capillary

/ˈkæpəˌleri//kəˈpɪləri/

معنی: مویرگ، مویی، باریک
معانی دیگر: مویینگی، مویرگ بودن، موی سانی، نخ سانی، خاصیت کشش مویرگی، (کالبدشناسی) مویرگ، (در ابزار و غیره) لوله ی بسیار باریک، مویینه (capillary tube هم می گویند)، بسیار باریک، (در مورد لوله و مجرا) کم پرازه، کم قطر، شعریه، ظریف، عروق شعریه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: capillaries
(1) تعریف: a minute, hairlike blood vessel connecting the end of an artery to the beginning of a vein.

- Bruises are caused by broken capillaries near the surface of the skin.
[ترجمه علی قربانپور] کبودیها در اثر پاره شدگی مویرگها در سطح پوست ایجاد میشوند.
|
[ترجمه گوگل] کبودی ها در اثر شکستگی مویرگ های نزدیک سطح پوست ایجاد می شوند
[ترجمه ترگمان] Bruises توسط مویرگ های خونی در نزدیکی سطح پوست ایجاد می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a small, fine tube.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: pertaining to or occurring in, or as though in, a tube with a very small internal diameter.

(2) تعریف: in anatomy, occurring in or pertaining to the capillaries.

(3) تعریف: in physics, pertaining to or characteristic of capillarity.

(4) تعریف: in botany, hairlike.

جمله های نمونه

1. the capillary tube in a thermometer
مویینه ی گرماسنج

2. All the instruments are made from glass capillary tubing.
[ترجمه گوگل]تمام ابزارها از لوله مویرگی شیشه ای ساخته شده اند
[ترجمه ترگمان]تمام ابزار از لوله های سیلیکونی ساخته شده از شیشه ساخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The efferent glomerular capillaries form a capillary plexus surrounding the proximal tubules.
[ترجمه گوگل]مویرگ های گلومرولی وابران یک شبکه مویرگی را در اطراف لوله های پروگزیمال تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]مویرگ ها بستری از مویرگ ها شبکه ای از مویرگ ها را شکل می دهند که لوله های proximal مجاور را احاطه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Bending machine Blowlamp For soldered capillary fittings, a blowlamp is necessary.
[ترجمه گوگل]دستگاه خم کن Blowlamp برای اتصالات مویرگی لحیم کاری شده، یک بادکن ضروری است
[ترجمه ترگمان]برای استحکام بخشیدن به لوله های تعبیه شده، یک blowlamp ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The base can also be used to hold capillary matting or moist grit for plants that require humid air.
[ترجمه گوگل]این پایه همچنین می تواند برای نگهداری مات مویرگی یا شن مرطوب برای گیاهانی که به هوای مرطوب نیاز دارند استفاده شود
[ترجمه ترگمان]این پایه می تواند برای نگه داشتن یک پادری و یا سنگریزه های مرطوب برای گیاهان استفاده شود که به هوای مرطوب نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. With capillary fittings, you can use a blowlamp to melt the solder.
[ترجمه گوگل]با اتصالات مویرگی، می توانید از دمنده برای ذوب لحیم استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]با اتصالات سیناپسی، می توانید از یک blowlamp برای ذوب کردن لحیم استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Methods: Using heavy caliber capillary gas chromatography with headspace sampling.
[ترجمه گوگل]روش کار: استفاده از کروماتوگرافی گازی مویرگی کالیبر سنگین با نمونه برداری از فضای سر
[ترجمه ترگمان]روش ها: استفاده از کروماتوگرافی گازی کالیبر سنگین با نمونه گیری headspace
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Capillary accords with spleen on function, so it is owned by spleen in viscera - state.
[ترجمه گوگل]عملکرد مویرگی با طحال مطابقت دارد، بنابراین در حالت احشایی متعلق به طحال است
[ترجمه ترگمان]Capillary با طحال بر سر کار به توافق می رسند، بنابراین به وسیله طحال در وضعیت جسمی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Using DB - FFAP Wide Bore capillary column and n - propanol as internal standard.
[ترجمه گوگل]استفاده از ستون مویرگی با حفره عریض DB - FFAP و پروپانول n به عنوان استاندارد داخلی
[ترجمه ترگمان]استفاده از داده های DB - FFAP با استفاده از ستون capillary Bore و n - propanol به عنوان استاندارد داخلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Capillary gas chromatography for determination of some hazardous substances in oil paint thinners was established.
[ترجمه گوگل]کروماتوگرافی گازی مویرگی برای تعیین برخی از مواد خطرناک در تینرهای رنگ روغن ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]کروماتوگرافی گازی Capillary برای تعیین برخی مواد خطرناک در رنگ روغنی thinners ایجاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The density of capillary bed in the ulcer area of ergonovine group decreased.
[ترجمه گوگل]تراکم بستر مویرگی در ناحیه زخم گروه ارگونووین کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]چگالی بس تر مویرگی در ناحیه ulcer از گروه ergonovine کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. HP-5 capillary column was used for separation, diethyl phthalate as internal standard and FID for detection.
[ترجمه گوگل]ستون مویرگی HP-5 برای جداسازی، دی اتیل فتالات به عنوان استاندارد داخلی و FID برای تشخیص استفاده شد
[ترجمه ترگمان]این ستون برای جداسازی، دی اتیل phthalate به عنوان استاندارد داخلی و FID برای تشخیص مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Capillary electrochromatography; plate height equation; chromatographic process kinetics; radial diffusion; axial diffusion; column efficiency.
[ترجمه گوگل]الکتروکروماتوگرافی مویرگی؛ معادله ارتفاع صفحه; سینتیک فرآیند کروماتوگرافی؛ انتشار شعاعی؛ انتشار محوری؛ کارایی ستون
[ترجمه ترگمان]Capillary electrochromatography؛ معادله ارتفاع بشقاب؛ سینتیک فرآیند chromatographic؛ انتشار شعاعی؛ انتشار محوری؛ کارایی ستونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Cleans and dries glass capillary viscometers using solvent and pressurized filtered air.
[ترجمه گوگل]ویسکومترهای مویرگی شیشه ای را با استفاده از حلال و هوای فیلتر شده تحت فشار تمیز و خشک می کند
[ترجمه ترگمان]Cleans، خشک و خشک، با استفاده از حلال و فیلتر هوای فیلتر شده خشک می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مویرگ (اسم)
arteriole, capillary

مویی (صفت)
capillary, hairy, ciliary, hirsute, shaggy

باریک (صفت)
delicate, tender, narrow, thin, capillary, strait, fragile, reedy, slender, tenuous, linear, thready, gracile

تخصصی

[عمران و معماری] مویین - مویینه - مویینگی
[برق و الکترونیک] مویی، مویینه - مویی در پیوند سیمی (wirebonding) به لوله ای تو خالی و ظریف از جنس تنگستن گفته میشود که سیم نازک از داخل آن هدایت می شود . در مرحله بعد لوله مویی روی سیم به منظور ایجاد پیوند فشار وارد می کند.
[زمین شناسی] موئینگی، موئین، موئینه
[نساجی] موئینه - جسم با خاصیت موئینه
[نفت] فشار مویینگی
[پلیمر] مویین
[آب و خاک] لوله موئینه

انگلیسی به انگلیسی

• very small blood vessel
of or pertaining to a very small blood vessel
capillaries are tiny blood vessels.

پیشنهاد کاربران

خاصیت تبادل موادی بشکل مویرگی
✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : capill/ary ✅ تلفظ واژه: KAP - i - lar - ē ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: مویرگ: رگ خونی میکروسکوپی و محل تبادل مواد بین خون و بافت ها ✅ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : capill/o
[پزشکی] مویرگ: رگ خونی میکروسکوپی و محل تبادل مواد بین خون و بافت ها
مویینه، مویرگ
Capillary tube: لوله مویینه ( ای )
Capillary bed : بستر مویرگی
بخش بسیار نازک گیاه در ریشه ، تار کشنده
مویرگ

بپرس