classified ad

جمله های نمونه

1. You can also find used scooters in the classified ads and Web pages run by Vespa clubs.
[ترجمه گوگل]همچنین می‌توانید اسکوترهای مستعمل را در آگهی‌های طبقه‌بندی شده و صفحات وب که توسط باشگاه‌های Vespa اجرا می‌شوند، بیابید
[ترجمه ترگمان]همچنین می توانید از scooters در تبلیغات طبقه بندی شده و صفحات وب که توسط clubs Vespa اداره می شوند استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A couple who watch the classified ads can make some outstanding furniture buys.
[ترجمه گوگل]زوجی که آگهی‌های طبقه‌بندی شده را تماشا می‌کنند، می‌توانند مبلمان برجسته‌ای را خریداری کنند
[ترجمه ترگمان]زوجی که تبلیغات طبقه بندی شده را تماشا می کنند می توانند برخی از مبلمان برجسته را خریداری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He said Sidewalk has no plans to include classified ads in its menu of offerings.
[ترجمه گوگل]او گفت که Sidewalk هیچ برنامه ای برای گنجاندن آگهی های طبقه بندی شده در فهرست پیشنهادات خود ندارد
[ترجمه ترگمان]او گفت که sidewalk هیچ برنامه ای برای گنجاندن تبلیغات طبقه بندی شده در منوی خود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Graham took classified ads over the telephone and learned what hard work it was.
[ترجمه گوگل]گراهام تبلیغات طبقه بندی شده را از طریق تلفن گرفت و فهمید که این کار چه سختی است
[ترجمه ترگمان]گراه ام آگهی های مربوط به تلفن را بر روی تلفن دسته بندی کرد و فهمید که کار سختی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. However, running a classified ad in the newspaper is till one of the most popular ways to recruit full-time staff.
[ترجمه گوگل]با این حال، انتشار یک آگهی طبقه بندی شده در روزنامه یکی از محبوب ترین راه ها برای جذب کارکنان تمام وقت است
[ترجمه ترگمان]با این حال، اجرای یک تبلیغ طبقه بندی شده در این روزنامه تا به حال یکی از رایج ترین روش ها برای استخدام پرسنل تمام وقت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's also used for photo diaries, classified ad listings, recipes, reviews, and for tracking the status of software packages.
[ترجمه گوگل]همچنین برای خاطرات عکس، فهرست آگهی های طبقه بندی شده، دستور العمل ها، بررسی ها و برای ردیابی وضعیت بسته های نرم افزاری استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]همچنین برای دفتر خاطرات عکس، لیست تبلیغ طبقه بندی شده، دستور العمل ها، بازبینی و برای ردیابی وضعیت بسته های نرم افزاری استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A classified ad in their local newspaper with a message just for them.
[ترجمه گوگل]یک آگهی طبقه بندی شده در روزنامه محلی خود با یک پیام فقط برای آنها
[ترجمه ترگمان]یک تبلیغ طبقه بندی شده در روزنامه محلی آن ها فقط برای آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Must not be a classified ad page, adult, or job posting page.
[ترجمه گوگل]نباید یک صفحه آگهی طبقه بندی شده، بزرگسال یا صفحه آگهی شغلی باشد
[ترجمه ترگمان]نباید یک صفحه تبلیغ طبقه بندی شده، بزرگ سال، و یا صفحه ارسال شغلی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A classified ad is usually only a few lines long.
[ترجمه گوگل]یک آگهی طبقه بندی شده معمولاً فقط چند خط است
[ترجمه ترگمان]یک تبلیغ طبقه بندی شده معمولا فقط چند خط طول دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I placed a classified ad for a secretary last Monday.
[ترجمه گوگل]دوشنبه گذشته یک آگهی طبقه بندی شده برای یک منشی گذاشتم
[ترجمه ترگمان]من یک تبلیغ طبقه بندی شده برای یک منشی در دوشنبه گذشته گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The site's classified ad section reads like a billionaire's yard sale: 'For sale -- Caviar Servers and Horn Spoons. ' 'For Sale $ 8 million Tsavorite gemstone. '
[ترجمه گوگل]بخش آگهی های طبقه بندی شده سایت مانند فروش حیاط میلیاردرها خوانده می شود: «برای فروش -- سرورهای خاویار و قاشق های شاخ برای فروش 8 میلیون دلار سنگ قیمتی Tsavorite '
[ترجمه ترگمان]بخش تبلیغات طبقه بندی شده در سایت مانند فروش یک میلیاردر است: برای فروش - - caviar Servers و هورن Spoons برای فروش ۸ میلیون دلار گوهر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What we've just shown you is a basic classified ad.
[ترجمه گوگل]آنچه که ما به شما نشان دادیم یک آگهی طبقه بندی شده اولیه است
[ترجمه ترگمان]آنچه که نشان دادیم یک تبلیغ طبقه بندی شده ابتدایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The simplest kind of advertising is the classified ad.
[ترجمه گوگل]ساده ترین نوع تبلیغات، تبلیغات طبقه بندی شده است
[ترجمه ترگمان]ساده ترین نوع تبلیغات تبلیغ دسته بندی شده می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A classified ad in their local newspaper a message just for them.
[ترجمه گوگل]یک آگهی طبقه بندی شده در روزنامه محلی آنها پیامی فقط برای آنهاست
[ترجمه ترگمان]یک تبلیغ طبقه بندی شده در روزنامه محلی آن ها پیامی را برای آن ها ارسال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This is the Classified Ad Section.
[ترجمه گوگل]این بخش تبلیغات طبقه بندی شده است
[ترجمه ترگمان]این قسمت نمایندگی مجاز (Ad)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• "want ad", small advertisement (help wanted, for sale, etc.)

پیشنهاد کاربران

نیازمندیها
آگهی نامه
سری آگهی
آگهی در نیازمندی ها

بپرس