clock radio


رادیوی ساعت دار (که می توان روشن و خاموش شدن آنرا با ساعت تنظیم کرد)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a radio with a built-in clock that can be set to turn the radio on at a given time.

جمله های نمونه

1. Premiums in these charges included microwave ovens and clock radios.
[ترجمه گوگل]حق بیمه در این هزینه ها شامل اجاق های مایکروویو و رادیوهای ساعتی بود
[ترجمه ترگمان]Premiums در این اتهامات شامل اجاق های مایکروویو و رادیوهای ساعت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The clock radio flashing the time at 88 past 8
[ترجمه گوگل]رادیو ساعتی که زمان را در 8 و 88 چشمک می‌زند
[ترجمه ترگمان]رادیو ساعت در ساعت ۸۸ و نیم در حال پخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Please don't tamper with the clock radio.
[ترجمه گوگل]لطفا رادیو ساعت را دستکاری نکنید
[ترجمه ترگمان]لطفا رادیو ساعت را خاموش نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You'll probably be interested in this handsome electronic clock radio in a walnut cabinet.
[ترجمه گوگل]احتمالاً به این رادیو ساعت الکترونیکی زیبا در کابینت گردویی علاقه مند خواهید شد
[ترجمه ترگمان]احتمالا به این رادیوی ساعت های خوش الکترونیکی در یک کمد چوب گردو علاقه پیدا می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This is a clock radio with alarm.
[ترجمه گوگل]این یک رادیو ساعتی با زنگ هشدار است
[ترجمه ترگمان]این یه رادیو ساعت با alarm
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And there was Desmond Dekker on the clock radio, singing The Israelites.
[ترجمه گوگل]و دزموند دکر در رادیو ساعتی بود که The Israelites را می خواند
[ترجمه ترگمان]و در رادیو ساعت Desmond دکر بر روی اسرائیلی ها وجود داشت که اسرائیلی ها را می خواندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What's the matter with the clock radio?
[ترجمه گوگل]مشکل رادیو ساعت چیست؟
[ترجمه ترگمان]رادیو ساعت چنده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Next to the bed was a table, a box of tissues, and a clock radio.
[ترجمه گوگل]کنار تخت یک میز، یک جعبه دستمال کاغذی و یک رادیو ساعت قرار داشت
[ترجمه ترگمان]کنار تخت یک میز، یک جعبه دستمال کاغذی و یک رادیوی ساعتی قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The plastic speaker was the size of a bedside clock radio.
[ترجمه گوگل]بلندگوی پلاستیکی به اندازه یک رادیو ساعت کنار تخت بود
[ترجمه ترگمان]سخنگوی پلاستیکی به اندازه یک رادیو ساعت کنار تخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Old NES light gun was modified with tilt switches to control a vintage digital clock radio.
[ترجمه گوگل]تفنگ نوری قدیمی NES با سوئیچ های شیب اصلاح شد تا رادیوی ساعت دیجیتال قدیمی را کنترل کند
[ترجمه ترگمان]تفنگ سبک قدیمی NES با استفاده از سوئیچ های tilt برای کنترل یک رادیو ساعت دیجیتال قدیمی اصلاح شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

clock radio ( n ) =a clock combined with a radio that can be set to come on at a particular time in order to wake sb up
clock radio

بپرس