صفت ( adjective )
حالات: breezier, breeziest
مشتقات: breezily (adv.), breeziness (n.)
حالات: breezier, breeziest
مشتقات: breezily (adv.), breeziness (n.)
• (1) تعریف: slightly windy.
• مترادف: airy
• مشابه: blowy, drafty, gusty, mild, windy
• مترادف: airy
• مشابه: blowy, drafty, gusty, mild, windy
- These breezy spring days are great for flying kites.
[ترجمه Maneli] این روز های بهاری برای بادبادک بازی عالی هستند|
[ترجمه روشنک نیکویان] این ایام بهار که باد ملایمی میاد، واسه بادکنک هوا کردن عالیه.|
[ترجمه گوگل] این روزهای خوش بهاری برای پرواز بادبادک عالی است[ترجمه ترگمان] این روزه ای بهار برای بادبادک هوا خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: lighthearted or carefree, sometimes carelessly or inappropriately so.
• مترادف: airy, carefree, casual, light, lighthearted
• مشابه: blithe, blithesome, happy-go-lucky, offhand
• مترادف: airy, carefree, casual, light, lighthearted
• مشابه: blithe, blithesome, happy-go-lucky, offhand
- It was just a breezy conversation with nothing serious being discussed.
[ترجمه گوگل] این فقط یک مکالمه گرم بود که در آن هیچ بحث جدی وجود نداشت
[ترجمه ترگمان] این فقط یک مکالمه بود و هیچ چیز جدی در مورد بحث نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این فقط یک مکالمه بود و هیچ چیز جدی در مورد بحث نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was offended by his breezy remarks about homeless people.
[ترجمه گوگل] او از اظهارات نسیم او در مورد افراد بی خانمان آزرده شد
[ترجمه ترگمان] او از سخنان پرشور خود در مورد افراد بی خانمان رنجیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او از سخنان پرشور خود در مورد افراد بی خانمان رنجیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید