calling card

/ˈkɒlɪŋˈkɑːrd//ˈkɔːlɪŋkɑːd/

معنی: کارت ویزیت
معانی دیگر: کارت ویزیت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a small card with one's name and sometimes address and telephone number printed on it, used when making business and social visits.

جمله های نمونه

1. On a longer call, however, a calling card can be cheaper than a prepaid phone card.
[ترجمه گوگل]با این حال، در یک تماس طولانی تر، یک کارت تلفن می تواند ارزان تر از یک کارت تلفن پیش پرداخت باشد
[ترجمه ترگمان]با این حال، در یک تماس دیگر، یک کارت فراخوانی می تواند ارزان تر از یک کارت تلفن قبل از پیش پرداخت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They all hoped Zebedee would leave his calling card in the painted square they had picked for £
[ترجمه گوگل]همه آنها امیدوار بودند که زبدی کارت تلفن خود را در مربع نقاشی شده ای که برای آن انتخاب کرده بودند بگذارد
[ترجمه ترگمان]همگی امیدوار بودند که آن ها کارت ویزیت او را در میدان رنگ شده که به قیمت پوند انتخاب کرده بودند، بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Like a calling card. To let the T'ang know who had killed him.
[ترجمه گوگل]مثل یک کارت تلفن تا به تانگ بفهمد چه کسی او را کشته است
[ترجمه ترگمان]مثل یه کارت ویزیت برای اینکه the بداند که چه کسی او را کشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We left our calling card on the enemy with those bombs at the checkpoint.
[ترجمه گوگل]ما کارت تلفن خود را با آن بمب ها در پاسگاه به دست دشمن گذاشتیم
[ترجمه ترگمان]ما کارت فراخوانی خود را با این بمب ها در ایست بازرسی ترک کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Please bill this call to my calling card number.
[ترجمه گوگل]لطفاً این تماس را به شماره کارت تلفن من قبض کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا این تماس رو به شماره کارت من بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But they left their calling card in the bloody nature of what they did.
[ترجمه گوگل]اما آنها کارت ویزیت خود را در ماهیت خونین کاری که انجام دادند رها کردند
[ترجمه ترگمان]اما آن ها کارت اعتباری خود را با ماهیت خون آلود کاری که انجام داده بودند ترک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That innovation has become a global calling card.
[ترجمه گوگل]این نوآوری به یک کارت تلفن جهانی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]آن نوآوری به یک کارت فراخوانی جهانی تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Left his calling card with your lady-in-waiting ?
[ترجمه گوگل]کارت تلفنش را نزد خانم منتظرتان گذاشته اید؟
[ترجمه ترگمان]کارت اعتباریش رو با خانمی که منتظرش بود گذاشت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. May I use my calling card on this phone?
[ترجمه گوگل]آیا می توانم از کارت تلفن خود در این تلفن استفاده کنم؟
[ترجمه ترگمان]میشه از کارت اعتباری - م استفاده کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What you accomplish today will be your calling card tomorrow.
[ترجمه گوگل]آنچه امروز انجام می دهید فردا کارت تلفن شما خواهد بود
[ترجمه ترگمان]کاری که امروز انجام می دی فردا کارت تبریک می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Your calling card number was used to pay for the call.
[ترجمه گوگل]از شماره کارت تماس شما برای پرداخت هزینه تماس استفاده شده است
[ترجمه ترگمان]شماره تلفنت برای پرداخت پول استفاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Alyssa uses a calling card to call the US from Taiwan. The rate is pretty good.
[ترجمه گوگل]آلیسا از یک کارت تلفن برای تماس با ایالات متحده از تایوان استفاده می کند نرخ بسیار خوب است
[ترجمه ترگمان]Alyssa از یک کارت فراخوانی برای تماس با ایالات متحده از تایوان استفاده می کند این نرخ نسبتا خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I believe he has just left me his calling card.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم او به تازگی کارت تلفن خود را برای من گذاشته است
[ترجمه ترگمان] فکر کنم همین الان کارت اعتباریش رو بهم داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I will charge the call to my calling card.
[ترجمه گوگل]من تماس را به کارت تلفنم شارژ می کنم
[ترجمه ترگمان]من زنگ می زنم به کارت تماس هام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کارت ویزیت (اسم)
calling card, pasteboard, card, visiting card

انگلیسی به انگلیسی

• business card, small card containing a persons name and telephone number

پیشنهاد کاربران

calling card 2 ( n ) ( also card ) =a small card with your name on it that you leave with sb after, or instead of, a formal visit
calling card
calling card 1 ( n ) ( phone card ) =a card with a number on it that you use in order to pay to make a call from any phone. The cost of the call is charged to your account and you pay it later.
calling card
امضا
نشان، نشانی که معرّف یک فرد است
کارت تلفن
نشان یا گواهی از اینکه کسی یا چیزی حضور دارد یا حضور داشته است

بپرس