- The world mourns the brevity of this great man's life.
[ترجمه گوگل] دنیا برای کوتاهی عمر این مرد بزرگ عزادار است [ترجمه ترگمان] جهان به اختصار زندگی این مرد بزرگ سوگواری می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: the writing or saying of much in few words; terseness. • مترادف: briefness, conciseness, curtness, laconism, succinctness, terseness • متضاد: verbosity • مشابه: compactness
- As a writer, she's known for brevity.
[ترجمه گوگل] به عنوان یک نویسنده، او به دلیل کوتاهی شناخته شده است [ترجمه ترگمان] به عنوان یک نویسنده، به اختصار شناخته شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. brevity is the soul of wit
ایجاز روح قریحه است. )
2. brevity is the soul of wit
(شکسپیر) ایجاز،روح درایت است.
3. brevity is the soul of wit
(شکسپیر) ایجاز روح خوش طبعی است.
4. the sovereign virtue of a good judge is brevity
بزرگترین حسن یک قاضی خوب ایجاز است.
5. Brevity is the soul of wit.
[ترجمه گوگل]اختصار روح شوخ طبعی است [ترجمه ترگمان]brevity روح بذله گویی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. His essays are models of clarity and brevity.
[ترجمه گوگل]مقالات او الگوهایی از وضوح و ایجاز است [ترجمه ترگمان]مقالات او مدل هایی از وضوح و ایجاز هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The brevity of the concert disappointed the audience.
[ترجمه گوگل]کوتاه بودن کنسرت تماشاگران را ناامید کرد [ترجمه ترگمان]کوتاهی این کنسرت حضار را ناامید ساخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Charles Dickens was not known for his brevity.
[ترجمه گوگل]چارلز دیکنز به دلیل کوتاهی خود شناخته نشده بود [ترجمه ترگمان]چارلز دیکنز به اختصار او را شناخته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. In her writing, clarity is sometimes sacrificed to brevity.
[ترجمه یاسمن صفائی] در نوشته های او، گاهی وضوح مطالب قربانیاختصار کلام شده اند.
|
[ترجمه گوگل]در نوشته های او، گاه وضوح فدای ایجاز می شود [ترجمه ترگمان]در نوشتن، وضوح گاهی به اختصار قربانی می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Letters published in the newspaper are edited for brevity and clarity.
[ترجمه گوگل]نامه های منتشر شده در روزنامه برای اختصار و وضوح ویرایش می شوند [ترجمه ترگمان]نامه هایی که در این روزنامه منتشر می شوند به اختصار و وضوح ویرایش می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The bonus of this homely soup is the brevity of its cooking time.
[ترجمه گوگل]مزیت این سوپ خانگی کوتاهی زمان پخت آن است [ترجمه ترگمان]پاداش این سوپ ساده، اختصار زمان پخت آن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Brevity is, in almost everything, a virtue.
[ترجمه گوگل]ایجاز تقریباً در همه چیز یک فضیلت است [ترجمه ترگمان]brevity، تقریبا همه چیز است، فضیلت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The report is a masterpiece of brevity.
[ترجمه گوگل]گزارش یک شاهکار مختصر است [ترجمه ترگمان]این گزارش شاهکار کوتاهی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The Cadbury report is a masterpiece of brevity, but its full scope and implications are just beginning to be realised.
[ترجمه گوگل]گزارش Cadbury یک شاهکار مختصر است، اما دامنه کامل و مفاهیم آن تازه در حال تحقق است [ترجمه ترگمان]گزارش Cadbury یک شاهکار مختصر است، اما دامنه و کاربردهای کامل آن تازه شروع شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Its brevity, awkward composition and lukewarm style of its writing stemmed from the Committee's revisions.
[ترجمه گوگل]مختصر، ترکیب نامناسب و سبک ولرم نگارش آن ناشی از بازنگری های کمیته بود [ترجمه ترگمان]ایجاز، ترکیب ناشیانه و سبک ادبی نوشته های آن ریشه در تجدید نظر کمیته دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• briefness, shortness, conciseness, terseness the brevity of something is the fact that it lasts for only a short time; a formal word.
پیشنهاد کاربران
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند: فعل ( verb ) : brief اسم ( noun ) : brevity / brief صفت ( adjective ) : brief قید ( adverb ) : briefly * نکته: کلمه brief در حالت فعل به معنای تفهیم کردن و در حالت اسم به معنای تفهیم سازی می باشد ( در این دو حالت معانی زیادی دارند لطفا سرچ کنید و فقط به این معنی اکتفا نکنید ) ... [مشاهده متن کامل]
کوتاهی , اختصار – The brevity of human life – The report is notable for its brevity – His essay is a model of clarity and brevity
brevity ( noun ) :گزیده گویی، کوته سخنی، ایجاز، اختصار، اجمال/کوتاهی، گذری ( چیزی که دوام آوردنی نیست ) the brevity of life = گذری بودن زندگی، کوتاهی زندگی examples: 1 - His essays are models of clarity and brevity. ... [مشاهده متن کامل]
- مقالات وی نمونه هایی از وضوح و اختصار است. 2 - Brevity is, in almost everything, a virtue. گزیده گویی تقریباً در همه چیز یک فضیلت است. 3 - The essays were written with admirable brevity. مقاله ها با ایجاز تحسین برانگیزی نوشته شده اند.
Brief
گزیده گویی : Shortness and conciseness Witty people now how to make a point without unnecessary words