1. A boaster and a liar are all one.
[ترجمه زینب سرآمد] یک لاف زن و یک دروغگو هر دو یکی هستند.|
[ترجمه گوگل]لاف زن و دروغگو همه یکی هستند[ترجمه ترگمان]- یه دروغگو و یه دروغگو همه شون یکی هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. A boaster and a liar are cousins-german.
[ترجمه گوگل]یک لاف زن و یک دروغگو پسرعموهای آلمانی هستند
[ترجمه ترگمان]- صد و یک دروغگو و دروغگو پسر خاله - المانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]- صد و یک دروغگو و دروغگو پسر خاله - المانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Great boasters, little doers.
[ترجمه زینب سرآمد] لاف زن های بزرگ، عمل کننده های کوچک|
[ترجمه گوگل]فخرفروشان بزرگ، انجام دهندگان کوچک[ترجمه ترگمان]\"boasters بزرگ\" جنده کوچولو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. B boaster and a liar are cousins - german.
[ترجمه گوگل]ب لاف زن و دروغگو پسر عمو هستند - آلمانی
[ترجمه ترگمان]ب - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ب - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A boaster and a liar are cousins - german . . Between friends all is common . Fools grow without watering.
[ترجمه گوگل]یک لاف زن و یک دروغگو پسر عمو هستند - آلمانی بین دوستان همه چیز مشترک است احمق ها بدون آبیاری رشد می کنند
[ترجمه ترگمان]یک boaster و یک دروغگو cousins هستند - المانی - بین دوستان همه مشترک است احمق ها بدون آب شدن رشد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک boaster و یک دروغگو cousins هستند - المانی - بین دوستان همه مشترک است احمق ها بدون آب شدن رشد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The best way to cure a boaster is by putting his words to the test.
[ترجمه گوگل]بهترین راه برای معالجه یک فخرفروش این است که سخنان او را امتحان کنید
[ترجمه ترگمان]بهترین راه برای درمان a این است که کلمات خود را به آزمایش بگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بهترین راه برای درمان a این است که کلمات خود را به آزمایش بگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He himself was a bad commander, a boaster and ruffian.
[ترجمه گوگل]او خودش فرمانده بدی بود، فخرفروش و رفیق
[ترجمه ترگمان]اون خودش یه فرمانده بد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اون خودش یه فرمانده بد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Great boaster, little doer.
[ترجمه گوگل]فاخر بزرگ، عمل کننده کوچک
[ترجمه ترگمان]بااعتماد به نفس، بااعتماد به نفس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بااعتماد به نفس، بااعتماد به نفس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Don't believe all he says - he's a bit of a boaster.
[ترجمه گوگل]تمام حرف های او را باور نکنید - او کمی لاف زن است
[ترجمه ترگمان]حرفم را باور نکن - اون یه کمی دلواپس می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حرفم را باور نکن - اون یه کمی دلواپس می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید