chaff

/ˈt͡ʃæf//t͡ʃɑːf/

معنی: سبوس، پوسته، کاه، پوشال، چیز کم بها یا بی اهمیت، خنده کردن
معانی دیگر: هر چیز بی ارزش، زوائد، نخاله، (به طور دوستانه) دست انداختن، سر به سر گذاشتن، مسخره کردن، شوخی و مسخرگی، خس، خاشه، خاشاک، پخل، تراشه ی فلز که برای گمراه کردن رادار دشمن به کار می رود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the husks separated from grain by threshing.

- The desired grains of wheat would fall to the threshing floor while the chaff would be blown away by the wind.
[ترجمه گوگل] دانه های گندم مورد نظر به خرمن می ریزد در حالی که کاه را باد می برد
[ترجمه ترگمان] دانه های گندم مورد نظر به خرمنگاه خواهند رفت در حالی که کاه و یونجه به باد خواهند افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: anything worthless or fit to be cast off.

جمله های نمونه

1. separate the wheat from the chaff
انسان ها یا چیزهای پرارزش را از کم ارزش ترها جدا کردن

2. aside from the first few chapters, his book is chaff
به استثنای چند فصل اول کتاب او ارزش خواندن را ندارد.

3. There is no wheat without chaff.
[ترجمه گوگل]گندم بدون کاه وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ گندم بدون کاه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We often chaff him for his fear of his wife.
[ترجمه گوگل]ما اغلب او را به خاطر ترسش از همسرش به هم می زنیم
[ترجمه ترگمان]اغلب او را از ترس همسرش جدا می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This would blow the chaff away.
[ترجمه گوگل]این کاه را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]این باعث می شد که کاه را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He thrust his hand into the stack of chaff up to the elbow without feeling a thing.
[ترجمه گوگل]بدون اینکه چیزی احساس کند دستش را تا آرنج داخل دسته کاه فرو برد
[ترجمه ترگمان]دستش را روی دسته کاه گذاشت، بدون اینکه چیزی احساس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A surprising chaff inch flew down to peck at our crumbs.
[ترجمه گوگل]یک اینچ کاه غافلگیرکننده به پایین پرواز کرد تا به خرده های ما نوک بزند
[ترجمه ترگمان]یک اینچ مکعب شگفت انگیز به پایین پرتاب شد تا نوک چوب ما را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Take this rice chaff back to feed the draught animals.
[ترجمه گوگل]این کاه برنج را برای غذا دادن به حیوانات آبکشی برگردانید
[ترجمه ترگمان]این یونجه را بردارید و به the غذا بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Old birds are not to be caught with chaff.
[ترجمه گوگل]پرندگان پیر را نباید با کاه گرفت
[ترجمه ترگمان]پرندگان پیر نباید از کاه لانه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And then, chaff jamming and towed active decoy models are built, which are included in the off-board jamming model.
[ترجمه گوگل]و سپس مدل های پارازیت چف و دکوی فعال بکسل شده ساخته می شود که در مدل پارازیت آف برد قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]و سپس، chaff jamming و decoy فعال towed ساخته می شوند، که در مدل پارازیت - board گنجانده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The girl is winnowing the chaff from the corn.
[ترجمه گوگل]دختر در حال برداشت کاه از ذرت است
[ترجمه ترگمان]دختر بوی یونجه را از ذرت بیرون می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The neighbors'suspicions were chaff of the lowest sort based on gossip.
[ترجمه گوگل]سوء ظن همسایه‌ها از پایین‌ترین نوع بر اساس شایعات بود
[ترجمه ترگمان]همسایگان حدس می زدند که بعضی از این شایعات بی اساس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An old bird is not to be caught with chaff.
[ترجمه گوگل]پرنده پیر را نباید با کاه گرفت
[ترجمه ترگمان]یک پرنده پیر هم نباید از کاه گیر بیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When all the applications came in, our first task was to separate the wheat from the chaff.
[ترجمه گوگل]وقتی همه برنامه ها وارد شدند، اولین کار ما این بود که گندم را از کاه جدا کنیم
[ترجمه ترگمان]هنگامی که همه برنامه های کاربردی وارد شدند، اولین وظیفه ما جدا کردن گندم از چغندر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It isn't always easy to separate the wheat from the chaff.
[ترجمه گوگل]جدا کردن گندم از کاه همیشه آسان نیست
[ترجمه ترگمان]همیشه برای جدا کردن گندم از کاه آسان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سبوس (اسم)
bran, chisel, chaff, pollard, off-corn

پوسته (اسم)
case, scale, flake, cod, membrane, chaff, crust, cortex, incrustation, scurf, pellicle, patagium, shuck, testa

کاه (اسم)
pug, chaff, straw

پوشال (اسم)
chaff, straw, dunnage, staffing, sawdust, stubble, halm, haulm

چیز کم بها یا بی اهمیت (اسم)
chaff

خنده کردن (فعل)
heehaw, jest, chaff, chink, laugh, giggle, chortle, crack up, nicker

تخصصی

[عمران و معماری] پوشال - کاه
[برق و الکترونیک] پوشال یکی از روشهای جنگ الکترونیکی غیر فعال ( ای سی ام) با استفاده از ابری از هزاران قطعه سیم یا ورقه فلزی نازک که طول برش آنها به گونه ای است که به صورت دو قطبیهایی با بسامد تشدید گسترده رفتار می کنند . پاشیدن آن در اطراف هواپیما یا سایر وسایل رزمی موجب گمراهی رادار دشمن و جلوگیری از ردگیری و تعیین موقعیت، مسیر و سرعت آن می شود. همچنین موشکهای هدایت شونده با رادار نیز با این روش منحرف و یا یر در گم می شوند.

انگلیسی به انگلیسی

• husks separated from grains; straw that has been cut up for animal feed; something worthless, refuse; teasing, joking; (airplanes) metal scraps released from an airplane in order to disrupt signals from radar-guided weapons
tease, joke with
chaff consists of the outer parts of grain such as wheat that are removed before the grain is used to make food.

پیشنهاد کاربران

chaff ( علوم نظامی )
واژه مصوب: خاشه
تعریف: براده یا نوارهای فلزی باریکی که در آسمان رها می‏شود و در رادار دشمن اختلال ایجاد می‏کند و او را ازنظر هدف‏یابی فریب می‏دهد

بپرس