bolster

/ˈboʊlstə//ˈbəʊlstə/

معنی: متکا، بالش، با بالش نگهداشتن، تکیه دادن، تقویت کردن، پشتی کردن
معانی دیگر: بالش دار کردن، پشتی دار کردن، تحکیم کردن، بالش (دراز و استوانه شکل)، بالشتک، هر چیز نرم و بالش مانند که بر بدن قرار دهند، لایه، (معماری) شمع، تخته ی بالای ستون یا پایه (که بخش محکم شده توسط ستون را گسترش می دهد)، تیری که بطور عمودی زیرپایه گذارده شود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a pillow or cushion, esp. a long, cylindrical one used on a sofa or bed.
مشابه: cushion

- When you make the bed, pull the bedspread up over the bolster.
[ترجمه گوگل] هنگامی که تخت را مرتب می کنید، روتختی را روی تکیه گاه به سمت بالا بکشید
[ترجمه ترگمان] ، وقتی که تخت رو درست می کنی روتختی رو روی بالش می کشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: something serving as a cushion.

- He rolled his sweater into a bolster for her head.
[ترجمه مصطفی بکان] او ژاکتش را به صورت بالش برای زیر سرش لوله کرد
|
[ترجمه گوگل] ژاکتش را در یک تکیه گاه برای سر او پیچاند
[ترجمه ترگمان] He را در بالش فرو برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bolsters, bolstering, bolstered
(1) تعریف: to give support with a bolster.

- The patient's back was bolstered so he could read in bed.
[ترجمه sunny] پشت بیمار بالشی گذاشتند تا بتواند در رختخواب بخواند.
|
[ترجمه اصغر عابدی] پشت بیمار بالشتی قرار دادند تا بتواند در تختش مطالعه کند
|
[ترجمه گوگل] کمر بیمار محکم شده بود تا بتواند در رختخواب بخواند
[ترجمه ترگمان] بازگشته بود، تا بتواند در رختخواب بخواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to encourage or lend support to.
متضاد: block, undermine
مشابه: buttress, nerve, support

- Her words bolstered me in those dark times.
[ترجمه اصغر عابدی] سخنان او در آن دوران جهل و خفقان مرا تقویت میکرد
|
[ترجمه گوگل] سخنان او در آن دوران تاریک مرا تقویت می کرد
[ترجمه ترگمان] کلمات او در آن دوران تیره مرا تقویت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Success in the first round bolstered his confidence.
[ترجمه گوگل] موفقیت در دور اول اعتماد به نفس او را تقویت کرد
[ترجمه ترگمان] موفقیت در دور اول اعتماد او را تقویت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. bolster up
تحکیم کردن،(به منظور بهسازی) حمایت کردن،تقویت کردن

2. to bolster one's courage
به کسی جرات دادن

3. to bolster one's morale
روحیه ی کسی را تقویت کردن

4. the government borrowed money from banks in order to bolster up the economy
به منظور تقویت اقتصاد کشور،دولت از بانک ها وام گرفت.

5. He tried to bolster up their morale.
[ترجمه گوگل]سعی کرد روحیه آنها را تقویت کند
[ترجمه ترگمان]او سعی کرد روحیه آن ها را تقویت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. More money is needed to bolster the industry.
[ترجمه گوگل]پول بیشتری برای تقویت صنعت مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]برای تقویت این صنعت پول بیشتری نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Falling interest rates may help to bolster up the economy.
[ترجمه گوگل]کاهش نرخ بهره ممکن است به تقویت اقتصاد کمک کند
[ترجمه ترگمان]پایین افتادن نرخ سود ممکن است به تقویت اقتصاد کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The government borrowed money to bolster up the economy.
[ترجمه گوگل]دولت برای تقویت اقتصاد پول قرض کرد
[ترجمه ترگمان]دولت برای تقویت اقتصاد پول قرض گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They need to do something to bolster their image.
[ترجمه گوگل]آنها باید کاری انجام دهند تا وجهه خود را تقویت کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید کاری انجام دهند تا تصویر خود را تقویت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. More timbers are needed to bolster the roof of the mine.
[ترجمه گوگل]الوارهای بیشتری برای تقویت سقف معدن مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]الوارهای بیشتری لازم است که سقف معدن را زیر و رو کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some believe that increasing advertising will bolster their support.
[ترجمه گوگل]برخی معتقدند که افزایش تبلیغات حمایت آنها را تقویت می کند
[ترجمه ترگمان]برخی بر این باورند که افزایش تبلیغات باعث تقویت حمایت آن ها خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In 1991 Zurich bought Genevoise Assurances to bolster its domestic position in the life-insurance sector.
[ترجمه گوگل]در سال 1991 زوریخ شرکت Genevoise Assurances را خریداری کرد تا موقعیت داخلی خود را در بخش بیمه عمر تقویت کند
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۹۱، زوریخ Genevoise Assurances را برای تقویت موقعیت داخلی خود در بخش بیمه عمر خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ad campaigns are used to both bolster sales and improve corporate image.
[ترجمه گوگل]کمپین های تبلیغاتی هم برای تقویت فروش و هم برای بهبود تصویر شرکت استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]از تبلیغات نمایندگی مجاز (Ad)برای تقویت فروش و بهبود تصویر شرکت استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In an effort to bolster support Lini demanded a pledge of loyalty from each of his ministers.
[ترجمه گوگل]در تلاش برای تقویت حمایت، لینی از هر یک از وزیران خود خواستار وفاداری شد
[ترجمه ترگمان]در تلاش برای تقویت حمایت، Lini خواستار تعهد وفاداری از هر یک از وزرای وی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متکا (اسم)
support, bolster, backrest, cushion, pillow, headrest, bearing

بالش (اسم)
bolster, pillow, headrest

با بالش نگه داشتن (فعل)
bolster

تکیه دادن (فعل)
accent, accentuate, bolster, emphasize, rest

تقویت کردن (فعل)
encourage, support, bolster, fort, augment, corroborate, amplify, rally, reinforce, fortify, sustain, uphold, relay, beef, edify

پشتی کردن (فعل)
back, bolster

تخصصی

[عمران و معماری] خرک و لقمه
[نساجی] بالش - متکا
[پلیمر] بالشتک

انگلیسی به انگلیسی

• long ornamental pillow for a bed or sofa, cushion
support, strengthen, reinforce
if you bolster someone's confidence or courage, you make them more confident or more courageous.
if people bolster a system or organization that is in danger of collapsing, they support it in order to make it stronger.
if you bolster something up, you help or support it in order to make it stronger.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Assist
🔘 Aid
🔘 Back
🔘 Help
🔘 Sustain
🔘 Encourage
🔘 Uphold
🔘 Bolster
🔘 Guide
🔘 Champion
✅ Definition:
👉 To provide support or help to someone or something.
✍ توضیح: To support or strengthen
🔍 مترادف: Reinforce
✅ مثال: The evidence presented during the trial helped to bolster his defense.
مثال؛
I bought a new pillow to bolster my neck support while sleeping.
In a conversation about confidence, someone might say, “Positive affirmations can bolster your self - esteem. ”
A person discussing their argument might say, “I presented strong evidence to bolster my case. ”
:bolstered means
to support or improved something or make it stronger
به رو متکایی یا روکش متکا bolster cover یا bolster case میگویند.
( به عنوان اسم )
یکی از معانی آن: بالش های قدیمی یا همان متکا
1. حمایت یا تقویت؛ تقویت
2. با یک بالش یا کوسن سرپا نگه دارید
3. بالش باریک یا کوسن بلند
4. معماری
یک طول افقی کوتاه از چوب ثابت شده در بالای یک ستون برای افزایش سطح یاتاقان و کاهش دهانه تیر تکیه گاه
...
[مشاهده متن کامل]

5. اسکنه سرد با تیغه پهنی که به سمت لبه برش پخش می شود و برای برش تخته سنگ و غیره استفاده می شود.

bolster: تقویت کردن، تحکیم کردن ( فرد تا حس بهتری بهش دست بده، به صورت کلی چیزی را بهتر کردن )
در هر دو صورت هم معنی boost است
He is making a bold attempt to bolster the territory’s confidence.
he bolstered my confidence before my big exam.
his efforts to bolster his career.
تقویت کردن/ تقویت قدرت یا اثربخشی چیزی
make sth stronger or more effective
bolster ( حمل‏ونقل ریلی )
واژه مصوب: گهواره
تعریف: بخش اصلی عرضی یک مجموعۀ بوژی که بارهای بدنۀ واگن را ازطریق سامانۀ تعلیق به قاب های جانبی منتقل می کند
پشت گرمی
دلگرمی
تکیه گاه، پشتوانه، تقویت گر
تحکیم کردن تقویت کردن
پشت بندی کردن ( با بار معنایی منفی )
bolstering one's bad choice by rationalization
پشت بندی کردن یک انتخاب غلط با دلیل تراشی
حمایت کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس