burp

/ˈbɜːrp//bɜːp/

معنی: اروغ، اروغ زدن
معانی دیگر: آروغ زدن، (عامیانه)، اروه، اروه زدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) the act of noisily expelling gas from the mouth; belch.
مشابه: belch
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: burps, burping, burped
• : تعریف: (informal) to expel gas noisily from the mouth; belch.
مشابه: belch
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: (informal) to cause (an infant) to expel gas from the mouth, esp. after feeding.

جمله های نمونه

1. There followed a barely audible burp.
[ترجمه گوگل]آروغی به سختی شنیدنی به دنبال داشت
[ترجمه ترگمان]صدای آروغ زدن به سختی شنیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. If you burp a baby you rub its back gently to help air to come out of its stomach.
[ترجمه یوسف نادری] اگر می خواهید آروغ یک بچه را بگیرید، پشتش را به آرامی بمالید، به این ترتیب کمک می کنید هوا از معده ش بیرون بیاید.
|
[ترجمه گوگل]اگر کودکی را آروغ می‌زنید، پشت او را به آرامی مالش دهید تا هوا از معده‌اش خارج شود
[ترجمه ترگمان]اگه یه بچه آروغ بزنی به آرومی اون رو ماساژ بدی تا از شکمش بیرون بیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It was nearly twelve when Mama began to burp the baby.
[ترجمه گوگل]نزدیک دوازده بود که مامان شروع کرد به آروغ زدن بچه
[ترجمه ترگمان]نزدیک ظهر بود که ماما شروع به آروغ زدن بچه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They had two burp guns only but they were set up good.
[ترجمه گوگل]آنها فقط دو تفنگ آروغ داشتند، اما آنها به خوبی تنظیم شده بودند
[ترجمه ترگمان]اونا فقط دوتا توپ \"آروغ زدن\" داشتن ولی کارشون رو خوب انجام دادن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When eating, do not burp or make noise.
[ترجمه یوسف نادری] موقع غذا خوردن، آروغ نزن یا ملچ و ملوچ نکن.
|
[ترجمه گوگل]هنگام غذا خوردن، آروغ نزنید و سر و صدا نکنید
[ترجمه ترگمان]وقتی غذا می خوری، آروغ نمی زنی یا سر و صدا نمی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She says that all you do is burp, fart, dribble, grin inanely and emit a series if unintelligible noises.
[ترجمه گوگل]او می‌گوید تنها کاری که انجام می‌دهید آروغ زدن، گوز زدن، دریبل زدن، پوزخند غیرعادی است و اگر صداهای نامفهومی منتشر کنید
[ترجمه ترگمان]او می گوید: تنها کاری که شما می کنید آروغ زدن، گوز، dribble، نیش زدن inanely و یک سری series را اگر سر و صدا را از خودش بیرون بکشد یک سری از آن ها را از خود بیرون می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Ah oh, you had a big burp. Are you full?
[ترجمه یوسف نادری] آه اَو، تو یه آروغ گنده زدی. سیری؟
|
[ترجمه گوگل]آه اوه، آروغ بزرگی داشتی سیر شدی؟
[ترجمه ترگمان]اوه، تو یه آروغ بزرگ زدی پره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In front of the others can't burp.
[ترجمه یوسف نادری] در جلو دیگران نمی شود آروغ زد.
|
[ترجمه گوگل]جلوی دیگران نمی تواند آروغ بزند
[ترجمه ترگمان]جلو دیگران نمی تواند آروغ بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This, my friends, is called a "wet burp"; an explosive near-vomit experience guaranteed to gross out anyone who has the misfortune to be floating around with you.
[ترجمه گوگل]دوستان من به این "آوغ خیس" می گویند یک تجربه انفجاری نزدیک به استفراغ که تضمین می‌کند هر کسی را که بدبختی دارد با شما شناور باشد، آزار می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این، دوستان من، آروغ \"مرطوب\" می گویند؛ تجربه ای که نزدیک به استفراغ است باعث می شود که هر کسی که این بدبختی را داشته باشد با شما شناور شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Daddy, Daddy, watch me burp the national anthem.
[ترجمه گوگل]بابا، بابا، ببین من سرود ملی را آروغ میزنم
[ترجمه ترگمان]بابایی، بابا، منو نگاه کن که سرود ملی رو آروغ می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That I can burp my daddy as little as I am.
[ترجمه گوگل]که بتونم به اندازه خودم آروغ بزنم بابام
[ترجمه ترگمان] که میتونم با آروغ زدن به بابام آروغ بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In China it is polite to burp at the table.
[ترجمه گوگل]در چین آروغ زدن سر میز مودبانه است
[ترجمه ترگمان]در چین صدای آروغ زدن در پشت میز مودبانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. BURP . Arrggh. Another fancy pants adventurer, come to save us backwater fools.
[ترجمه گوگل]اروغ زدن اررگ یکی دیگر از ماجراجویان شلوار فانتزی، بیا تا ما احمق های پشت آب را نجات دهی
[ترجمه ترگمان]burp Arrggh, یه ماجراجویی فانتزی دیگه برای نجات ما احمق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Don't burp so loud. It's not polite.
[ترجمه گوگل]اینقدر بلند آروغ نکن مودبانه نیست
[ترجمه ترگمان]با صدای بلند آروغ نزن مودبانه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I need to burp the baby.
[ترجمه یوسف نادری] باید آروغ بچه رو بگیرم.
|
[ترجمه گوگل]من باید بچه را آروغ بزنم
[ترجمه ترگمان] من باید بچه رو آروغ بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اروغ (اسم)
belch, burp

اروغ زدن (فعل)
belch, burp, eruct, eructate

انگلیسی به انگلیسی

• belch, stomach gas emitted through the mouth
belch, emit stomach gas through the mouth; make a baby emit stomach gas through the mouth
when someone burps, they make a noise because air from their stomach has been forced up through their throat. verb here but can also be used as a count noun. e.g a slight burp interrupted her flowing speech.

پیشنهاد کاربران

آروغ زدن
باد گلو
آروغ
گَلوگارش = در مازنی.
گَلوگارشیدن = to burp.
آروغیدن/اوروغیدن ( عامیانه )
آروغ زدن.
م. ث = جوری اوروغید، چهار ستون خونه لرزید.
آروغاندن/اروغون ( خودمونی تر )
باعث آروغ زدن شدن .
م. ث = بیصاحاب نوشابه همش می اوروغونتت.
اوق زدن
. E. g
to gently hit or rub a baby’s back to make it burp ( = release gas from its stomach through its mouth )

بپرس