budgetary control

/ˈbədʒəˌterikənˈtroʊl//ˈbʌdʒətərikənˈtrəʊl/

کنترل بودجه ای

جمله های نمونه

1. The hotel does not operate a budgetary control system.
[ترجمه گوگل]این هتل دارای سیستم کنترل بودجه نیست
[ترجمه ترگمان]این هتل با سیستم کنترل بودجه ای کار نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Accountant version that includes budgetary control and management reports is £350.
[ترجمه گوگل]نسخه حسابدار که شامل گزارش های کنترل بودجه و مدیریت است 350 پوند است
[ترجمه ترگمان]یک نسخه از حسابداری که شامل کنترل بودجه و گزارش مدیریت می شود ۳۵۰ پوند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Winter had wanted to introduce a budgetary control system based on monthly management accounts with the emphasis on key figures.
[ترجمه گوگل]وینتر می خواست یک سیستم کنترل بودجه را بر اساس حساب های مدیریت ماهانه با تاکید بر ارقام کلیدی معرفی کند
[ترجمه ترگمان]وینتر شاهد معرفی یک سیستم کنترل بودجه ای براساس حساب های مدیریتی ماهانه با تاکید بر ارقام کلیدی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Society has also continued to improve budgetary control procedures during the year.
[ترجمه گوگل]انجمن همچنین به بهبود روش های کنترل بودجه در طول سال ادامه داده است
[ترجمه ترگمان]جامعه همچنین به بهبود رونده ای کنترل بودجه در طول سال ادامه داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We will decentralise budgetary control to police subdivisions.
[ترجمه گوگل]ما کنترل بودجه را به زیرمجموعه های پلیس غیرمتمرکز خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ما کنترل بودجه ای را به بخش های فرعی پلیس واگذار خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Tight budgetary control model is a traditional budgetary control model, which is adopted in most enterprises of China.
[ترجمه گوگل]مدل کنترل بودجه فشرده یک مدل کنترل بودجه سنتی است که در اکثر شرکت های چینی اتخاذ شده است
[ترجمه ترگمان]مدل سخت کنترل بودجه یک مدل سنتی کنترل بودجه است که در اغلب شرکت ها چین اتخاذ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In an enterprise, budgetary control mode is the comprehensive arrangement for plan and control of the future management, and it plays a quite important role in the inner management.
[ترجمه گوگل]در یک شرکت، حالت کنترل بودجه، ترتیب جامعی برای برنامه ریزی و کنترل مدیریت آینده است و نقش بسیار مهمی در مدیریت درونی ایفا می کند
[ترجمه ترگمان]در یک شرکت، مد کنترل بودجه، چیدمان جامع برنامه ریزی و کنترل مدیریت آینده است، و نقش بسیار مهمی در مدیریت داخلی ایفا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If department members implement budgetary control well which will incentive them to reach goals of the department, and then will increase department performances.
[ترجمه گوگل]اگر اعضای بخش کنترل بودجه را به خوبی اجرا کنند که آنها را برای رسیدن به اهداف بخش تشویق می کند و سپس عملکرد بخش را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]اگر اعضای بخش کنترل بودجه ای را اجرا کنند که آن ها را تشویق به رسیدن به اهداف این بخش می کند، و سپس اجرای بخش را افزایش خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The fourth part is applying Internal Report to Budgetary Control System.
[ترجمه گوگل]بخش چهارم اعمال گزارش داخلی در سیستم کنترل بودجه است
[ترجمه ترگمان]بخش چهارم اعمال گزارش داخلی به سیستم کنترل Budgetary است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This implies that capital charges will go right down to the departmental level in the budgetary control system.
[ترجمه گوگل]این بدان معناست که هزینه‌های سرمایه مستقیماً به سطح دپارتمان در سیستم کنترل بودجه کاهش می‌یابد
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که هزینه های سرمایه به سطح دپارتمانی در سیستم کنترل بودجه تنزل خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Checking the takings late at night is no substitute for a proper budgetary control system.
[ترجمه گوگل]بررسی دریافتی ها در اواخر شب جایگزین یک سیستم کنترل بودجه مناسب نیست
[ترجمه ترگمان]بررسی این موضوع در اواخر شب هیچ جایگزینی برای یک سیستم کنترل بودجه مناسب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The programme can tell the operator the costs of menus and ingredients enabling better planning and budgetary control.
[ترجمه گوگل]این برنامه می تواند هزینه های منوها و مواد تشکیل دهنده را به اپراتور بگوید و برنامه ریزی بهتر و کنترل بودجه را امکان پذیر می کند
[ترجمه ترگمان]این برنامه می تواند به اپراتور بگوید که هزینه ها و مواد تشکیل دهنده بهتر برنامه ریزی و کنترل بودجه را ممکن می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Based on the resultant, managers should enforce budgetary participation and budgetary control of members.
[ترجمه گوگل]بر اساس نتیجه، مدیران باید مشارکت بودجه و کنترل بودجه اعضا را اعمال کنند
[ترجمه ترگمان]براساس این نتیجه، مدیران باید مشارکت بودجه ای و کنترل بودجه ای اعضا را اعمال کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حسابداری] کنترل بودجه ای
[ریاضیات] کنترل بودجه

پیشنهاد کاربران

بپرس