cosmopolite

/kɑːzˈmɑːpəˌlaɪt//kɒzˈmɒpəlaɪt/

معنی: جهانشهرزی، شخصیت جهانی، سرتاسر جهانی
معانی دیگر: (شخص) جهان میهن، جهان وطن، گسترده اندیش، جهان دیده، جهان بین

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: cosmopolitism (n.)
• : تعریف: a cosmopolitan.

جمله های نمونه

1. The wild goose is more of a cosmopolite than we; he breaks his fast in Canada, takes a luncheon in the Ohio, and plumes himself for the night in a southern bayou.
[ترجمه گوگل]غاز وحشی بیشتر از ما جهان وطن است او روزه خود را در کانادا افطار می‌کند، در اوهایو ناهار می‌خورد و شب را در یکی از خلیج‌های جنوبی می‌گذراند
[ترجمه ترگمان]غاز وحشی بیش از ما از همه cosmopolite است؛ او با سرعت خودش را در کانادا می شکند و یک ناهار در اوهایو را می گیرد و خود را برای شب در کنار ساحل جنوبی نصب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. My cosmopolite was named E. Rushmore Coglan, and he will be heard from next summer at Coney Island. He is to establish a new "attraction" there, he informed me, offering kingly diversion.
[ترجمه گوگل]جهان وطن من E Rushmore Coglan نام داشت و از تابستان آینده در جزیره کونی صدای او شنیده می شود او به من اطلاع داد که او یک "جاذبه" جدید در آنجا ایجاد می کند و انحراف پادشاهی را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]اسم من E بود از تابستان آینده در جزیره کانی آیلند شنیده خواهد شد او به من اطلاع داد که در آنجا یک \"جاذبه\" جدید ایجاد می کند و سرگرمی شاهانه را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And then a cosmopolite sat in one of them, and I was glad, for I held a theory that since Adam no true citizen of the world has existed.
[ترجمه گوگل]و سپس یک جهان وطن در یکی از آنها نشست و من خوشحال شدم، زیرا نظریه ای داشتم مبنی بر اینکه از زمان آدم هیچ شهروند واقعی جهان وجود نداشته است
[ترجمه ترگمان]و بعد یک شخصیت جهانی در یکی از آن ها نشست و من خوشحال بودم، چون نظریه ای دارم که از زمان ادام هیچ شهروند واقعی در جهان وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. At a more cosmopolite resort like Miami Beach it may be night clubs and stage shows.
[ترجمه گوگل]در استراحتگاه بین‌المللی‌تری مانند ساحل میامی، ممکن است کلوب‌های شبانه و نمایش‌های صحنه باشد
[ترجمه ترگمان]در یک تفریحگاه more مثل ساحل میامی، ممکن است کلوب های شبانه و برنامه های مرحله ای وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You seem to be a genuine cosmopolite, " I said admiringly. "
[ترجمه گوگل]با تحسین گفتم به نظر می رسد شما یک جهان وطن واقعی هستید
[ترجمه ترگمان]با ستایش گفتم: \" به نظر می رسد که شما یک cosmopolite واقعی هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A cosmopolitan person or organism; a cosmopolite.
[ترجمه گوگل]یک فرد یا ارگانیسم جهان وطنی؛ یک جهان وطن
[ترجمه ترگمان]یک فرد یا یک ارگانیسم جهانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I sat reflecting upon my evident cosmopolite and wondering how the poet had managed to miss him.
[ترجمه گوگل]نشسته بودم و به جهان وطن آشکارم فکر می‌کردم و به این فکر می‌کردم که چگونه شاعر توانسته او را از دست بدهد
[ترجمه ترگمان]در این فکر بودم که این شاعر چگونه توانسته است او را از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Use international architecture vocabulary, use cosmopolite Chinese architectural art practice, use knowledge wealth class's modern life logos in living, this is courtyard's front edge living view.
[ترجمه گوگل]از واژگان معماری بین المللی استفاده کنید، از هنر معماری چینی جهان وطن استفاده کنید، از آرم های زندگی مدرن کلاس ثروت دانش در زندگی استفاده کنید، این نمای زندگی لبه جلوی حیاط است
[ترجمه ترگمان]از واژگان معماری بین المللی استفاده کنید، از تکنیک هنر معماری چینی cosmopolite استفاده کنید، از logos زندگی مدرن دانش در زندگی استفاده کنید، این نمای جلوی خانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cosmopolite contemporary Chinese yard villas, 208 international distinguished personages' honorable mansions, contemporary Chinese knowledge wealth class's life circle.
[ترجمه گوگل]ویلاهای حیاط چینی معاصر جهان وطن، عمارت شریف 208 شخصیت های برجسته بین المللی، دایره زندگی طبقه ثروت دانش معاصر چین
[ترجمه ترگمان]cosmopolite ویلای چینی معاصر، ۲۰۸ تن از شخصیت های برجسته بین المللی، خانه های مدرن دانش چینی و دایره زندگی طبقه مرفه چینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And as E. Rushmore Coglan prattled of this little planet I thought with glee of a great almost- cosmopolite who wrote for the whole world and dedicated himself to Bombay.
[ترجمه گوگل]و در حالی که ای راشمور کوگلان درباره این سیاره کوچک صحبت می‌کرد، با خوشحالی به یک جهان‌شناس بزرگ فکر کردم که برای تمام جهان نوشت و خود را وقف بمبئی کرد
[ترجمه ترگمان]و به عنوان بیل Rushmore Rushmore درباره این سیاره کوچک درباره این سیاره کوچک حرف می زد که من با خوشحالی فکر می کردم با شادی یک مرد تقریبا جهانی که برای تمام دنیا نوشته و خودش را به بمبئی تقدیم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I was sure that I had found at last the one true cosmopolite since Adam, and I listened to his worldwide discourse fearful lest I should discover in it the local note of the mere globe-trotter.
[ترجمه گوگل]مطمئن بودم که بالاخره یکی از جهان‌شناسان واقعی را از زمان آدم پیدا کرده‌ام، و با ترس به گفتار جهانی او گوش می‌دهم که مبادا نت محلی جهان‌گردان صرف را در آن کشف کنم
[ترجمه ترگمان]مطمئن بودم که بالاخره یک شخصیت حقیقی را از زمان آدام پیدا کرده ام، و من به صحبت های worldwide او گوش دادم و از اینکه مبادا در آن یادداشت محلی را پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جهانشهرزی (اسم)
cosmopolite

شخصیت جهانی (اسم)
cosmopolite

سرتاسر جهانی (اسم)
cosmopolite

تخصصی

[زمین شناسی] یک موجود زنده هرجازی

انگلیسی به انگلیسی

• citizen of the world; sophisticated person who travelled in many countries

پیشنهاد کاربران

in the botanic and ecology sciences has been said to every beings which can eat all type of foods. poly phage
they have more chance for stay vivid

بپرس