bump up


معنی: بالا بردن
معانی دیگر: (قیمت چیزی را) ناگهان و بسیار بالا بردن

جمله های نمونه

1. The distributors will probably bump up the price of the software when the next version is released.
[ترجمه گوگل]توزیع کنندگان احتمالاً با انتشار نسخه بعدی قیمت نرم افزار را افزایش خواهند داد
[ترجمه ترگمان]توزیع کنندگان احتمالا زمانی که نسخه بعدی منتشر می شود، قیمت نرم افزار را افزایش خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They bump up their prices in the summer months.
[ترجمه گوگل]آنها در ماه های تابستان قیمت های خود را افزایش می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها قیمت خود را در ماه های تابستان افزایش دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Once they bump up against the limits of Yalta-redefined, it might be time to reconsider.
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها با محدودیت های یالتا بازتعریف شدند، ممکن است زمان آن رسیده باشد که تجدید نظر کنند
[ترجمه ترگمان]زمانی که آن ها بر علیه محدودیت های Yalta که دوباره تعریف شده است، برخورد می کنند، ممکن است زمان تجدید نظر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. David and Susan bump up and down in the van as it drives along.
[ترجمه گوگل]دیوید و سوزان در حالی که ون در حال رانندگی است با هم بالا و پایین می‌شوند
[ترجمه ترگمان]دیوید و سوزان همچنان که با ماشین حرکت می کنند، در ون بالا و پایین می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You need more high marks bump up your average.
[ترجمه بهار] شما باید امتیازهای بالاتری داشته باشید تا میانگین شما افزایش یابد.
|
[ترجمه گوگل]شما به نمرات بالاتر بیشتری نیاز دارید تا میانگین خود را افزایش دهید
[ترجمه ترگمان] تو باید یه نشونه های بلند بیشتر از حد متوسط داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The extra cost will bump up the price.
[ترجمه گوگل]هزینه اضافی باعث افزایش قیمت می شود
[ترجمه ترگمان]هزینه اضافی باعث افزایش قیمت خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Add pasta to your salads to bump up your fibre intake.
[ترجمه گوگل]پاستا را به سالاد خود اضافه کنید تا فیبر دریافتی خود را افزایش دهید
[ترجمه ترگمان]پاستا را به سالاد اضافه کنید تا مصرف فیبر شما را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Plates bump up against each other at ruptures known as 'fault lines. ' The side-to-side or up-and-down motion along fault lines causes enormous shock waves, which are felt as earthquakes.
[ترجمه بهار] در قسمتهای شکستگی که به خط گسل معروف هستند، صفحات بر روی هم حرکت میکنند. حرکت های پهلو به پهلو و یا بالا - پایین در مسیر خط گسلی موجب ایجاد تکان های شدیدی میشود که به عنوان زلزله شناخته میشود.
|
[ترجمه گوگل]صفحات در هنگام گسیختگی هایی که به عنوان "خطوط گسل" شناخته می شوند، به یکدیگر برخورد می کنند حرکت پهلو به پهلو یا بالا و پایین در امتداد خطوط گسل باعث ایجاد امواج ضربه ای عظیم می شود که به صورت زمین لرزه احساس می شود
[ترجمه ترگمان]صفحات با یکدیگر در ruptures که به عنوان خطوط گسل شناخته می شوند، با یکدیگر برخورد می کنند حرکت پهلو به پهلو یا حرکت رو به پایین در امتداد خطوط گسل موجب ایجاد امواج شوک عظیمی می شود که به عنوان زلزله شناخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Don't bump up prices.
[ترجمه گوگل]قیمت ها را افزایش ندهید
[ترجمه ترگمان]قیمت ها بالا نرو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bump up your accessories.
[ترجمه گوگل]لوازم جانبی خود را افزایش دهید
[ترجمه ترگمان]لوازم تو را بزن بالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The oil company declined to say how much more it might bump up prices to cover its costs.
[ترجمه گوگل]این شرکت نفت از بیان اینکه چقدر بیشتر ممکن است قیمت ها را برای پوشش هزینه های خود افزایش دهد، خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]شرکت نفت از گفتن این که چقدر ممکن است قیمت ها را افزایش دهد تا هزینه های آن را پوشش دهد خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I had hoped for thirty on the paved road to bump up the average before the open desert at Adrar.
[ترجمه گوگل]در جاده آسفالت شده به سی نفر امیدوار بودم که تا قبل از صحرای باز در آدرار، میانگین را بالا ببرم
[ترجمه ترگمان]امیدوار بودم که ساعت سی روی جاده سنگفرش شده طی کنم تا به طور متوسط در desert باز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Even the compere, noted for his own style in suits, tried to bump up the bidding.
[ترجمه گوگل]حتی کامپر که به خاطر استایل خاص خود در کت و شلوار مشهور بود، تلاش کرد تا مزایده را بالا ببرد
[ترجمه ترگمان]حتی the هم که به سبک خودش معروف شده بود، سعی کرد قیمت پیشنهادی را بالا ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She noted that the study authors say their findings don't justify withholding a driver's licence, "but whether insurance companies can use this to bump up rates further is a concern. "
[ترجمه گوگل]او خاطرنشان کرد که نویسندگان این مطالعه می گویند که یافته های آنها عدم صدور گواهینامه رانندگی را توجیه نمی کند، "اما اینکه آیا شرکت های بیمه می توانند از این برای افزایش بیشتر نرخ ها استفاده کنند یا خیر، یک نگرانی است "
[ترجمه ترگمان]وی خاطرنشان کرد که نویسندگان این مطالعه می گویند که یافته های آن ها باعث ایجاد گواهی نامه رانندگی نمی شود، بلکه این که آیا شرکت های بیمه می توانند از این مجوز برای افزایش نرخ بهره ببرند، یک نگرانی است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بالا بردن (فعل)
raise, enhance, boost, upgrade, lift, amplify, elevate, uplift, bump up, horse, heighten, elate, enthrone, sublimate, hoist, upraise

انگلیسی به انگلیسی

• enlarge, make larger (esp. by small increments); move up to a better position (slang)

پیشنهاد کاربران

**Bump up** is an informal phrase that means to increase or raise something, often by a small amount.
یک عبارت غیررسمی است که به معنای افزایش یا بالا بردن چیزی، اغلب به مقدار کم، استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

**مثال ها:**
1. **Salary Increase**:
- **Definition**: To raise someone's salary.
- **تعریف**: بالا بردن حقوق کسی.
- **Example**: My boss bumped up my salary by 10% after I demonstrated my value to the company.
- **مثال**: رئیس من بعد از اینکه ارزشم را به شرکت نشان دادم، حقوقم را ۱۰٪ افزایش داد.
2. **Price Increase**:
- **Definition**: To increase the price of something.
- **تعریف**: افزایش قیمت چیزی.
- **Example**: The store bumped up the prices of all their products due to high demand.
- **مثال**: فروشگاه به دلیل تقاضای بالا، قیمت تمام محصولات خود را افزایش داد.
3. **Ranking Increase**:
- **Definition**: To move someone or something to a higher position or rank.
- **تعریف**: انتقال کسی یا چیزی به موقعیت یا رتبه بالاتر.
- **Example**: She was bumped up to manager after her predecessor resigned.
- **مثال**: او بعد از استعفای مدیر قبلی، به مدیر ارتقا یافت.

ضد حال زدن ، ناراحت کردن
to move ( something or someone ) to a higher level, position, rank, etc. Prices are being bumped up
مثال :
?? Which one is harder
French is easier. And German is only slightly harder. French is considered a Category 1 Language ( easiest ) and German is the only Category 2 language. Technically its almost as easy as french, but because of its unique grammar and gender set up, its bumped up to being the only level 2 Difficulty.
...
[مشاهده متن کامل]

=. My boss is about to bomp me up to the city hall beat promotion
ترفیع دادن
طغیان کردن بر علیه کسی یا چیزی
حذف کردن کسی از جایی ( او دقایق آخر از پرواز حذف شد )

به طور تصادفی بالا اورد یا نشون داد مثل پروفایل هایی که تو اینستا به ما نشون میده
bump somebody up اخراج کردن

بپرس