chicken

/ˈt͡ʃɪkən//ˈt͡ʃɪkɪn/

معنی: بچه، کمرو، ترسو، جوجه، مرغک، جوجه مرغ، مرد جوان
معانی دیگر: (جانور شناسی) مرغ، خروس (gallus domesticus تیره ی phasianidae)، ماکیان، جوجه ی مرغ، جوجه خروس (اگر خیلی کوچک باشد chick می گویند)، کریشک، گوشت مرغ یا خروس (به ویژه اگر جوان باشد)، (خودمانی) آدم ترسو، بزدل، جوجه ی پرندگان، بچه ی پرندگان، جوان و بی تجربه، ناپخته، تازه کار، (خودمانی) پسر کونی، کوچک و لطیف، (ارتش ـ خودمانی) اصرار به اجرای مقررات جزئی و بی معنی، پایبند مقررات دست و پاگیر، ترسیدن، بزدلی از خود نشان دادن، جوجه مره، پرنده کوچک، ناازموده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the common farm fowl, kept for its meat and eggs.

(2) تعریف: the meat of this bird.

(3) تعریف: (informal) a coward.
مشابه: coward
صفت ( adjective )
• : تعریف: (informal) cowardly.
مشابه: cowardly, yellow

- You're not chicken; you're brave!
[ترجمه فلورا ] تو ترسو نیستی شجاع هستی
|
[ترجمه گوگل] تو مرغ نیستی تو شجاعی
[ترجمه ترگمان] تو ترسو نیستی، تو شجاعی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: chickens, chickening, chickened
• : تعریف: (informal) to lose one's nerve; back out (usu. fol. by "out").

- He was planning to join the protest, but he chickened out at the last minute.
[ترجمه گوگل] او قصد داشت به تظاهرات بپیوندد، اما در آخرین لحظه از کار خودداری کرد
[ترجمه ترگمان] او قصد داشت به اعتراض وارد شود، اما در یک دقیقه آخر، نا امید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. chicken a la king
گوشت مرغ ریز شده با سس قارچ (و غیره)

2. chicken breast
سینه ی مرغ

3. chicken broil
کباب مرغ

4. chicken broth
گوشتابه ی مرغ

5. chicken cacciatore
مرغ کماجدانی،مرغ کاچی تور

6. chicken cordon bleu
مرغ کوردون بلو

7. chicken kebab, broiled chicken
جوجه کباب

8. chicken leg
ران مرغ

9. chicken sandwich
ساندویچ مرغ

10. chicken soup
سوپ مرغ،آبگوشت مرغ

11. chicken and egg situation
(در اصل: این پرسش که آیا مرغ اول به وجود آمده یا تخم مرغ ؟) اشکال در شناخت علت و معلول

12. chicken out
جا زدن،ترسیدن و ترک عمل کردن،جرات نکردن

13. a chicken picks food with its bill
جوجه با نوک خود دانه بر می دارد.

14. breaded chicken breast
سینه ی مرغ (سرخ شده) پوشیده از خرده نان

15. fried chicken
مرغ سرخ کرده

16. fried chicken and veg
مرغ سرخ کرده و سبزی

17. roasted chicken
جوجه کباب

18. tandoori chicken
مرغ تنوری

19. the chicken was cruelly picked by the bigger roosters
خروس های بزرگتر ظالمانه جوجه را نوک زدند.

20. play chicken
(خودمانی) متقابلا تهدید و مبارزه جویی کردن (برای از میدان در کردن حریف)

21. a jointed chicken
(گوشت) مرغ شقه شده (با استخوان)

22. a plucked chicken
مرغ پر کنده

23. we had chicken for dinner
برای شام مرغ داشتیم.

24. a disjointed cooked chicken
مرغ پخته ای که تکه تکه شده است

25. do you like chicken liver?
جگر مرغ دوست داری ؟

26. i ate the chicken on the dish
مرغ داخل بشقاب را خوردم.

27. mehri served the chicken with rice
مهری مرغ را با پلو سرو کرد.

28. she makes a mean chicken soup
او آبگوشت مرغ معرکه ای می پزد.

29. the priest picked the chicken bones clean
کشیش مرغ را خورد و فقط استخوان هایش را گذاشت.

30. to disjoint a fried chicken
مرغ سرخ کرده را تکه تکه کردن

31. to lard a boned chicken
پیه لای مرغ بی استخوان گذاشتن

32. would you like fried chicken or roasted chicken?
مرغ سوخاری میل دارید یا جوجه کباب ؟

33. hossein ate all of the chicken
حسین همه ی مرغ را خورد.

34. a savory mess of rice and chicken livers
خوراک خوشمزه ای از برنج و جگر مرغ

35. pari carved me a piece of chicken breast
پری یک قطعه گوشت سینه ی مرغ برایم برید.

36. the priest tucked away the whole chicken
کشیش همه ی مرغ را بالا داد.

37. we stripped the feathers from the chicken
پرهای مرغ را کندیم.

38. a neat way of carving up a chicken
راه ماهرانه برای قطعه قطعه کردن مرغ

39. there is no better eating than fried chicken
غذایی بهتر از مرغ سرخ کرده وجود ندارد.

مترادف ها

بچه (اسم)
native, fellow, baby, child, kid, infant, chick, cub, bairn, chicken, brood, calf, chit, whelp

کمرو (اسم)
chicken

ترسو (اسم)
coward, recreant, chicken, goosey, caitiff, goosy, pigeon

جوجه (اسم)
chick, bird, chicken, brood, squab

مرغک (اسم)
chicken, birdie, gusset, chuck, little bird, mandrel, mandril

جوجه مرغ (اسم)
chicken

مرد جوان (اسم)
chicken, imp

انگلیسی به انگلیسی

• domesticated fowl that is breeded for its eggs and meat; meat of a chicken; coward (slang); young gay man (vulgar slang)
act in a cowardly manner, run in fear
a chicken is a type of bird which is kept for its eggs and its meat.
chicken is the meat of a chicken.
if you say to someone `don't count your chickens', or `don't count your chickens before they hatch', you are warning them not to make plans according to what they expect to happen before it has actually happened; an informal expression.
if you chicken out of something, you decide not to do it because you are afraid; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

مرغ
مثال: We're having roasted chicken for dinner tonight.
امشب برای شام مرغ سرخ شده داریم.
ذریه
یعنی بچه ترسو
chicken ( n ) ( tʃɪkən ) =a large bird that is often kept for its eggs or meat, e. g. They keep chickens in the back yard.
chicken
Chicken یعنی مرغ
مثلا family of chicken
یعنی خانواده مرغ
و این نام یک حیوان هست
گوشت مرغ
قطعا به معنی مرغ هست
حالا مرغ زنده یا خام یا پخته شده فرقی ندارد
مرغ و خروس
chicken ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: گوشت مرغ
تعریف: گوشت مرغ اعم از خروس بالغ و خروس اخته و مرغ بالغ و جوجه خروس و جوجۀ گوشتی و جوجۀ نابالغ
در زبان اصفهانیان به جوجه - چوری - می گفتندی و این
واژه هندواُروپایی برابرِ این واژه هندواُروپایی می باشد
عذرمیخواهی میکنم اونی ک میشه ( داف ، خانم جوان ) chick هستش
دخترم میشه ( داف )
جوجه - مرغ - ماکیان
جوجه یا مرغ یا خروس پخته شده.
جوجه.
ترسو هم میشه.
Chicken:A meat that it make from
chicken , rooster or hen.
مرغ پخته شده
🐥🐥 جوجه
مرغ طبخ شده
مرغ سرخ شده
به معنی مرغ است
معنی مرغ میده . معنی مرغ سرخ کرده هم میدهد
مرغ
مرغ یا خروس
ترسو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس