chronological order

جمله های نمونه

1. Give me the dates in chronological order.
[ترجمه گوگل]تاریخ ها را به ترتیب زمانی به من بدهید
[ترجمه ترگمان]تاریخ ها را به ترتیب زمانی به من بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I have arranged these stories in chronological order.
[ترجمه گوگل]من این داستان ها را به ترتیب زمانی مرتب کرده ام
[ترجمه ترگمان]من این داستان ها را به ترتیب زمانی ترتیب داده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We arranged the documents in chronological order .
[ترجمه گوگل]ما اسناد را به ترتیب زمانی مرتب کردیم
[ترجمه ترگمان]ما اسناد را به ترتیب زمانی تنظیم کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Put the files in alphabetical/chronological order.
[ترجمه گوگل]فایل ها را به ترتیب حروف الفبا/وقتی قرار دهید
[ترجمه ترگمان]پرونده ها را به ترتیب الفبایی یا زمانی قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The facts should be presented clearly and in chronological order.
[ترجمه گوگل]حقایق باید به وضوح و به ترتیب زمانی ارائه شوند
[ترجمه ترگمان]حقایق باید به طور واضح و به ترتیب زمانی ارایه شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The more or less chronological order of the essays allows certain themes to emerge and evolve over time.
[ترجمه گوگل]ترتیب کم و بیش زمانی مقالات به موضوعات خاصی اجازه ظهور و تکامل را در طول زمان می دهد
[ترجمه ترگمان]هر چه تعداد بیشتری از این مقالات زمان کمتری داشته باشند امکان ظهور و تکامل آن ها در طول زمان وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Does one experience past lives in reverse chronological order?
[ترجمه گوگل]آیا فرد زندگی های گذشته را به ترتیب زمانی معکوس تجربه می کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا یک تجربه از زندگی گذشته به ترتیب زمانی معکوس است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Two of the entries are not in chronological order, which suggests that the recording of events was sometimes delayed.
[ترجمه گوگل]دو مورد از ورودی‌ها به ترتیب زمانی نیستند، که نشان می‌دهد گاهی اوقات ثبت رویدادها به تأخیر می‌افتد
[ترجمه ترگمان]دو مورد از ورودی ها به ترتیب زمانی نیستند، که نشان می دهد ضبط وقایع گاهی به تاخیر می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They were in chronological order and I saw him grow older before my eyes.
[ترجمه گوگل]آنها به ترتیب زمانی بودند و من او را در مقابل چشمانم بزرگتر دیدم
[ترجمه ترگمان]آن ها نظم و ترتیب را داشتند و من او را در مقابل چشمانم دیدم که بزرگ تر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Try a tight chronological order to connect each event.
[ترجمه گوگل]برای اتصال هر رویداد، ترتیب زمانی دقیقی را امتحان کنید
[ترجمه ترگمان]یک ترتیب زمانی فشرده را امتحان کنید تا هر رویداد را به هم متصل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Dates must be listed in strict chronological order.
[ترجمه گوگل]تاریخ ها باید به ترتیب زمانی دقیق ذکر شوند
[ترجمه ترگمان]تاریخ ها باید به ترتیب زمانی دقیق ثبت شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The remaining six groups clustered approximately in chronological order.
[ترجمه گوگل]شش گروه باقی مانده تقریباً به ترتیب زمانی خوشه بندی شدند
[ترجمه ترگمان]شش گروه باقیمانده تقریبا به ترتیب زمانی دسته بندی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The repertoire was as follows, in chronological order of being devised: A Christmas Carol.
[ترجمه گوگل]رپرتوار به ترتیب زمانی ابداع به شرح زیر بود: سرود کریسمس
[ترجمه ترگمان]این مجموعه به ترتیب به ترتیب به ترتیب زمانی نوشته شده بود: یک سرود کریسمس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Indicate these by placing them in a chronological order and the specific amount of time required to complete them.
[ترجمه گوگل]این موارد را با قرار دادن آنها به ترتیب زمانی و مدت زمان مشخصی که برای تکمیل آنها لازم است نشان دهید
[ترجمه ترگمان]با قرار دادن آن ها به ترتیب زمانی و مقدار مشخصی از زمان مورد نیاز برای تکمیل آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in order of time, arranged from earliest to latest

پیشنهاد کاربران

مبتنی بر تاریخ وقوع
ترتیبی
Historical
Sequential

ترتیب زمانی

بپرس