break the ice


1- ناگهان آغاز کردن یا شدن، 2- ناگهان فرار کردن 3- (از جوش یا تاول و غیره) پوشیده شدن، گل زدن، 1- (بر مشکلات فایق شدن و) کاری را آغاز کردن 2- (در ایجاد آشنایی و صمیمیت) پیشقدم شدن، تعارف را کنار گذاشتن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to relieve social tensions caused by formality or awkwardness.

- A few drinks helped break the ice.
[ترجمه فواد] یخ کسی رو شکوندن، اندکی نوشیدنی کمک کرد یخ فلانی بازشه
|
[ترجمه فریبا دیبافر] یه خرده نوشیدنی کمک کرد یخ مجلس آب بشه!
|
[ترجمه گوگل] چند نوشیدنی به شکستن یخ کمک کرد
[ترجمه ترگمان] چند گیلاس به شکستن یخ کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to take successful initial actions.

جمله های نمونه

1. Jim organized a few party games to break the ice when people first arrived.
[ترجمه گوگل]جیم زمانی که مردم برای اولین بار وارد شدند، چند بازی مهمانی برای شکستن یخ ترتیب داد
[ترجمه ترگمان]جیم چند تا بازی گروهی ترتیب داد تا زمانی که مردم برای اولین بار رسیدند یخ را بشکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I have to break the ice with a long pole before I can lower a bucket into water.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه بتوانم یک سطل را در آب فرو کنم، باید یخ را با یک قطب بلند بشکنم
[ترجمه ترگمان]قبل از انکه بتوانم یک سطل آب به داخل آب فرو کنم باید یخ را با یک چوب بلند بشکنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In the winter, she rose early to break the ice in the washing bowls.
[ترجمه گوگل]در زمستان، او زود برخاست تا یخ کاسه های لباسشویی را بشکند
[ترجمه ترگمان]در زمستان زود از خواب بلند شد تا یخ را در کاسه بشویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I tried to break the ice by offering her a drink, but she said no.
[ترجمه گوگل]سعی کردم با دادن یک نوشیدنی به او یخ را بشکنم، اما او گفت نه
[ترجمه ترگمان]سعی کردم با پیشنهاد نوشیدنی او یخ را بشکنم، اما او گفت نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That always seems to happen when you break the ice.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد همیشه وقتی یخ را می شکنید این اتفاق می افتد
[ترجمه ترگمان]این اتفاق همیشه وقتی می افته که تو یخ رو می شکنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She helps break the ice when I am interviewing.
[ترجمه گوگل]او در هنگام مصاحبه به شکستن یخ کمک می کند
[ترجمه ترگمان]او به شکستن یخ وقتی مصاحبه می کنم کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To break the ice, the dorm leader asked us to tell the group what our favorite home-cooked meal was.
[ترجمه گوگل]برای شکستن یخ، سرپرست خوابگاه از ما خواست که به گروه بگوییم غذای خانگی مورد علاقه ما چیست
[ترجمه ترگمان]برای شکستن یخ، رهبر خوابگاه از ما خواست که به گروه بگوییم که غذای خانگی مورد علاقه ما چیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Nobody can break the ice with him.
[ترجمه حنا] هیچکسی نمیتونه یخ اون رو بشکنه \ کسی نمیتونه سرصحبت رو با او باز کنه
|
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی تواند با او یخ را بشکند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی تواند با او یخ بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Finally he managed to break the ice by talking about the movies.
[ترجمه Fa] در نهایت او با صحبت درباره فیلم ها سرصحبت را باز کرد
|
[ترجمه گوگل]سرانجام او با صحبت در مورد فیلم ها توانست یخ را بشکند
[ترجمه ترگمان]بالاخره موفق شد با حرف زدن در مورد فیلم ها، یخ را بشکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I never know how to break the ice and start conversations.
[ترجمه گوگل]من هرگز نمی دانم چگونه یخ را بشکنم و مکالمه را شروع کنم
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت نمی دونم چطور یخ ها رو بشکنم و مکالمه رو شروع کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A few drinks will help to break the ice at the party.
[ترجمه گوگل]چند نوشیدنی به شکستن یخ در مهمانی کمک می کند
[ترجمه ترگمان]چند نوشیدنی به شکستن یخ در مهمانی کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You can't break the ice without marking it out.
[ترجمه گوگل]بدون علامت گذاری نمی توانید یخ را بشکنید
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید بدون آن که آن را مشخص کنید، یخ را بشکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When are you going to break the ice?
[ترجمه پارمیدا] چه زمانی میخواهید سر صحبت را باز کنید
|
[ترجمه گوگل]کی میخوای یخ رو بشکنی؟
[ترجمه ترگمان]کی می خوای یخ رو بشکونی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She sent him a text to break the ice.
[ترجمه گوگل]او برایش پیامک فرستاد تا یخ را بشکند
[ترجمه ترگمان]براش یه اس ام اس فرستاد تا یخ بشکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. After a long silence his remarks helped to break the ice.
[ترجمه گوگل]پس از مدتی سکوت، اظهارات او به شکستن یخ کمک کرد
[ترجمه ترگمان]پس از سکوتی طولانی، اظهارات او به شکستن یخ کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• get past the uncomfortable feeling that exists between people who don't know each other

پیشنهاد کاربران

To start a conversation in a social situation to make people feel more comfortable 🪓❄️
بازکردن سر صحبت برای رفع سنگینی فضای رسمی جلسه
باز کردن سر صحبت برای تلطیف فضای گفتگو
شروع مکالمه یا فعالیت برای کاهش تنش و ایجاد راحتی
سر صحبت رو باز کردن،
“Break the ice” is an idiomatic expression that means to do or say something to make people who do not know each other feel more comfortable. For example, at a party or meeting, someone might tell a joke or ask a question to “break the ice” and help people feel more relaxed and comfortable around each other.
...
[مشاهده متن کامل]

انجام دادن یا گفتن چیزی تا افرادی که یکدیگر را نمی شناسند احساس راحتی بیشتری کنند.
به عنوان مثال، در یک مهمانی یا جلسه، شخصی ممکن است جوک بگوید یا سؤالی بپرسد تا "یخ یا سردی فضای مهمانی یا جلسه را بشکند/break the ice" و به افراد کمک کند در کنار یکدیگر احساس آرامش و راحتی بیشتری داشته باشند.
مثال؛
I tried to break the ice by talking to the people next to me about the weather.
Someone suggested that we play a party game to break the ice.
I’ll break the ice by sharing a funny story about my first day here.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/break-the-ice• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/break-the-ice
آب شدن یخ بین افراد
سر صحبت را باز کردن
بر مشکلات ابتدایی غلبه کردن و کاری را آغاز کردن
Nobody was willing to talk to me but I broke the ice and talked to them
هیچ کس تمایلی نداشت با من صحبت کند، اما من سر صحبت را باز کردم و با آنها صحبت کردم
معنی دوم این اصلاح تو 1100 هست ( به غیر از معنی یخ کسی باز شدن که دوستان بالا اشاره کردن )
to make a start by overcoming initial difficulties
The auto salesman had a poor week, but he finally
...
[مشاهده متن کامل]

broke the ice by selling a fully equipped Cadillac.
یعنی یه جورایی سختی های اولیه رو طی کردن و روی غلتک افتادن
1100 صفحه 92 ( هفته 15 روز 3 )

برای موقعی استفاده میشه که می خوای یخت رو با کسی یا در موقعیتی رسمی وا کنی
Break the ice = یعنی شکستن یخ ولی این یک اصطلاح هم هست به معنی اینکه روی آدم باز بشه و خجالت آدم بریزه
مثال:
She sent him a text message to break the ice!
یک پیام برای او فرستاد تا روش باز بشه

راحت باشید؛خونه خودتونه
گفتن یا انجام دادن کاری یا چیزی که باعث میشود دیگران راحت تر باشند
طلسم را شکستن؛ سر صحبت را باز کردن
یخ مجلس را شکستن
سر صحبت را باز کردن
یخ کسی آب شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس