cognizance

/ˈkɑːɡnəzəns//ˈkɒɡnɪzəns/

معنی: اگاهی، ادراک، شناسایی، تصدیق ضمنی
معانی دیگر: درک، معرفت، آگاهی، شناخت، صلاحیت، حوزه ی اختیارات، حق یا اختیار قانونی، (نشان های نجابت خانوادگی و اشرافیت) نشان متمایز کننده، (حقوق) دادرسی، (حقوق) حوزه ی قضایی، حوزه ی اختیارات (دادگاه یا قاضی)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: perception or acknowledgment of fact.
مترادف: awareness, notice, recognition
مشابه: acknowledgment, attention, consideration, heed, knowledge, mind, observation, perception

- The judge took cognizance of the thief's previous record.
[ترجمه فرزاد زارع] قاضی، سوابق قبلی دزد را در نظر گرفت.
|
[ترجمه گوگل] قاضی از سوابق قبلی دزد مطلع شد
[ترجمه ترگمان] قاضی این موضوع را مورد توجه قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the limits of perception or knowledge.
مترادف: comprehension, grasp, ken, knowledge, understanding
مشابه: acquaintance, cognition, consciousness, discernment, familiarity, perception

- Such philosophical subtleties are certainly within her cognizance.
[ترجمه گوگل] چنین ظرافت های فلسفی قطعاً در شناخت اوست
[ترجمه ترگمان] این لطایف و ریزه کاری های فلسفی در ذهن او مورد توجه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. take cognizance of
متوجه شدن،در نظر گرفتن،آگاه بودن به

2. to have cognizance of something
چیزی را درک کردن

3. we must take cognizance of various nations' cultural differences
ما باید تفاوت های فرهنگی ملل گوناگون را در نظر بگیریم.

4. these matters are beyond the cognizance of this court
این مقوله ها خارج از اختیارات این دادگاه است.

5. These matters fall within / go beyond the cognizance of this court.
[ترجمه گوگل]این موارد در محدوده / فراتر از شناخت این دادگاه است
[ترجمه ترگمان]این مسائل در داخل \/ خارج از the این دادگاه قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The lawyer asked the jury to take cognizance of the defendant's generosity in giving to charity.
[ترجمه گوگل]وکیل از هیئت منصفه خواست تا سخاوت متهم را در کمک به امور خیریه بدانند
[ترجمه ترگمان]وکیل از هیات منصفه خواست که از سخاوت متهم در بخشش خیریه آگاه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Judged harmless, Paul was released on his own cognizance.
[ترجمه گوگل]پولس که بی ضرر تشخیص داده شد، با آگاهی خودش آزاد شد
[ترجمه ترگمان]با توجه به بی خطر بودن پل، پل در کلاس cognizance خودش آزاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He has full cognizance of the risks involved.
[ترجمه گوگل]او از خطرات موجود آگاهی کامل دارد
[ترجمه ترگمان]او آگاهی کامل از خطرات مربوط به این موضوع دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The cognizance of complicity of defalcation should be based on the principle of the general provisions of the criminal law.
[ترجمه گوگل]تشخیص شراکت در تقصیر باید بر اساس اصل مقررات کلی قانون جزا باشد
[ترجمه ترگمان]مساله مربوط به عدم مشارکت defalcation باید براساس اصل مفاد عمومی قانون جزا باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As a remedial procedure of the law case cognizance after the event, the civil re-trial procedure holds the balance to all of the civil action system.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک رویه اصلاحی در شناخت پرونده حقوقی پس از واقعه، رویه دادرسی مجدد مدنی تعادل را در تمام سیستم دادرسی مدنی حفظ می کند
[ترجمه ترگمان]پس از این رویداد، روند درمانی مورد توجه قرار گرفت و روند دادرسی مدنی تعادل همه نظام اقدام مدنی را حفظ نمود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Work and so on primary cognizance employment advertise, insurance, checking attendance.
[ترجمه گوگل]کار و غیره آگاهی اولیه استخدام، بیمه، بررسی حضور و غیاب
[ترجمه ترگمان]کار و هدف اصلی آن آگهی استخدام، بیمه و رسیدگی به آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The cognizance of the conditional fatal injury.
[ترجمه گوگل]شناخت صدمات کشنده مشروط
[ترجمه ترگمان]این موضوع مورد توجه قرار گرفت و مورد توجه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We do not take cognizance of these forces.
[ترجمه گوگل]ما این نیروها را نمی شناسیم
[ترجمه ترگمان]ما از این نیروها اطلاع نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Still have to socialistic labour force demesne the cognizance of attribute, having important real sense.
[ترجمه گوگل]هنوز باید نیروی کار سوسیالیستی، شناخت صفت را که حس واقعی مهمی دارد، تحقیر کند
[ترجمه ترگمان]با این حال باید نیروی کار سوسیالیستی را با توجه به این موضوع مورد توجه قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اگاهی (اسم)
knowledge, acquaintance, awareness, consciousness, inkling, intelligence, advice, advertisement, monition, idea, dope, perception, cognizance, immediacy

ادراک (اسم)
understanding, impression, notion, perception, realization, conception, uptake, scent, cognition, headpiece, savvy, cognizance, conceptualization, hindsight, mother wit, sentience

شناسایی (اسم)
identity, recognition, cognizance, identification, reconnaissance, exploration

تصدیق ضمنی (اسم)
cognizance

تخصصی

[حقوق] صلاحیت، حق رسیدگی، استماع دعوی، بداهت قضایی، اقرار، شناسایی رسمی

انگلیسی به انگلیسی

• awareness, perceptiveness, recognition (also cognisance)

پیشنهاد کاربران

کلیه اظهارات چه کتبی چه شفاهی در محاکم اعم از بدوی تا عالی و ممتاز بیان شود اگر قابلیت استماع و هم چنین قابل بررسی و رسیدگی تا اتمام جری تشریفات دادرسی و اعلام ختم رسیدگی قابلیت استماع دعاوی در محاکم می نامند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : cognize
✅️ اسم ( noun ) : cognition / cognizance
✅️ صفت ( adjective ) : cognitive / cognizant / cognate / cognizable
✅️ قید ( adverb ) : cognitively

بپرس