blubber

/ˈbləbər//ˈblʌbə/

معنی: حباب، کف، الچروبه، چاق شدن، هایهای گریستن، با صدا گریستن، چربی اوردن
معانی دیگر: پیه نهنگ و دیگر پستانداران دریایی که از آن روغن ماهی به دست می آید، با زاری گفتن، زاریدن، های های گریستن (مثل کودک)، گریه و زاری کردن، زار زار گریه کردن، از شدت گریه باد کردن یا خیس شدن، چربی بالن وسایرپستانداران دریایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the layer of fat beneath the skin of whales, seals, and other large sea mammals.

- The whale blubber was melted down for oil.
[ترجمه گوگل] غده نهنگ برای نفت ذوب شد
[ترجمه ترگمان] پیه وال برای نفت آب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act of blubbering.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: blubbers, blubbering, blubbered
• : تعریف: to weep uncontrollably and loudly.
مشابه: sob

- Don't blubber like a baby!
[ترجمه Mrjn] مثل بچه گریه زاری نکن !
|
[ترجمه گوگل] مثل بچه ها غرغر نكن!
[ترجمه ترگمان] مثل یک بچه چاق نکن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to attempt to utter while weeping loudly and uncontrollably.
مشابه: sob

- The child blubbered his protest.
[ترجمه گوگل] کودک اعتراض خود را به زبان می آورد
[ترجمه ترگمان] کودک به اعتراض خود اعتراض کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
مشتقات: blubberingly (adv.)
• : تعریف: puffy or swollen; fat (often used in combination).

جمله های نمونه

1. The baby whale develops a thick layer of blubber to protect it from the cold sea.
[ترجمه مسعود شمیرانی] نهنگ کودک یک لایه ضخیم ازچربی تولید می کند تا از دریای سرد محافظت کند
|
[ترجمه گوگل]بچه نهنگ یک لایه ضخیم از تاول ایجاد می کند تا از آن در برابر دریای سرد محافظت کند
[ترجمه ترگمان]وال سر یک لایه ضخیم از پیه را برای محافظت از آن از دریای سرد رشد می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The whale is rich in blubber.
[ترجمه گوگل]نهنگ سرشار از غده است
[ترجمه ترگمان]وال در پیه وال غنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She started to blubber like a child.
[ترجمه Amir] او مانند یک کودک شروع به گریه کردن کرد
|
[ترجمه گوگل]مثل بچه ها شروع کرد به غر زدن
[ترجمه ترگمان]مثل بچه ها شروع به گریه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She has lost most of her blubber and she is starving.
[ترجمه گوگل]او بیشتر غرور خود را از دست داده و از گرسنگی می‌میرد
[ترجمه ترگمان]بیشتر of را از دست داده است و گرسنه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A large piece of whale blubber, bearing the marks of fleshing knives, has been discovered off west Falkland.
[ترجمه گوگل]یک تکه بزرگ از وال نهنگ، که دارای آثار چاقوهای گوشتی است، در غرب فالکلند کشف شده است
[ترجمه ترگمان]یک تکه پیه وال بزرگ که نشان کاردها و of را در بر گرفته است از غرب Falkland کشف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The blubber was probably considered to be a valuable dietary supplement to help counter the effects of the cold weather.
[ترجمه گوگل]بلوبر احتمالاً به عنوان یک مکمل غذایی ارزشمند برای کمک به مقابله با اثرات هوای سرد در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد چربی به عنوان یک مکمل رژیم غذایی برای کمک به مقابله با اثرات آب و هوای سرد تلقی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Moving closer, Miles watched as strips of blubber were placed along with heated stones into canoes filled with water.
[ترجمه گوگل]مایلز با نزدیک‌تر شدن، مشاهده کرد که نوارهای غلیظ همراه با سنگ‌های داغ در قایق‌های پر از آب قرار داده شده‌اند
[ترجمه ترگمان]به جلو حرکت کرد، مایلز به صورت نوارهای پیه با سنگ های مذاب که پر از آب بود، نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Aquatic birds and mammals, equipped with subcutaneous blubber, may also have a covering of fur or feathers.
[ترجمه گوگل]پرندگان و پستانداران آبزی، مجهز به غلات زیر جلدی، ممکن است پوششی از خز یا پر داشته باشند
[ترجمه ترگمان]پرندگان و پستانداران آبزی، مجهز به زیر جلدی، ممکن است پوشش خز یا پر را نیز داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Here he found remains of structures for rendering blubber into whale oil.
[ترجمه گوگل]او در اینجا بقایایی از ساختارهایی را برای تبدیل گلاب به روغن نهنگ پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]در اینجا او بقایای ساختمانی را برای کشیدن پیه به روغن وال پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Large quantities of unused frozen meat and blubber have been found on rubbish dumps after recent drives.
[ترجمه گوگل]پس از رانندگی های اخیر، مقادیر زیادی گوشت منجمد استفاده نشده و چغندر در محل های زباله پیدا شده است
[ترجمه ترگمان]مقادیر زیادی از گوشت منجمد شده و پیه خوک، پس از چند ماه اخیر، در محل های دفن زباله پیدا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Now ! I am in process of blubber ! Ask for god, please let her come back!
[ترجمه گوگل]اکنون ! من در حال غوغا هستم! از خدا بخواهید، لطفا اجازه دهید او برگردد!
[ترجمه ترگمان]! همین حالا من در جریان پیه وال هستم از خدا بخواه، خواهش می کنم بگذار برگردد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Hardly blubber, the energy - using tissue turns out to be one step away from muscle.
[ترجمه گوگل]به سختی، انرژی - استفاده از بافت یک قدم با عضله فاصله دارد
[ترجمه ترگمان]به سختی چربی، استفاده از بافت با استفاده از بافت یک گام دور از ماهیچه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Who cry me a river, blubber - tooth tiger. Have some fun.
[ترجمه گوگل]چه کسی برای من رودخانه گریه می کند، بلببر - ببر دندان یه کمی سرگرمی داشتن
[ترجمه ترگمان]کی من رو به یه رودخونه، \"blubber\" صدا می کنه؟ خوش بگذره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many studies hit linked blubber to watching television and that interlock is possible due to inactivity, lunette de soleil, Hirsch said. But perhaps entertaining shows are too tributary.
[ترجمه گوگل]هیرش گفت که بسیاری از مطالعات حاکی از ارتباط غوغایی با تماشای تلویزیون است و این قفل به دلیل عدم تحرک امکان پذیر است اما شاید نمایش های سرگرم کننده بیش از حد فریبنده باشند
[ترجمه ترگمان]هرش می گوید: بسیاری از مطالعات با چربی مرتبط با تماشای تلویزیون ارتباط دارند و این به دلیل عدم فعالیت، lunette دی سلی ممکن است ولی شاید نمایش های سرگرم کننده خیلی tributary باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حباب (اسم)
globe, foam, blubber, blob, bubble

کف (اسم)
bottom, froth, bed, apron, floor, foam, slag, scum, blubber, deck, silt, offal, spume, insole, skim, scoria

الچروبه (اسم)
blubber

چاق شدن (فعل)
batten, blubber, plump

هایهای گریستن (فعل)
blubber

با صدا گریستن (فعل)
blubber

چربی اوردن (فعل)
blubber

تخصصی

[نساجی] کف - حباب - چربی نهنگ

انگلیسی به انگلیسی

• whale fat (zoology); excess fat; noisy crying, sobbing
burst into loud crying; swell from crying
swollen from crying; swollen, fat, thick
blubber is the fat of whales, seals, and similar sea animals.
if you blubber, you cry noisily and in an unattractive way.

پیشنهاد کاربران

blubber ( اقیانوس شناسی )
واژه مصوب: چربی لایه
تعریف: لایه ای از چربی که در زیر پوست نهنگ ها و دیگر پستانداران دریایی قرار دارد
چربی ( زیر پوست ) ؛ گریه و زاری کردن
# The whale blubber was melted down for oil
# Take some exercise and get rid of some of that blubber
# She started to blubber like a child
# Don't blubber like a baby
چربی بدن خرس های قطبی

بپرس