broadly

/ˈbrɒdli//ˈbrɔːdli/

بطوروسیع، عموما، بابسطمعنی

جمله های نمونه

1. The President broadly got what he wanted out of his meeting.
[ترجمه موسی] رئیس جمهور به طور کلی آنچه را که می خواست از جلسه خود به دست آورد.
|
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور به طور کلی به آنچه می خواست از جلسه خود رسید
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور به طور گسترده آنچه را که می خواست از جلسه خود برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She knows broadly what to expect.
[ترجمه گوگل]او به طور گسترده می داند که چه چیزی را انتظار دارد
[ترجمه ترگمان]او به خوبی می داند چه انتظاری داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The government has broadly endorsed a research paper proposing new educational targets for 14 - year - olds .
[ترجمه موسی] دولت به طور فراگیر یک مقاله پژوهشی را پیشنهاد کرده است که اهداف جدید آموزشی را برای نوجوانان 14 ساله پیشنهاد می کند.
|
[ترجمه گوگل]دولت به طور گسترده یک مقاله تحقیقاتی را تأیید کرده است که اهداف آموزشی جدید را برای نوجوانان 14 ساله پیشنهاد می کند
[ترجمه ترگمان]دولت به طور گسترده یک مقاله تحقیقی را تایید کرده است که اهداف آموزشی جدیدی را برای کودکان ۱۴ ساله ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The term 'business' is here interpreted broadly to include all types of organization in the public and private sectors.
[ترجمه موسی] اصطلاح "تجارت" در اینجا به طور گسترده ای تفسیر می شود که شامل انواع سازمانها در بخشهای دولتی و خصوصی است.
|
[ترجمه گوگل]اصطلاح "کسب و کار" در اینجا به طور گسترده تفسیر می شود که شامل انواع سازمان ها در بخش های دولتی و خصوصی می شود
[ترجمه ترگمان]واژه کسب وکار در اینجا به طور گسترده تفسیر می شود تا همه انواع سازمان در بخش های دولتی و خصوصی را شامل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The course is very broadly conceived .
[ترجمه گوگل]این دوره بسیار گسترده است
[ترجمه ترگمان]این دوره بسیار وسیع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Broadly speaking, I agree with you.
[ترجمه گوگل]به طور کلی من با شما موافقم
[ترجمه ترگمان]من با تو موافقم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His proposals met with a broadly favourable response.
[ترجمه موسی] پیشنهادهای وی با استقبال گسترده مطلوبی روبرو شد.
|
[ترجمه گوگل]پیشنهادات او با استقبال گسترده ای روبرو شد
[ترجمه ترگمان]پیشنهادها او با پاسخ مثبت زیادی به هم رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Broadly speaking, there are four types of champagne.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، چهار نوع شامپاین وجود دارد
[ترجمه ترگمان]به طور کلی چهار نوع شام پانی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We define education very broadly and students can study any aspect of its consequences for society.
[ترجمه موسی] ما آموزش را بسیار به طور گسترده تعریف می کنیم و دانش آموزان می توانند هر جنبه ای از پیامدهای آن را برای جامعه مطالعه کنند.
|
[ترجمه گوگل]ما آموزش را بسیار گسترده تعریف می کنیم و دانش آموزان می توانند هر جنبه ای از پیامدهای آن را برای جامعه مطالعه کنند
[ترجمه ترگمان]ما تحصیل را به طور وسیع تعریف می کنیم و دانش آموزان می توانند هر جنبه از عواقب آن را برای جامعه مورد مطالعه قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Going into the fourth lap, the two most broadly experienced riders led the field.
[ترجمه گوگل]با رفتن به دور چهارم، دو باتجربه ترین سوارکار میدان را رهبری کردند
[ترجمه ترگمان]با رفتن به آغوش چهارم، دو دوچرخه سوار به طور گسترده تجربه کننده میدان را رهبری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All our patients have broadly similar problems.
[ترجمه گوگل]همه بیماران ما تقریباً مشکلات مشابهی دارند
[ترجمه ترگمان]همه بیماران ما به طور گسترده مشکلات مشابهی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He appeared in the doorway grinning broadly.
[ترجمه گوگل]او در آستانه در ظاهر شد و پوزخندی گسترده داشت
[ترجمه ترگمان]او در آستانه در ظاهر شد و به پهنای صورتش خندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Most film locations broadly fit into two categories; those on private property and those in a public place.
[ترجمه گوگل]اکثر لوکیشن های فیلم به طور کلی در دو دسته قرار می گیرند آنهایی که در املاک خصوصی هستند و آنهایی که در مکانهای عمومی هستند
[ترجمه ترگمان]اکثر مکان های فیلم به طور گسترده به دو دسته تقسیم می شوند: آن هایی که در مالکیت خصوصی هستند و آن هایی که در مکان های عمومی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The various categories of operating expenditure are broadly in line with expectations.
[ترجمه گوگل]دسته های مختلف مخارج عملیاتی به طور کلی با انتظارات مطابقت دارند
[ترجمه ترگمان]مقوله های مختلف مخارج عملیاتی به طور گسترده با انتظارات همخوانی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] عموما - به طور وسیع

انگلیسی به انگلیسی

• at length, extensively
you can use broadly or broadly speaking to indicate that although there may be a few exceptions to what you are saying, it is true in almost all cases.
you can also use broadly to say that something happens to a large extent and in all the ways that are important.
if someone smiles broadly, their mouth is stretched very wide because they are very pleased or amused.

پیشنهاد کاربران

معمولا
نوعا
به صورت گسترده و آشکار
تا حد زیادی
. e. g
A fun activity requires greater levels of engagement. This is broadly true for a number of pastimes ranging from playing sports and making art to socializing and going on holiday. For instance, if a parent decides to teach painting, then their children will have to learn how to employ different kinds of paints and papers, choose subjects to portray, and learn the techniques to achieve any given effect
...
[مشاهده متن کامل]

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : broaden
✅️ اسم ( noun ) : broadness
✅️ صفت ( adjective ) : broad
✅️ قید ( adverb ) : broadly
به طور کلی
Widely
Broadly=not exactly
The statistics broadly support the view that the economy is heading towards recession.
آماراین که که اقصاد به سمت رکود می رود را بصورت تخمینی ( تقریبی ) و نه دقیق تایید میکند
broadly ( adv ) = به طور گسترده و وسیع ، عموماٌ، به طور فراگیر ، عمدتاً، به طور کلی، کلاً، به طور گسترده، روی هم رفته، به طور وسیع
1 - به طور وسیع و گسترده 2 - بطور کلی و بدون وارد شدن در جزئیات

وسیعا، عمدتا
ب اختصار، ب اجمال
به طور کلی

روی هم رفته، به شیوه ای گسترده
به طور وسیع، عموما، کاملا، اجمالا
با دید باز
پهن عریض عمومی
به طور گسترده
گسترده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس