boaster

/ˈboʊstər//ˈbəʊstə/

معنی: لافزن، خود ستا، ادم لاف زن، خود فروش
معانی دیگر: لاف زن، خودستا

جمله های نمونه

1. A boaster and a liar are all one.
[ترجمه زینب سرآمد] یک لاف زن و یک دروغگو هر دو یکی هستند.
|
[ترجمه گوگل]لاف زن و دروغگو همه یکی هستند
[ترجمه ترگمان]- یه دروغگو و یه دروغگو همه شون یکی هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A boaster and a liar are cousins-german.
[ترجمه گوگل]یک لاف زن و یک دروغگو پسرعموهای آلمانی هستند
[ترجمه ترگمان]- صد و یک دروغگو و دروغگو پسر خاله - المانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Great boasters, little doers.
[ترجمه زینب سرآمد] لاف زن های بزرگ، عمل کننده های کوچک
|
[ترجمه گوگل]فخرفروشان بزرگ، انجام دهندگان کوچک
[ترجمه ترگمان]\"boasters بزرگ\" جنده کوچولو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. B boaster and a liar are cousins - german.
[ترجمه گوگل]ب لاف زن و دروغگو پسر عمو هستند - آلمانی
[ترجمه ترگمان]ب - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A boaster and a liar are cousins - german . . Between friends all is common . Fools grow without watering.
[ترجمه گوگل]یک لاف زن و یک دروغگو پسر عمو هستند - آلمانی بین دوستان همه چیز مشترک است احمق ها بدون آبیاری رشد می کنند
[ترجمه ترگمان]یک boaster و یک دروغگو cousins هستند - المانی - بین دوستان همه مشترک است احمق ها بدون آب شدن رشد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The best way to cure a boaster is by putting his words to the test.
[ترجمه گوگل]بهترین راه برای معالجه یک فخرفروش این است که سخنان او را امتحان کنید
[ترجمه ترگمان]بهترین راه برای درمان a این است که کلمات خود را به آزمایش بگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He himself was a bad commander, a boaster and ruffian.
[ترجمه گوگل]او خودش فرمانده بدی بود، فخرفروش و رفیق
[ترجمه ترگمان]اون خودش یه فرمانده بد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Great boaster, little doer.
[ترجمه گوگل]فاخر بزرگ، عمل کننده کوچک
[ترجمه ترگمان]بااعتماد به نفس، بااعتماد به نفس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Don't believe all he says - he's a bit of a boaster.
[ترجمه گوگل]تمام حرف های او را باور نکنید - او کمی لاف زن است
[ترجمه ترگمان]حرفم را باور نکن - اون یه کمی دلواپس می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لافزن (اسم)
assuming, boaster, gabber, bouncer, braggart, bragger, idol, gascon, larrikin

خودستا (اسم)
bighead, hector, boaster, gabber, bouncer, braggart, bragger, blowhard, blow, tinhorn, gasser, blusterer, blower, brag, bucko, braggadocio, whiffler, gascon, hot-shot, tiger, skite, swashbuckler

ادم لاف زن (اسم)
boaster, blowhard

خود فروش (اسم)
boaster, bucko

انگلیسی به انگلیسی

• one who brags, show off

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : boast
✅️ اسم ( noun ) : boast / boaster / boasting
✅️ صفت ( adjective ) : boastful / boasting / boastless
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس