caster

/ˈkæstər//ˈkɑːstə/

معنی: چرخک، چرخ کوچک، تنگ کوچک ادویه یا سرکه، چرخ زیر صندلی یا میز
معانی دیگر: (شخص یا ابزاری که پرتاب می کند) افکندگر، پرتابگر، ریختگر، بطری کوچک سرمیز (برای سرکه یا خردل و غیره)، تنگ، سینی کوچک (که چند تا از این تنگ های رو میزی در آن قرار می گیرند)، چرخک (گوی فلزی کوچکی که زیر پایه های برخی میزها و صندلی ها و غیره قرار دارد تا بتوان آنها را به آسانی جا به جا کرد)، چر  کوچک، پرتاب کننده بسایر معانی castمراجعه شود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: someone or something that casts.

(2) تعریف: a small wheel on a frame attached to the bottom of a heavy object, such as apiece of furniture, to aid in moving it.

(3) تعریف: a small container, sometimes with a perforated lid, used for sugar, salt, pepper, and the like.

جمله های نمونه

1. caster sugar
(انگلیس) شکر گچی،شکر شیرینی پزی

2. Please reach back and pass me the pepper caster.
[ترجمه زهرانباتی] لطفا برگردید و ظرف فلفل رو به من بدهید.
|
[ترجمه گوگل]لطفاً به عقب برگردید و فلفل را به من بدهید
[ترجمه ترگمان]لطفا دستم را دراز کنید و فلفل pepper را به من بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Chub below North Bridge to maggot and caster, try bread around Hewick bridge for chub.
[ترجمه گوگل]چوب زیر پل شمالی برای خرچنگ و ریخته گری، نان را در اطراف پل هیویک امتحان کنید
[ترجمه ترگمان]در زیر پل شمال تا ماگوت و caster، نان را در اطراف پل Hewick برای chub امتحان کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But Caster and several other longtime tenants begged that the building be spared because of its unusual neoclassical design and rare charm.
[ترجمه گوگل]اما کستر و چندین مستأجر دیگر التماس کردند که به دلیل طراحی غیرمعمول نئوکلاسیک و جذابیت کمیاب، از این ساختمان در امان بمانند
[ترجمه ترگمان]اما Caster و چندین نفر دیگر از مستاجران قدیمی درخواست کردند که این ساختمان به دلیل طراحی نئوکلاسیک غیر معمول و جذابیت نادر معاف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In a bowl, beat the yolks with the caster sugar and mix in a little cream.
[ترجمه گوگل]در ظرفی زرده ها را با شکر زده و با کمی خامه مخلوط کنید
[ترجمه ترگمان]در یک کاسه، the را با شکر caster و مخلوط کردن در یک کرم کوچک شکست دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Add the caster sugar, if using, and sufficient water to cover, then poach until tender but not too soft.
[ترجمه گوگل]شکر کاستور را در صورت استفاده، و آب کافی برای پوشش را اضافه کنید، سپس آن را با آب مخلوط کنید تا نرم شود اما خیلی نرم نشود
[ترجمه ترگمان]در صورت استفاده از آن، قند caster را اضافه کنید، و آب کافی برای پوشش دادن داشته باشید، تا زمانی که نرم باشد اما خیلی نرم نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Melt butter in a pan, add caster sugar and dark brown sugar, mix and allow to cool. Add eggs.
[ترجمه گوگل]کره را در تابه ذوب کرده و شکر و شکر قهوه ای تیره را به آن اضافه کنید و مخلوط کنید و بگذارید خنک شود تخم مرغ را اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]ذوب شدن کره به یک ماهی تابه، اضافه کردن شکر و شکر قهوه ای تیره، مخلوط کردن و اجازه خنک کردن تخم مرغ را اضافه کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sprinkle with caster sugar and return to the oven for about 5 minutes for a crunchy, sweet finish.
[ترجمه گوگل]شکر را روی آن بپاشید و به مدت 5 دقیقه در فر برگردانید تا ترد و شیرینی به دست آید
[ترجمه ترگمان]با شکر caster و بازگشت به فر به مدت حدود ۵ دقیقه برای یک پایان ترد و شیرین به فر بروید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Melt butter in a pan, add caster sugar and dark brown sugar, mix and allow to cool.
[ترجمه گوگل]کره را در تابه ذوب کرده و شکر و شکر قهوه ای تیره را به آن اضافه کنید و مخلوط کنید و بگذارید خنک شود
[ترجمه ترگمان]ذوب شدن کره به یک ماهی تابه، اضافه کردن شکر و شکر قهوه ای تیره، مخلوط کردن و اجازه خنک کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Caster for roach below Boston Spa road bridge.
[ترجمه گوگل]کاستور برای سوسک در زیر پل جاده اسپا بوستون
[ترجمه ترگمان]برای گرفتن ماهی کول زیر پل جاده زیرزمینی بوستون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It will surround the caster and any unit they are with with a shield of intense coldness.
[ترجمه گوگل]چرخ‌گیر و هر واحدی که با آن‌ها همراه هستند را با سپر سردی شدید احاطه می‌کند
[ترجمه ترگمان]اطراف the و هر واحدی که با پوششی از سردی شدید قرار دارند، احاطه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The caster awakens the forces of the wild, which call out to lure the unwary.
[ترجمه گوگل]کاستور نیروهای وحشی را بیدار می کند که فریاد می زنند تا افراد بی احتیاط را فریب دهند
[ترجمه ترگمان]caster، نیروهای وحشی را بیدار می کند و آن ها را به دام می اندازد تا افراد بی احتیاط را گول بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The silver plated caster on the dining table catch her attention.
[ترجمه گوگل]روکش نقره روی میز ناهارخوری توجه او را جلب می کند
[ترجمه ترگمان]چرخ نقره روی میز غذا خوری توجهش را جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It purchased a used ladle furnace and billet caster from Soci é t é M é tallurgique de Normandie in France.
[ترجمه گوگل]این یک کوره ملاقه کارکرده و ریخته گری شمش از Soci é t é M é tallurgique de Normandie در فرانسه خریداری کرد
[ترجمه ترگمان]یک ملاقه سوپ و billet استفاده شده را از Soci e در فرانسه خریده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چرخک (اسم)
reel, pulley, caster, rowel, trundle, whirligig

چرخ کوچک (اسم)
caster

تنگ کوچک ادویه یا سرکه (اسم)
caster, castor

چرخ زیر صندلی یا میز (اسم)
caster, castor

انگلیسی به انگلیسی

• shaker (i.e. pepper, salt, etc.); small wheel (on furniture)

پیشنهاد کاربران

گزارشگر ( مسابقه )
طلسم گر، طلسم اجرا کننده
میشه ساحر معنی کرد. البته اگه cast به معنای طلسم کردن استفاده شده باشه.
ریخته گر //
حال چه ظرفی باشد که ادویه را در غذا بیاندازد و چه ظرف های عظیمی که در صنعت آهن مذاب و یا سایر مواد مذاب را در قالب میریزند .
فعل این کلمه یعنی cast به معنی انداختن و یا ریختن است .
...
[مشاهده متن کامل]

این که کلمه caster برای چرخک های زیر وسایلی مثل مبل ، صندلی و . . . به کار میرود نیز همین مفهوم را دارد در واقع این چرخک ها وسایل مذکور را بر روی زمین جاری میکنند ( به حرکت در میاورند ) همانطور که ظرف های عظیم در صنعت اهن مذاب را در قالب ها میریزند و جاری میکنند .

[اسم] : ( زیرِ مبل، میز، یخچال و غیره ) چرخ

بپرس