calamitous

/kəˈlæmətəs//kəˈlæmɪtəs/

معنی: مصیبت بار، خطر ناک، فجیع، پربلا، بدبختی اور
معانی دیگر: اسف بار، فلاکت بار، آدرنگی، فاجعه آمیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: calamitously (adv.), calamitousness (n.)
• : تعریف: causing or involving great loss and misery; disastrous.
مترادف: catastrophic, disastrous, tragic
مشابه: costly, destructive, fatal, ruinous, violent

- They had a calamitous impact on this town.
[ترجمه گوگل] آنها تأثیر فاجعه باری بر این شهر گذاشتند
[ترجمه ترگمان] آن ها در این شهر تاثیر calamitous داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a calamitous flood
سیل مصیب بار

2. Emblematic of this calamitous development has been the motorisation of Chinese mobility.
[ترجمه گوگل]نماد این پیشرفت فاجعه بار، موتوریزه کردن تحرک چینی ها بوده است
[ترجمه ترگمان]Emblematic از این توسعه فاجعه بار، قابلیت تحرک چین بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In the past few months Japan had suffered calamitous setbacks at the Battles of the Philippine Sea, Leyte Gulf, and Iwo Jima.
[ترجمه گوگل]در چند ماه گذشته ژاپن در نبردهای دریای فیلیپین، خلیج لیته و ایوو جیما دچار شکست‌های فاجعه‌باری شده بود
[ترجمه ترگمان]در چند ماه گذشته ژاپن در نبرد میان دریای فیلیپین، خلیج Leyte، و ایوو جیما، با مشکلات مصیبت بار رو به رو شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Plenty of Christians have tried their hand at putting their beliefs into prose or poetry, usually with calamitous aesthetic results.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مسیحیان سعی کرده‌اند باورهای خود را در قالب نثر یا شعر بگنجانند که معمولاً نتایج زیبایی‌شناختی فاجعه‌باری داشته است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مسیحیان دست خود را برای قرار دادن عقایدشان در نظم و نثر، معمولا با نتایج زیباشناختی calamitous، امتحان کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It remains to be seen whether all this makes the world safe from calamitous currency crunches.
[ترجمه گوگل]باید دید آیا همه اینها جهان را از بحران های ارزی مصیبت بار مصون می دارد یا خیر
[ترجمه ترگمان]لازم به ذکر است که این مساله باعث ایمن شدن جهان از دراز و دراز شدن پول ارزی شده است یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For thousands of years, this strange sight has frightened millions, and has been thought to portend evil or calamitous events.
[ترجمه گوگل]برای هزاران سال، این منظره عجیب میلیون‌ها نفر را ترسانده است و تصور می‌شود که رویدادهای بد یا فاجعه‌بار را به تصویر می‌کشد
[ترجمه ترگمان]برای هزاران سال، این منظره عجیب، میلیون ها نفر را ترساند و در حال فکر کردن به رویداده ای بد و فاجعه بار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In all these respects, the environment in many developing countries is calamitous.
[ترجمه گوگل]از همه این جهات، محیط زیست در بسیاری از کشورهای در حال توسعه فاجعه آمیز است
[ترجمه ترگمان]در همه این جنبه ها، محیط زیست در بسیاری از کشورهای در حال توسعه فاجعه آمیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When central banks put themselves at the disposal of finance ministries, the results can be calamitous.
[ترجمه گوگل]وقتی بانک‌های مرکزی خود را در اختیار وزارت‌های دارایی قرار می‌دهند، نتایج می‌تواند فاجعه‌بار باشد
[ترجمه ترگمان]وقتی بانک های مرکزی خودشان را در اختیار وزارتخانه های دارایی قرار می دهند، این نتایج می تواند فاجعه آمیز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Light reveals the subtle alteration of things, the sly or calamitous impermanence or mortal life.
[ترجمه گوگل]نور تغییر ظریف چیزها، ناپایداری حیله گرانه یا فاجعه بار یا زندگی فانی را آشکار می کند
[ترجمه ترگمان]نور، تغییر ظریف چیزها را آشکار می سازد، فاجعه بار یا فاجعه بار یا زندگی فانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The rich world faces a nasty recession but that recession need not be calamitous.
[ترجمه گوگل]جهان ثروتمند با یک رکود بد مواجه است، اما این رکود نباید فاجعه آمیز باشد
[ترجمه ترگمان]جهان غنی با رکود اقتصادی شدیدی مواجه است، اما رکود اقتصادی باید فاجعه آمیز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مصیبت بار (صفت)
baleful, catastrophic, calamitous

خطر ناک (صفت)
serious, parlous, disastrous, calamitous, grave, perilous, dangerous, hazardous, herculean, malignant, jeopardous, venturesome, venturous

فجیع (صفت)
heinous, unexpected, disastrous, tragic, calamitous, tragical, sad

پربلا (صفت)
disastrous, calamitous

بدبختی اور (صفت)
calamitous, ill-fated

انگلیسی به انگلیسی

• of calamity; distressing, miserable
a calamitous event or situation is very unfortunate or serious; a formal word.

پیشنهاد کاربران

مصیبت بار. اسف بار. فجیع. هولناک
مثال:
Indeed the Hour is their tryst, And the Hour will be most calamitous and bitter.
براستی ساعت {قیامت} میعادگاه آنهاست. و ساعت {قیامت} فجیع تر و تلخ تر است.
�بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَةُ أَدْهَى وَأَمَرُّ�
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : calamity
✅️ صفت ( adjective ) : calamitous
✅️ قید ( adverb ) : calamitously
[واقعه، تصمیم] مصیبت بار، پربلا، فاجعه انگیز؛ [شخص] مصیبت زده، فلاکت زده؛ بدبخت، بیچاره
بدبختی اور

بپرس