clothe

/kloʊð//kləʊð/

معنی: اراستن، پوشاندن، ملبوس پوشاندن
معانی دیگر: (جامه) تن کردن، (لباس) پوشیدن، ملبس کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: clothes, clothing, clad, clothed
مشتقات: clothed (adj.)
(1) تعریف: to put clothing on; dress.
مترادف: apparel, attire, dress, garb
متضاد: divest, strip, unclothe
مشابه: accouter, array, bedeck, bedizen, caparison, deck out, doll, don, equip, garment, gussy, habit, outfit, rig, tog, trick

- Our mother always clothed the twins alike.
[ترجمه گوگل] مادر ما همیشه دوقلوها را یکسان می پوشاند
[ترجمه ترگمان] مادرمون همیشه این دوقلوها رو شبیه هم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to provide clothing for.
مترادف: attire, dress
مشابه: garment, habit, outfit, suit, tailor, trap

- Being poor, it's hard to feed and clothe the children.
[ترجمه گوگل] به دلیل فقیر بودن، غذا دادن به بچه ها و لباس پوشیدن آنها سخت است
[ترجمه ترگمان] فقیر بودن، غذا دادن و پوشاک بچه ها دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to cover or surround (in something).
مترادف: cover, envelop, enwrap, wrap
مشابه: cloak, muffle, surround, swaddle

- The king was clothed in splendor.
[ترجمه گوگل] پادشاه لباس زرق و برق پوشیده بود
[ترجمه ترگمان] شاه با شکوه لباس پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. clothe your ideas in a garment of reality
عقاید خود را به جامه ی واقعیت ملبس کن.

2. It costs a lot to feed and clothe five children.
[ترجمه گوگل]غذا دادن و لباس پوشیدن پنج کودک هزینه زیادی دارد
[ترجمه ترگمان]این کار برای تغذیه و پوشاک پنج کودک هزینه زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We clothe our thoughts in words.
[ترجمه گوگل]ما افکارمان را با کلمات می پوشانیم
[ترجمه ترگمان] ما our رو با کلمات عوض می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He can barely feed and clothe his family.
[ترجمه گوگل]او به سختی می تواند خانواده اش را تغذیه و لباس بپوشاند
[ترجمه ترگمان]او به سختی می تواند خانواده اش را سیر کند و پوشاک خود را تهیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The prison is required to feed and clothe the prisoners.
[ترجمه گوگل]زندان موظف است به زندانیان غذا بدهد و لباس بپوشاند
[ترجمه ترگمان]زندان برای تامین و پوشاک زندانیان لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She has to work hard to feed and clothe her family.
[ترجمه گوگل]او باید سخت کار کند تا خانواده اش را تغذیه کند و لباس بپوشاند
[ترجمه ترگمان]او باید برای تغذیه و پوشاک خانواده اش سخت کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's better to feed and clothe and house the masses than to let them rot.
[ترجمه گوگل]بهتر است به توده ها غذا بدهید و لباس بپوشانید و خانه نشین کنید تا اینکه بگذارید آنها پوسیده شوند
[ترجمه ترگمان]بهتر است غذا بخوریم و لباس عوض کنیم تا اینکه بگذارم آن ها فاسد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. White men no sweat pure, too many clothe.
[ترجمه گوگل]مردان سفید بدون عرق خالص، بیش از حد لباس
[ترجمه ترگمان]سفید پوست ها نه عرق می کنند و نه عرق می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Let me clothe you in my righteousness as you bow before me.
[ترجمه گوگل]بگذار تا در برابر من، لباس عدالت خود را به تو بپوشانم
[ترجمه ترگمان]اجازه بدهید من شما را به صورتی که در مقابل من تعظیم می کنید نشان بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The policy of Ellis, to feed and clothe the prison population from its own resources, has already been mentioned.
[ترجمه گوگل]سیاست الیس برای تغذیه و پوشاندن جمعیت زندان از منابع خود قبلاً ذکر شده است
[ترجمه ترگمان]سیاست الیس، تغذیه و پوشاک مردم از منابع خود، قبلا ذکر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The way in which we clothe our bodies and accentuate our physical attributes can also build power.
[ترجمه گوگل]روشی که بدن خود را می پوشانیم و ویژگی های فیزیکی خود را برجسته می کنیم نیز می تواند قدرت ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]روشی که ما بدن خود را به آن clothe و ویژگی های فیزیکی ما را برجسته جلوه می دهد نیز می تواند باعث ایجاد قدرت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When family charity fails to clothe you, try a charity shop.
[ترجمه گوگل]هنگامی که خیریه خانواده نتوانست لباس شما را بپوشاند، یک مغازه خیریه را امتحان کنید
[ترجمه ترگمان]هنگامی که موسسه خیریه خانوادگی موفق به تهیه لباس شما نشد، یک مغازه خیریه را امتحان کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To clothe these bare bones we have to find other material.
[ترجمه گوگل]برای پوشاندن این استخوان های لخت باید مواد دیگری پیدا کنیم
[ترجمه ترگمان]برای تهیه این استخوان عریان باید مواد دیگری را پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You have no family to feed and clothe, you should have less of a problem.
[ترجمه گوگل]خانواده ای برای تغذیه و پوشاک ندارید، باید کمتر مشکل داشته باشید
[ترجمه ترگمان]شما هیچ خانواده ای برای غذا و پوشاک ندارید، شما باید کم تر از یک مشکل داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Now they are able to feed and clothe their children properly.
[ترجمه گوگل]اکنون آنها می توانند به فرزندان خود غذا بدهند و لباس مناسب بپوشانند
[ترجمه ترگمان]اکنون آن ها قادر به غذا دادن و لباس مناسب بچه هایشان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اراستن (فعل)
range, blazon, habit, trim, adorn, decorate, primp, illustrate, apparel, groom, titivate, attire, bedeck, prettify, smarten, bedight, ornament, grace, brave, arrange, fettle, line, equip, array, rank, tidy, perk, deck, inlay, prim, clothe, endue, embroider, prune, stud, indue

پوشاندن (فعل)
ensconce, envelop, case, apparel, cover, mask, conceal, coat, veil, put on, sod, line, vest, deck, belay, bestrew, jacket, blanket, sheathe, shingle, camouflage, submerge, overcast, immerse, shroud, clothe, wear, crown, endue, infold, indue, suffuse

ملبوس پوشاندن (فعل)
clothe

انگلیسی به انگلیسی

• dress, cover, put clothes on
clothes are the things that people wear, such as shirts, coats, trousers, dresses, and underwear.
if you are clothed in something, you are dressed in it.
to clothe someone means to provide them with clothes.

پیشنهاد کاربران

لباس پوشاندن، پوشیدن
مثال: She likes to clothe her children in colorful clothes.
او دوست دارد به کودکانش لباسهای رنگارنگ بپوشاند.
پوشاندن
پوشیدن
لباس
پوشاندن
( لباس ) به تن کردن

بپرس