bring off

/ˈbrɪŋˈɒf//brɪŋɒf/

معنی: بیرون بردن، از تمت تبرئه شدن، به نتیجه موفقیت امیزی رسیدن
معانی دیگر: برجسته نما کردن، چشمگیر کردن، نمایان کردن، هویدا کردن، (خودمانی) انجام دادن (با موفقیت)، از تهمت تبرئه شدن

جمله های نمونه

1. They were about to bring off an even bigger coup.
[ترجمه پیمان] آنها در شرف به انجام رساندن کودتای بزرگتری بودند
|
[ترجمه گوگل]آنها در شرف انجام یک کودتای بزرگتر بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها می خواستند یک کودتای بزرگ تر را کنار بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The lifeboat brought off most of the shipwrecked sailors.
[ترجمه زباری] قایق نجات اغلب دریانوردان کشتی شکسته را نجات داد.
|
[ترجمه گوگل]قایق نجات بیشتر ملوانان غرق شده را از زمین بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]قایق نجات بیشتر ملوانان کشتی شکسته را بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He brought off his speech with ease.
[ترجمه زباری] با خاطری آسوده توانست که سخنرانی خود را با موفقیت به اتمام برساند.
|
[ترجمه گوگل]با خیالی آسوده سخنانش را آورد
[ترجمه ترگمان]با خاطری آسوده نطق خود را ازسر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The goalkeeper brought off a superb save.
[ترجمه گوگل]دروازه بان یک مهار فوق العاده را به ارمغان آورد
[ترجمه ترگمان]دروازه بان یک ذخیره فوق العاده را به ثمر رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The hen brought off a brood of young.
[ترجمه گوگل]مرغ یک نسل از بچه ها را بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]این مرغ تخم کوچکی را ازسر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The goalie brought off a superb save.
[ترجمه گوگل]دروازه بان یک سیو فوق العاده انجام داد
[ترجمه ترگمان] دروازه بان یه ذخیره فوق العاده رو از بین برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Thompson, the new goalkeeper, brought off a superb save.
[ترجمه گوگل]تامپسون، دروازه بان جدید، یک سیو فوق العاده به ارمغان آورد
[ترجمه ترگمان]تامسون، دروازه بان جدید، یک ذخیره فوق العاده را کنار گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The passengers and crew were brought off by the Dover lifeboat.
[ترجمه گوگل]مسافران و خدمه توسط قایق نجات دوور پیاده شدند
[ترجمه ترگمان]مسافران و جاشو ان توسط قایق نجات دوور به راه افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The lifeboat brought off the crew and passengers of the stricken ship.
[ترجمه گوگل]قایق نجات خدمه و مسافران کشتی آسیب دیده را پیاده کرد
[ترجمه ترگمان]قایق نجات خدمه و مسافران کشتی را باخود آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They managed to bring off the most daring jewellery robbery in history.
[ترجمه گوگل]آنها موفق شدند جسورانه ترین سرقت جواهرات تاریخ را انجام دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها موفق شدند بیش ترین دزدی جواهرات را در تاریخ به پایان برسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pat Gavin had a good scoring chance but Stephen Pears brought off a brilliant save.
[ترجمه گوگل]پت گاوین یک موقعیت خوب برای گلزنی داشت اما استفن پیرز یک مهار درخشان را به ارمغان آورد
[ترجمه ترگمان]پت گوین یک فرصت گلزنی خوب داشت اما استفان Pears ذخیره درخشانی را به همراه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He brought off the event.
[ترجمه گوگل]او این رویداد را بیان کرد
[ترجمه ترگمان] اون مراسم رو از بین برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Gee struck the bar for Leicester and Pears brought off a brilliant save from Mills.
[ترجمه گوگل]جی به لستر ضربه زد و پیرز یک سیو درخشان از میلز به ارمغان آورد
[ترجمه ترگمان]Gee به خاطر لس تر و Pears به بار خورد و یک ذخیره درخشان از میلز به ارمغان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It took a wicked deflection but goalkeeper Thomson brought off a superb save.
[ترجمه گوگل]یک انحراف بد انجام شد اما دروازه بان تامسون یک مهار فوق العاده را انجام داد
[ترجمه ترگمان]این کار باعث انحراف wicked شد اما goalkeeper تامسون یک ذخیره فوق العاده را کنار گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیرون بردن (فعل)
bring off, export, subduct

از تمت تبرئه شدن (فعل)
bring off

به نتیجه موفقیت امیزی رسیدن (فعل)
bring off

انگلیسی به انگلیسی

• be successful; achieve an objective; accomplish something difficult (e.g., "i didn't think my son could get 100% in the physics course, but he brought it off")

پیشنهاد کاربران

کاری را به نحو احسن انجام دادن
موفق شدن
از عهده کاری برآمدن
موفق شدن کار سختی را انجام دهند

بپرس