[ترجمه گوگل] کلانتر باند دزدان را منهدم کرد [ترجمه ترگمان] کلانتر گروه سارق رو دستگیر کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our friends busted up after dating for five years.
[ترجمه گوگل] دوستان ما بعد از 5 سال آشنایی از هم جدا شدند [ترجمه ترگمان] دوستامون بعد از پنج ساله که با هم قرار گذاشتن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. The couple bust up after an argument.
[ترجمه یاور منصوری] زوج بعد از جر و بحث از هم جدا شدند
|
[ترجمه گوگل]این زوج پس از مشاجره از هم جدا شدند [ترجمه ترگمان]این زوج بعد از جر و بحث خود را منفجر کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. A couple of teachers stepped in to bust up the fight.
[ترجمه گوگل]چند معلم وارد شدند تا دعوا را از بین ببرند [ترجمه ترگمان]چند معلم وارد شدند تا مبارزه را از بین ببرند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. It was his drinking that bust up his marriage.
[ترجمه گوگل]نوشیدن مشروب او بود که ازدواجش را خراب کرد [ترجمه ترگمان]این نوشیدنی اون بود که ازدواجش رو خراب کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The child has bust up the alarm clock.
[ترجمه گوگل]کودک ساعت زنگ دار را خاموش کرده است [ترجمه ترگمان]بچه زنگ ساعت زنگ را بالا زده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They bust up after five years of marriage.
[ترجمه گوگل]آنها پس از پنج سال ازدواج از هم پاشیدند [ترجمه ترگمان]آن ها بعد از پنج سال ازدواج از هم جدا شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I bust up with Tim a while ago.
[ترجمه گوگل]چند وقت پیش با تیم درگیر شدم [ترجمه ترگمان] یه مدت پیش با تیم بودم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. They bust up after six years of marriage.
[ترجمه رضا یو اس] آنها شش سال بعد از ازدواج متراکه کردند
|
[ترجمه گوگل]آنها پس از شش سال ازدواج از هم پاشیدند [ترجمه ترگمان]آن ها پس از شش سال ازدواج ورشکست شده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She said Gloria was always trying to bust up their conversations.
[ترجمه گوگل]او گفت گلوریا همیشه در تلاش بود تا مکالمات آنها را مختل کند [ترجمه ترگمان]اون گفت \"گلوریا\" همیشه سعی می کرد conversations رو از بین ببره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She's bust up with Carlo.
[ترجمه گوگل]او با کارلو درگیر شده است [ترجمه ترگمان]اون با کارلو گیر کرده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It was money troubles that bust up their marriage.
[ترجمه گوگل]مشکلات مالی بود که ازدواج آنها را به هم زد [ترجمه ترگمان]مشکلات پولی بود که ازدواجشان را به هم ریخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The child bust up the alarm clock.
[ترجمه گوگل]کودک زنگ ساعت را به صدا درآورد [ترجمه ترگمان] بچه زنگ خطر رو به صدا در میاره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I don't want to bust up your party.
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم مهمانی شما را خراب کنم [ترجمه ترگمان]نمی خوام مهمونی تو رو خراب کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Jim and his wife bust up a year ago.
[ترجمه گوگل]جیم و همسرش یک سال پیش از هم جدا شدند [ترجمه ترگمان]جیم و زنش یک سال پیش از هم جدا شدن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The travel company's failure bust up my holiday.
[ترجمه گوگل]شکست شرکت مسافرتی تعطیلات من را شکست [ترجمه ترگمان]شکست شرکت مسافرتی باعث بالا رفتن تعطیلات من شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• wreck, break or smash by means of force grave argument or quarrel which ends a relationship; separation of a marriage or friendship; large noisy party a bust-up is a serious quarrel, especially one which ends a relationship; an informal word. a bust-up is also a fight; an informal word. (british slang) serious dispute, serious argument
پیشنهاد کاربران
Bust up به معنی قر دادن هم میشه
ترکیدن
خاتمه دادن، به هم زدن ( رابطه بین دو نفر ) جر و بحث، مشاجره کردن ( با شدت بالا که اغلب باعث خاتمه یا پایان رابطه بین دو شخص میشود )