bristle

/ˈbrɪsl̩//ˈbrɪsl̩/

معنی: موی زبر، موی خوک، موی سیخ، مو، اماده جنگ شدن، رویه تجاوزکارانه داشتن، سیخ شدن
معانی دیگر: (حیوان یا گیاه) موی کوتاه و زبر، ته ریش، زبره، کاسموی، موی زبر خوک (که از آن ماهوت پاک کن و قلم مو و غیره می سازند)، موی قلم مو (و فرچه و ماهوت پاک کن و غیره)، سیخول، (مثل موی زبر حیوان) شق ایستادن، راست شدن یا کردن (موی)، براق شدن یا کردن (در اثر خشم یا ترس)، حالت خشمگین و تدافعی به خود گرفتن، پوشیده بودن از، موی مصنوعی (مسواک و فرچه و غیره)، موی سی، سی  شدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a short, stiff hair, esp. on an animal.

(2) تعریف: something made of or resembling such a hair.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: bristles, bristling, bristled
(1) تعریف: to erect the bristles in fright or anger.

- The porcupine bristled when it saw the cat.
[ترجمه گوگل] جوجه تیغی وقتی گربه را دید، موهایش را بلند کرد
[ترجمه ترگمان] جوجه تیغی وقتی گربه را دید، راست شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to respond with anger.
مشابه: bridle, fume, take exception

- He bristled at the accusation.
[ترجمه گوگل] او در برابر این اتهام سر زد
[ترجمه ترگمان] او با پرخاش گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to be densely covered or filled as if with bristles.
مشابه: swarm

- The advancing army bristled with rifles.
[ترجمه گوگل] ارتش در حال پیشروی با تفنگ خراشیده شد
[ترجمه ترگمان] ارتش که پیش می آمد با تفنگ پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: bristlelike (adj.), bristly (adj.)
• : تعریف: to cause to become stiff like bristles.

جمله های نمونه

1. bristle with
1- از چیزهای تیز و شق (مثل مو یا نیزه و غیره) پوشیده بودن

2. in the past, they used to make toothbrushes out of animal bristle
در گذشته مسواک را از موی زبر حیوان درست می کردند.

3. His lies made her bristle with rage.
[ترجمه گوگل]دروغ‌هایش او را از خشم برانگیخت
[ترجمه ترگمان]His او را از خشم پر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The staff bristle with efficiency.
[ترجمه مریم مزدایی] کادر ، با کارایی کفرش در می آید. ( نمیعهمم منظور جمله چیست. آیا دارد تمسخر می کند یا کنایه می زند؟ )
|
[ترجمه رضا] اون چوبدستی ( چماق ) از قابلیت بالایی برخوردار هست.
|
[ترجمه گوگل]پرسنل با کارایی موی سر می کنند
[ترجمه ترگمان]کارکنان با کارایی مخالف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They bristle at attempts to compare their schools to others.
[ترجمه مریم مزدایی] آنها از هر کوششی که مدرسه هایشان را با بقیه مقایسه کند ، کفرشان در می آید.
|
[ترجمه گوگل]آنها در تلاش برای مقایسه مدارس خود با سایرین به سختی تلاش می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها در تلاش برای مقایسه مدارس خود با دیگران هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Use a soft bristle brush to loosen the grime and if possible a sprayer to wash it all off.
[ترجمه گوگل]از یک برس موی نرم برای از بین بردن لکه ها و در صورت امکان از یک سمپاش برای شستن همه آن استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از برس نرم bristle استفاده کنید تا دوده و دوده را شل کنید و اگر ممکن است a برای شستن کامل آن وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Threatened interests bristle at the first sign that they might be superseded; rituals of pacification must be undertaken.
[ترجمه گوگل]منافع در معرض تهدید در اولین نشانه ای که ممکن است جانشین آنها شود، خیس می شوند آداب آرامش باید انجام شود
[ترجمه ترگمان]منافع تهدید به تهدید در ابتدا نشانه این است که ممکن است جایگزین شوند؛ مراسم صلح باید انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Bristle brushes, tacks, and candles got similar treatment.
[ترجمه گوگل]برس‌های پرزدار، چسب‌ها و شمع‌ها درمان مشابهی داشتند
[ترجمه ترگمان]مسواک زدن، tacks، و شمع ها نیز درمان مشابهی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Often they bristle, literally, with equipment for manipulating their protectors.
[ترجمه گوگل]اغلب آنها، به معنای واقعی کلمه، با تجهیزاتی برای دستکاری محافظ های خود خیس می شوند
[ترجمه ترگمان]اغلب آن ها به صورت تحت اللفظی، با تجهیزات برای دستکاری protectors، عصبانی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I find that bristle brushes are the best.
[ترجمه گوگل]به نظر من برس های پرز بهترین هستند
[ترجمه ترگمان]من متوجه شده ام که این brushes سیخ بهترین هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She felt herself bristle at his tone of voice.
[ترجمه Atefe] او از لحن صدایش عصبانی شد.
|
[ترجمه گوگل]او احساس می‌کرد که از لحن صدای او می‌چرخد
[ترجمه ترگمان]احساس کرد که از لحن صدایش سیخ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Your nerve endings bristle at the slightest movement.
[ترجمه گوگل]انتهای اعصاب شما با کوچکترین حرکتی خیس می شود
[ترجمه ترگمان]رشته اعصاب شما با کوچک ترین حرکتی سیخ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Use a clean, medium bristle brush or medium nap roller.
[ترجمه گوگل]از یک برس تمیز و با موهای متوسط ​​یا غلتک چرت متوسط ​​استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از یک برس تمیز، medium و یا roller nap استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And the Chinese bristle at criticism of Beijing's air quality, especially from Americans.
[ترجمه گوگل]و چینی ها از انتقاد از کیفیت هوای پکن به ویژه از سوی آمریکایی ها انتقاد می کنند
[ترجمه ترگمان]و مردم چین از انتقاد از کیفیت هوای پکن، به خصوص از جانب آمریکایی ها، واکنش نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موی زبر (اسم)
bristle, shag

موی خوک (اسم)
bristle

موی سیخ (اسم)
bristle

مو (اسم)
bristle, hair, wool, grapevine

اماده جنگ شدن (فعل)
bristle

رویه تجاوزکارانه داشتن (فعل)
bristle

سیخ شدن (فعل)
be erected, bristle

تخصصی

[نساجی] مو یا لیف کوتاه و ضخیم - حالت سفتی - موی خوک - موی مسواک - موی زبر - الیاف خشن

انگلیسی به انگلیسی

• short stiff hair
stand on end (of hair); be stiff or rigid with anger; be filled with
bristles are thick, strong animal hairs that are sometimes used to make brushes.
the bristles of a brush are the thick hairs or hair-like pieces of plastic attached to the handle.
the bristles on the chin of a man who has shaved recently are the short hairs growing there.
if the hair on your body bristles, it rises away from your skin because you are cold, frightened, or angry.
if you bristle at something, you react to it angrily.
see also bristling.
if a place bristles with objects or people, there are a lot of them there.

پیشنهاد کاربران

1. موی زبر، 2. موی ( برس. مسواک و غیره ) 3. ( مو ) سیخ شدن 4. یُراق شدن. عصبانی شدن . به خشم آمدن 5. پر بودن از. مملو بودن از. 6. سرشار بودن از
مثال:
the bristles on his chin
موهای زبر روی چانه اش.
...
[مشاهده متن کامل]

a hedgehog's bristles
تیغ های سیخ شده ی یک جوجه تیغی
the hair on the back of his neck bristled
موهای پشت گردنش سیخ شد.
she bristled at his tone
او از لحنش عصبانی شد و به خشم آمد.

توجه به تلفظ: /t/ تلفظ نمی شود
/ˈbrɪsl̩/
/ˈbrɪsl̩/
بُراق شدن، آماده به جنگ شدن، وقتی موی گربه یا پر خروس برای دفاع سیخ یاحجیم میشود
🔊 دوستان دقت کنید که تلفظ درست این کلمه {بریسل} می باشد ( حرف t سایلنت است )
noun
[count] : a short, stiff hair, fiber, etc
🔴 a short, stiff hair on an animal's skin or a man's face.
◀️a face covered with bristles
◀️the bristles of a brush
BRISTLY صفت BRISTLIER / BRISTLIEST
...
[مشاهده متن کامل]

◀️a bristly mustache
◀️ ? Why Do Toothbrush Bristles Harden Over Time
This indicates that even after rinsing with tap water, some toothpaste remains within the toothbrush bristles and the amount of toothpaste in the bristles increases with prolonged use. With prolonged use, toothbrush bristles may begin to feel hard, stiff and rigid when compared to an unused toothbrush.

Bristle به معنی دندانه های شانه هم ذکر میشود
The stiff fibers or short piece of wire or plastic in a brush
الیاف سفت یا تکه های کوتاه سیم یا پلاستیک در یک شانه
دست بر ترکش زدن ؛ مهیای جنگ شدن.
N ) a short, thick hair on a brush )
برافروخته شدن
bristle ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: زبْرکرک
تعریف: ساختار خارجی مومانندی محکم تر از کرک در گیاهان
دندانه ی مسواک
موی زبر روی مسواک
خشمگین
حالت تدافعی گرفتن
مغایرت داشتن. در تضاد بودن

جبهه گرفتن
Prepare to fight
Or prepare for fighting
آماده جنگ، کسی که شمشیر از پشت کشیده، آماده واکنش نشان دادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس