صفت ( adjective )
مشتقات: buoyantly (adv.)
مشتقات: buoyantly (adv.)
• (1) تعریف: able to float or keep something else afloat.
• مترادف: floatable
• مشابه: afloat, floating, light, natant
• مترادف: floatable
• مشابه: afloat, floating, light, natant
- The heavy iron ships were designed in such a way as to be buoyant.
[ترجمه گوگل] کشتی های آهنی سنگین به گونه ای طراحی شده بودند که شناور باشند
[ترجمه ترگمان] کشتی های سنگین آهنی طوری طراحی شدند که شناور شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کشتی های سنگین آهنی طوری طراحی شدند که شناور شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Salt water is more buoyant than fresh water.
[ترجمه الهه كيهاني] آب شور سیال تر از آب شیرین است.|
[ترجمه زباری] آب شور دارای خاصیت شناورسازی بیشتری از آب شیرین دارد|
[ترجمه گوگل] آب نمک شناورتر از آب شیرین است[ترجمه ترگمان] آب نمک بیش از آب شیرین شناور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: marked by lightheartedness or cheer.
• مترادف: cheerful, lighthearted, merry
• متضاد: melancholy
• مشابه: animated, bouncy, bright, enthusiastic, exuberant, gay, glad, gleeful, happy, jaunty, jolly, lighthearted, peppy, resilient, robust, spirited, sprightly, vivacious
• مترادف: cheerful, lighthearted, merry
• متضاد: melancholy
• مشابه: animated, bouncy, bright, enthusiastic, exuberant, gay, glad, gleeful, happy, jaunty, jolly, lighthearted, peppy, resilient, robust, spirited, sprightly, vivacious
- He was in buoyant spirits that day after getting the good news from his doctor.
[ترجمه گوگل] او آن روز پس از دریافت خبر خوب از پزشکش، در روحیهای شاداب بود
[ترجمه ترگمان] آن روز بعد از این که خبر خوشی از دکترش گرفت، شاد و سرحال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن روز بعد از این که خبر خوشی از دکترش گرفت، شاد و سرحال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The children are always in a buoyant mood on the last day of school.
[ترجمه گوگل] بچه ها همیشه در آخرین روز مدرسه حال و هوای خوبی دارند
[ترجمه ترگمان] بچه ها همیشه در آخرین روز مدرسه سرحال هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بچه ها همیشه در آخرین روز مدرسه سرحال هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: able to avoid downfall or failure.
• مشابه: afloat, resilient, successful
• مشابه: afloat, resilient, successful
- Some industries remained buoyant throughout the recession.
[ترجمه گوگل] برخی از صنایع در طول دوره رکود سرزنده باقی ماندند
[ترجمه ترگمان] برخی از صنایع در سراسر رکود شناور باقی ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برخی از صنایع در سراسر رکود شناور باقی ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید