blue moon

/ˈbluːˈmuːn//bluːmuːn/

معنی: زمان دراز، مدت طولانی
معانی دیگر: زمان دراز، مدت طولانی

جمله های نمونه

1. The story is just a blue moon.
[ترجمه Erfan Rezaei] این داستان فقط یک افسانه است.
|
[ترجمه Houria] این داستان به ندرت اتفاق می افتد
|
[ترجمه گوگل]داستان فقط یک ماه آبی است
[ترجمه ترگمان]داستان فقط ماه آبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. That kind of chance comes once in a blue moon.
[ترجمه امید] این نوع از شانس بندرت پیش میاد
|
[ترجمه پرویز] وقت گل نی
|
[ترجمه گوگل]چنین شانسی یک بار در ماه آبی به وجود می آید
[ترجمه ترگمان]این شانس یک بار در ماه آبی رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It only happens like this once in a blue moon.
[ترجمه mahii] این اتفاقات به ندرت پیش میاد
|
[ترجمه گوگل]این فقط یک بار در ماه آبی اتفاق می افتد
[ترجمه ترگمان]فقط یک بار در ماه آبی رنگ اتفاق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. By living a blue moon with the Indians, he was assimilated to them in his thinking and actions.
[ترجمه گوگل]او با زندگی در یک ماه آبی با سرخپوستان، در افکار و اعمال خود با آنها جذب شد
[ترجمه ترگمان]با زندگی کردن در ماه آبی رنگ با هندی ها، او را به فکر و اعمال خودش جذب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The first song, "Blue Moon", didn't go too badly except that everyone talked throughout.
[ترجمه گوگل]آهنگ اول "ماه آبی" خیلی بد نشد جز اینکه همه با هم صحبت کردند
[ترجمه ترگمان]اولین ترانه، \"ماه آبی\"، خیلی بد پیش نرفت مگر اینکه همه با هم حرف بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Once in a blue moon you get some problems.
[ترجمه helia.sqb] شما به ندرت دچار مشکل میشوید.
|
[ترجمه گوگل]زمانی که در ماه آبی هستید با مشکلاتی روبرو می شوید
[ترجمه ترگمان]زمانی در ماه آبی مشکلات را به دست می آورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I see her once in a blue moon.
[ترجمه helia.sqb] من او را به ندرت می بینم.
|
[ترجمه گوگل]من او را یک بار در ماه آبی می بینم
[ترجمه ترگمان]من او را یک بار در ماه آبی رنگ می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I haven't seen you in a blue moon.
[ترجمه زینب] من تو رو خیلی وقته ندیدم
|
[ترجمه گوگل]من تو را در ماه آبی ندیده ام
[ترجمه ترگمان]من تو رو تو ماه آبی ندیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We go out to eat once in a blue moon.
[ترجمه گوگل]یک بار در ماه آبی برای خوردن غذا بیرون می رویم
[ترجمه ترگمان]ما میریم بیرون تا یه بار تو ماه آبی غذا بخوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Once in a blue moon Eric will offer to help with the dishes, but usually he doesn't do any housework at all.
[ترجمه گوگل]زمانی که در ماه آبی قرار می‌گیرد، اریک به او پیشنهاد می‌دهد که در ظرف‌ها کمک کند، اما معمولاً هیچ کار خانه‌داری را انجام نمی‌دهد
[ترجمه ترگمان]اریک یک دفعه در ماه آبی، اریک برای کمک به غذاها پیشنهاد کمک خواهد کرد، اما معمولا کاره ای خانه را انجام نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Once in a blue moon the addressing system itself changes.
[ترجمه گوگل]هنگامی که در ماه آبی قرار می گیرید، خود سیستم آدرس دهی تغییر می کند
[ترجمه ترگمان]زمانی که در ماه آبی خود سیستم آدرس خود را تغییر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Blue Moon is easy to find: Get off Highway 78 at 23rd Avenue and go right.
[ترجمه گوگل]پیدا کردن ماه آبی آسان است: از بزرگراه 78 در خیابان 23 خارج شوید و به راست بروید
[ترجمه ترگمان]پیدا کردن ماه آبی آسان است: از بزرگراه ۷۸ در خیابان بیست و سوم راه پیدا کنید و به سمت راست بروید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The most recent observation of a blue moon was in Edinburgh in 1950.
[ترجمه گوگل]آخرین رصد ماه آبی در ادینبورگ در سال 1950 بود
[ترجمه ترگمان]آخرین مشاهده ماه آبی در ادینبورگ در سال ۱۹۵۰ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A blue moon is the second full moon in one month.
[ترجمه گوگل]ماه آبی دومین ماه کامل در یک ماه است
[ترجمه ترگمان]ماه آبی ماه کامل ماه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زمان دراز (اسم)
blue moon

مدت طولانی (اسم)
blue moon

پیشنهاد کاربران

خیلی به ندرت ، دیر به دیر
I used to spend a lot of time in London, but now I only go there once in a blue moon
قبلاً زمان زیادی را در لندن می گذراندم ، اما اکنون خیلی به ندرت به اونجا میرم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
...
[مشاهده متن کامل]

We go out to� eat �once in a blue moon
ما دیر به دیر میریم بیرون تا غذا بخوریم
🟥 دقت کنید که 𝗼𝗻𝗰𝗲 𝗶𝗻 𝗮 𝗯𝗹𝘂𝗲 𝗺𝗼𝗼𝗻 بصورت یک ساختار در جمله میاد

A second full moon in a month
سالی یکبار
سالی به دوازده ماه
a second full moon in a calendar month
اتفاقی که بندرت می افتد

بپرس