• : تعریف: a product or result that is a secondary consequence of some process or action. • مشابه: aftermath, waste
جمله های نمونه
1. Sugar and its byproduct are the basis of the island's economy.
[ترجمه گوگل]شکر و محصول جانبی آن اساس اقتصاد جزیره است [ترجمه ترگمان]شکر و محصول جانبی آن اساس اقتصاد جزیره است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Job losses are an unfortunate byproduct of the recession.
[ترجمه زینب زرمسلک ] از دست دادن شغل، از تبعات نامطلوب رکود اقتصادی است.
|
[ترجمه زینب زرمسلک ] از دست دادن شغل، ناشی از رکود اقتصادی است.
|
[ترجمه گوگل]از دست دادن شغل محصول جانبی ناگوار رکود است [ترجمه ترگمان]خسارات شغلی یک محصول جانبی تاسف بار از رکود اقتصادی هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Becoming a baseball fan was a byproduct of my research into sport on TV.
[ترجمه گوگل]طرفدار بیسبال شدن محصول جانبی تحقیقات من در مورد ورزش در تلویزیون بود [ترجمه ترگمان]تبدیل شدن به یکی از طرفداران بیسبال یک محصول فرعی از تحقیق من در مورد ورزش در تلویزیون بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Again, solid carbon is made as a byproduct.
[ترجمه گوگل]باز هم کربن جامد به عنوان یک محصول جانبی ساخته می شود [ترجمه ترگمان]باز هم کربن جامد به عنوان محصول جانبی ساخته می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Such churn is a byproduct of rapid growth in Arizona.
[ترجمه گوگل]چنین ریزش محصول فرعی رشد سریع در آریزونا است [ترجمه ترگمان]چنین فعالیت هایی یک محصول فرعی از رشد سریع در آریزونا است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The second byproduct of ilmenite reduction is high-purity metallic iron, which can be directly melted and cast into products.
[ترجمه گوگل]دومین محصول جانبی کاهش ایلمنیت، آهن فلزی با خلوص بالا است که می تواند مستقیماً ذوب شده و به محصولات ریخته شود [ترجمه ترگمان]دومین محصول جانبی کاهش ilmenite آهن فلزی خالص است که می تواند مستقیما ذوب و به محصولات تبدیل شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Methane gas is regarded as a harmless byproduct of fermentation in the large intestine of man.
[ترجمه گوگل]گاز متان به عنوان یک محصول جانبی بی ضرر از تخمیر در روده بزرگ انسان در نظر گرفته می شود [ترجمه ترگمان]گاز متان به عنوان یک محصول جانبی بی ضرر تخمیر در روده بزرگ انسان در نظر گرفته می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Bromododecane was synthesized from n- dodecyl alcohol using byproduct hydrobromic acid from 1-bromoadamantan process as raw material in the presence of the concentrated sulfuric acid.
[ترجمه گوگل]برومودودکان از n-دودسیل الکل با استفاده از محصول جانبی اسید هیدروبرومیک از فرآیند 1-bromoadamantan به عنوان ماده خام در حضور اسید سولفوریک غلیظ سنتز شد [ترجمه ترگمان]Bromododecane با استفاده از فراورده جانبی hydrobromic اسید hydrobromic از فرآیند ۱ - bromoadamantan به عنوان ماده خام در حضور سولفوریک اسید غلیظ سنتز شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Some insist that this syrupy sugar alcohol, a byproduct of ethanol fermentation, is as important to a wine's mouthfeel (texture) as ethanol itself.
[ترجمه گوگل]برخی اصرار دارند که این الکل قند شربتی، محصول جانبی تخمیر اتانول، به اندازه خود اتانول برای طعم (بافت) شراب مهم است [ترجمه ترگمان]برخی اصرار دارند که این الکل شهد چسبیده به الکل، محصول جانبی تخمیر اتانول، به اندازه خود اتانول حایز اهمیت است (بافت) [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A useless or worthless byproduct, as from a manufacturing process.
[ترجمه گوگل]یک محصول جانبی بی فایده یا بی ارزش، مانند فرآیند تولید [ترجمه ترگمان]یک محصول جانبی بی فایده یا بی فایده، به عنوان یک فرآیند تولید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. All wines contain sulfites (it's a natural byproduct of the winemaking process) and almost all wines contain added sulfites, all over the world.
[ترجمه گوگل]همه شراب ها حاوی سولفیت هستند (این یک محصول جانبی طبیعی فرآیند شراب سازی است) و تقریباً همه شراب ها حاوی سولفیت های اضافه شده در سراسر جهان هستند [ترجمه ترگمان]همه شرابه ای حاوی sulfites است (یک محصول جانبی طبیعی از فرآیند winemaking)و تقریبا همه شرابه ای حاوی sulfites افزوده شده در سراسر جهان هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The blast furnace gas (BEG) which is byproduct of ironmaking plays an important role in the energy construction of iron and steel works.
[ترجمه گوگل]گاز کوره بلند (BEG) که محصول جانبی آهنسازی است، نقش مهمی در ساخت انرژی صنایع آهن و فولاد دارد [ترجمه ترگمان]کوره گاز سوز (BEG)که از محصولات فرعی ironmaking است نقش مهمی در ساختار انرژی کاره ای آهن و فولاد ایفا می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The chief byproduct of combustion is silicon dioxide ( sand ).
[ترجمه گوگل]محصول جانبی اصلی احتراق دی اکسید سیلیکون (ماسه) است [ترجمه ترگمان]محصول جانبی اصلی احتراق، سیلیسیم دی اکسید (ماسه)است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید! [ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Spent Potlining ( SPL ) is the byproduct waste of electrolytic aluminum industry.
[ترجمه گوگل]اسپنت پاتلینینگ (SPL) ضایعات فرعی صنعت آلومینیوم الکترولیتی است [ترجمه ترگمان]فراورده Spent (SPL)محصول جانبی صنعت آلومینیوم الکترولیتی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• anything produced in the course of making something else, secondary product, something which is obtained from the manufacture of a different product; result of another action a by-product is something which is made during the manufacture or processing of another product. a by-product of an event or situation is an unexpected or unplanned result of it. secondary product, something which is obtained from the manufacture of a different product; result of another action
پیشنهاد کاربران
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید: 📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم duct 📌 این ریشه، معادل "led" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "led" مربوط هستند. ... [مشاهده متن کامل]
📂 مثال: 🔘 reductive: an overly simple explanation that is led away from important details 🔘 inductive: reasoning led by observing data to form general conclusions 🔘 conduct: how one is led to behave or act 🔘 product: something led into existence by creation or manufacturing 🔘 abduct: to be led away against one’s will 🔘 aqueduct: a structure led to carry water across a valley 🔘 byproduct: a secondary outcome led by a main process 🔘 conductivity: the ability to be led by heat, electricity, or sound 🔘 conductor: someone who is led to guide a musical group 🔘 counterproductive: tending to be led in a way that hinders a goal 🔘 deduct: to be led to subtract something 🔘 deductible: something led to be acceptable as a subtraction, often in taxes 🔘 deduction: an amount led to a reduction in the total 🔘 duct: a passage led to carry substances in the body 🔘 ductile: easily led or influenced 🔘 ductility: the property of being led into thin wires or sheets 🔘 induct: to be ceremonially led into a position or office 🔘 inductee: a person led into an organization or group 🔘 induction: the act of being formally led into a role or position 🔘 introduction: the act of being led to begin something new 🔘 misconduct: to be led into bad behavior 🔘 production: the process led to create or produce something 🔘 reduction: the act of being led to decrease or lessen something 🔘 reproduction: the process led to generate offspring 🔘 reproductive: led to produce new life or offspring 🔘 seductive: tending to lead or entice into a desired state
byproduct means an intended result or leftover material from a process, which can be waste, recycled or repurposed for other uses.
بیشتر در واکنش های شیمیایی کاربرد دارد فراورده ای که درجه اهمیت پایین تری نسبت به سایرین دارد و منظور از انجام واکنش تولید آن فراورده نیست، بلکه این فراورده به عنوان یک محصول جانبی در کنار فراورده اصلی تولید میشود.
فرآوردۀ جانبی
در شیمی : by - product به معنی محصول جانبی ( یک واکنش شیمیایی ) است.
زمین شناسی و معدن: هم محصول ( محصول مشترک یا محصول هم ارز با محصول اصلی در یک معدن ) و طبق تعریف در زمین شناسی و معدن، یک هم محصول ( co - product ) فلزی است که ارزش آن حداقل نصف محصول اصلی است و یک محصول جانبی ( by - product ) فلزی با ارزش کمتر از نصف محصول اصلی است.
by - product ( گردشگری و جهانگردی ) واژه مصوب: فراوردۀ جانبی تعریف: یکی از اقلام صورت غذا که از مواد غذایی دیگر اقلام موجود در صورت غذا تهیه می شود