buoyant

/ˌbɔɪənt//ˈboɪənt/

معنی: شناور
معانی دیگر: شناور دارای خاصیت فرازمانی، فرازمان، برآب مان، آبسوار، دلشاد، شادمان، سرحال، دارای روحیه ی خوب، سرزنده، زنده دل، سبک، سبکروح، خوشدل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: buoyantly (adv.)
(1) تعریف: able to float or keep something else afloat.
مترادف: floatable
مشابه: afloat, floating, light, natant

- The heavy iron ships were designed in such a way as to be buoyant.
[ترجمه گوگل] کشتی های آهنی سنگین به گونه ای طراحی شده بودند که شناور باشند
[ترجمه ترگمان] کشتی های سنگین آهنی طوری طراحی شدند که شناور شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Salt water is more buoyant than fresh water.
[ترجمه الهه كيهاني] آب شور سیال تر از آب شیرین است.
|
[ترجمه زباری] آب شور دارای خاصیت شناورسازی بیشتری از آب شیرین دارد
|
[ترجمه گوگل] آب نمک شناورتر از آب شیرین است
[ترجمه ترگمان] آب نمک بیش از آب شیرین شناور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: marked by lightheartedness or cheer.
مترادف: cheerful, lighthearted, merry
متضاد: melancholy
مشابه: animated, bouncy, bright, enthusiastic, exuberant, gay, glad, gleeful, happy, jaunty, jolly, lighthearted, peppy, resilient, robust, spirited, sprightly, vivacious

- He was in buoyant spirits that day after getting the good news from his doctor.
[ترجمه گوگل] او آن روز پس از دریافت خبر خوب از پزشکش، در روحیه‌ای شاداب بود
[ترجمه ترگمان] آن روز بعد از این که خبر خوشی از دکترش گرفت، شاد و سرحال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The children are always in a buoyant mood on the last day of school.
[ترجمه گوگل] بچه ها همیشه در آخرین روز مدرسه حال و هوای خوبی دارند
[ترجمه ترگمان] بچه ها همیشه در آخرین روز مدرسه سرحال هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: able to avoid downfall or failure.
مشابه: afloat, resilient, successful

- Some industries remained buoyant throughout the recession.
[ترجمه گوگل] برخی از صنایع در طول دوره رکود سرزنده باقی ماندند
[ترجمه ترگمان] برخی از صنایع در سراسر رکود شناور باقی ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. You will feel more buoyant and optimistic about the future than you have for a long time.
[ترجمه گوگل]نسبت به آینده نسبت به مدت طولانی احساس سرزندگی و خوش بینی بیشتری خواهید داشت
[ترجمه ترگمان]شما در مورد آینده نسبت به زمانی که برای مدت طولانی دارید، احساس شادمانی بیشتری خواهید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The raft would be more buoyant if it was less heavy.
[ترجمه زباری] اگر قایق کمی سبک تر بود، می توانست بیشتر شناور بماند.
|
[ترجمه گوگل]قایق اگر وزن کمتری داشت شناورتر می شد
[ترجمه ترگمان]اگر کم تر سنگین می بود، کلک از آب می افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Cork is a very buoyant material.
[ترجمه زباری] چوب پنبه یک ماده با خاصیت شناوری بالا می باشد.
|
[ترجمه گوگل]چوب پنبه یک ماده بسیار شناور است
[ترجمه ترگمان]چوب پنبه یک ماده بسیار حساس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We were in a buoyant mood after winning our match.
[ترجمه زباری] بعد از اینکه مسابقه را برنده شدیم، روحیه بالایی گرفتیم.
|
[ترجمه گوگل]پس از پیروزی در مسابقه، روحیه خوبی داشتیم
[ترجمه ترگمان]بعد از برنده شدن مسابقه، سرحال بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Demand for the product is buoyant.
[ترجمه گوگل]تقاضا برای محصول افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]تقاضا برای محصول شناور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Share prices were buoyant today in active trading.
[ترجمه گوگل]قیمت سهام امروز در معاملات فعال پررونق بود
[ترجمه ترگمان]قیمت های سهم امروز در تجارت فعال شناور بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A boat must be made of buoyant material.
[ترجمه گوگل]یک قایق باید از مواد شناور ساخته شود
[ترجمه ترگمان]یک قایق باید از مواد شناور ساخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This was such a small and buoyant boat.
[ترجمه گوگل]این یک قایق کوچک و شناور بود
[ترجمه ترگمان]این قایق کوچک و سبک باری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Phil was in buoyant mood.
[ترجمه گوگل]فیل در خلق و خوی شناور بود
[ترجمه ترگمان] فیل \"سرحال بود\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Analysts expect the share price to remain buoyant.
[ترجمه گوگل]تحلیلگران انتظار دارند که قیمت سهام همچنان بالا باشد
[ترجمه ترگمان]تحلیلگران انتظار دارند که قیمت سهام همچنان شناور باقی بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They were all in buoyant mood.
[ترجمه گوگل]همه آنها در خلق و خوی شناور بودند
[ترجمه ترگمان]همه شاد و سرحال بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Salt water is more buoyant than fresh water.
[ترجمه گوگل]آب نمک شناورتر از آب شیرین است
[ترجمه ترگمان]آب نمک بیش از آب شیرین شناور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We have a buoyant economy and unemployment is considerably lower than the regional average.
[ترجمه گوگل]ما اقتصاد پررونقی داریم و بیکاری به طور قابل توجهی کمتر از میانگین منطقه است
[ترجمه ترگمان]ما یک اقتصاد شناور داریم و بیکاری به طور قابل توجهی کم تر از میانگین منطقه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It takes a very buoyant personality to cope with constant rejection.
[ترجمه گوگل]برای کنار آمدن با طرد شدن مداوم، نیاز به یک شخصیت بسیار شناور است
[ترجمه ترگمان]این کار یک شخصیت بسیار حساس را برای مقابله با رد شدن مداوم در نظر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Ma Bell's difficult times were matched by the buoyant profits of her seven regional offspring.
[ترجمه گوگل]دوران سخت ما بل با سود سرشار هفت فرزند منطقه ای او مطابقت داشت
[ترجمه ترگمان]دوران سختی مادر با سوده ای حاصل از هفت بچه منطقه ای او تطبیق داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شناور (صفت)
adrift, floating, buoyant, afloat, free-swimming

تخصصی

[عمران و معماری] شناور - معلق
[زمین شناسی] شناور، معلق

انگلیسی به انگلیسی

• floating; light, lively; cheerful, gay
if you are buoyant, you feel cheerful and behave in a lively way.
something that is buoyant floats on a liquid or in the air.
if you describe an economy, a market, or prices as buoyant, you mean that they are stable or increasing, and not likely to be affected by any crisis.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Cheerful and optimistic 😄
🔍 مترادف: Cheerful
✅ مثال: She was in a buoyant mood after receiving the good news.
1. شناور 2. شاد. شنگول. سرزنده 3. پر رونق. فعال
مثال:
an endeavor to build a more buoyant economy
یک کوشش برای ساختن یک اقتصاد شناور تر و پر رونق تر
سرخوش
Very cheerful
خوشحال شاد بشاش
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : buoy
✅️ اسم ( noun ) : buoy
✅️ صفت ( adjective ) : buoyant
✅️ قید ( adverb ) : buoyancy
( اقتصاد ) پویا
buoyant economy/market/industry
Carpet sales remained strong as a result of the buoyant housing market
فروش فرش پابرجا ماند به عنوان نتیجه ی بازار مسکن پویا
پررونق
شکوفا
پایداری در یک سطح خوب، موفق و پایدار
شناور
you a good buoyant, we can swim together calmly to the depths of the sea and be at the peak of our love life until we are recognized
شناور خوبی هستید ما میتوانیم با آرامش تا اعماق دریا با هم شنا کنیم و تا زمان به رسمیت شناخته شدن از لحظات زندگی خود در اوج لذت عشق باشیم
سهل گیر

بپرس