block out


از پخش خبر جلوگیری کردن، سانسور کردن

جمله های نمونه

1. He's trying to block out memories of the accident.
[ترجمه آمه] او سعی میکند که به خاطرات تصادف فکر نکند.
|
[ترجمه شان] او تلاش میکند که خاطرات آن تصادف را ( در ذهنش ) سانسور کند. ( شاید بشو دگفت "از یاد ببرد" ) .
|
[ترجمه گوگل]او سعی می کند از خاطرات تصادف جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]اون داره سعی می کنه خاطرات اون تصادف رو از بین ببره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Block out this unimportant detail at the top of your picture.
[ترجمه گوگل]این جزئیات بی اهمیت را در بالای تصویر خود مسدود کنید
[ترجمه ترگمان]این جزئیات بی اهمیت را در بالای تصویر خودتان ببندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He put his hands over his ears to block out the noise.
[ترجمه گوگل]دست هایش را روی گوش هایش گذاشت تا جلوی صدا را بگیرد
[ترجمه ترگمان]دستش را روی گوش هایش گذاشت تا سر و صدا را ببندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Block out the bottom of this picture when it is printed ; the balance of the page will be better.
[ترجمه گوگل]پایین این تصویر را هنگام چاپ مسدود کنید تعادل صفحه بهتر خواهد شد
[ترجمه ترگمان]هنگام چاپ، کف این تصویر را مسدود کنید؛ تعادل صفحه بهتر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Over the years she had tried to block out that part of her life.
[ترجمه گوگل]در طول سال‌ها، او سعی کرده بود جلوی آن بخش از زندگی‌اش را بگیرد
[ترجمه ترگمان]طی سال ها تلاش کرده بود که این قسمت از زندگی او را نابود کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Perhaps he was engaging in self-deception to block out the troubling facts.
[ترجمه گوگل]شاید او برای جلوگیری از حقایق نگران کننده دست به خودفریبی می زد
[ترجمه ترگمان]شاید او به خاطر فریب دادن حقایق troubling به خود مشغول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Eventually, parents with special electronic equipment could block out programs they find objectionable.
[ترجمه گوگل]در نهایت، والدین با تجهیزات الکترونیکی خاص می‌توانند برنامه‌هایی را که به نظرشان قابل اعتراض هستند، مسدود کنند
[ترجمه ترگمان]در نهایت، والدین با تجهیزات الکترونیکی ویژه ای می توانند برنامه هایی را مسدود کنند که مورد پسند واقع شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The buildings block out the street lighting.
[ترجمه گوگل]ساختمان ها جلوی روشنایی خیابان را می گیرند
[ترجمه ترگمان]ساختمان ها روشنایی خیابان را مسدود می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These preparations absorb or block out the sun's harmful ultra-violet rays.
[ترجمه گوگل]این ترکیبات اشعه های مضر ماوراء بنفش خورشید را جذب یا مسدود می کنند
[ترجمه ترگمان]این آمادگی ها اشعه ماورا بنفش مضر خورشید را جذب و یا مسدود می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He lowered the blind to block out the sunlight.
[ترجمه گوگل]کور را پایین آورد تا جلوی نور خورشید را بگیرد
[ترجمه ترگمان]پرده را پایین آورد تا نور خورشید را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We put a tarpaulin across the window to block out the sun - light.
[ترجمه گوگل]ما یک برزنت در سراسر پنجره قرار دادیم تا جلوی نور خورشید را بگیریم
[ترجمه ترگمان]ما یک چادر روی پنجره گذاشتیم تا نور خورشید را مسدود کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It took me into other worlds, to help block out the pain.
[ترجمه محمدرضا شریفی] مرا به دنیاهای دیگر برد تا کمک کند درد را فراموش کنم.
|
[ترجمه گوگل]من را به دنیاهای دیگر برد تا از درد جلوگیری کنم
[ترجمه ترگمان]مرا به دنیاهای دیگر برد تا از درد و رنج کمک بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The standard exploration procedure here has been to block out areas on the magnetic map.
[ترجمه گوگل]روش استاندارد اکتشاف در اینجا مسدود کردن مناطق روی نقشه مغناطیسی بوده است
[ترجمه ترگمان]روند اکتشاف استاندارد در اینجا، مسدود کردن مناطق روی نقشه مغناطیسی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They block out a great big house, found a much smaller lot than the original house.
[ترجمه گوگل]آنها یک خانه بزرگ بزرگ را مسدود کردند، یک زمین بسیار کوچکتر از خانه اصلی پیدا کردند
[ترجمه ترگمان]ان ها یک خانه بزرگ بزرگ را مسدود کردند و تعداد زیادی کوچک تر از خانه اصلی پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[زمین شناسی] جاسازی -َمحفظه تعبیه شده در بتن
[عمران و معماری] محفظه تعبیه شده در بتن - جاسازی

انگلیسی به انگلیسی

• repress, take out of mind, ignore
resist, protective coating which covers part or all of an object and inhibits an effect or reaction (such as paint which prevents water from penetrating)

پیشنهاد کاربران

to stop yourself from thinking about an unpleasant memory because it upsets yo
block sth out
=
fail, or dwcide not to think about or remember sth unpleasant
"مسدود کردن"
"جلوگیری کردن"
"نادیده گرفتن"
اگر مفید بود لطفاٌ لایک بفرمایید. متشکرم.
blocking out reality
درهای واقعیت رو به روی خودت ببندی
۱ - پنهان کردن / پوشاندن
۲ - جلوگیری کردن / مسدود کردن
۳ - نادیده گرفتن / چشم پوشی کردن
خاموشی سرتاسری
stop yourself from thinking about or remembering sth
تلاش در فراموش کردن و نادیده گرفتن چیزی
جلوگیری از فکر کردن یا به یاد اوردن چیزی
💠بیایید با هم range گسترده کاربردهاش رو بررسی و مرور کنیم
💢NOUN
توجه: این ترکیب بصورت چسبیده اسم محسوب و معانی ش میشه:
BLOCKOUT
1 ) - a time when all lights must be hidden by law, or when there is no light or power because of an electricity failure
...
[مشاهده متن کامل]

- a period of time when electric power has failed, causing a loss of lights:
خاموشی ( در اثر قطع شدن برق )
▪️wartime blackouts
▪️Power lines were blown down and we had a blackout of several hours.
▪️A blackout ended the game early.
▪️We had a blackout for six hours after the storm.
ما پس از آن طوفان برای شش ساعت خاموشی داشتیم [ما پس از طوفان برای شش ساعت برق نداشتیم].
2 ) - the action taken to make certain that information about something is not reported to the public
- a period of time when a service, product, etc. is not available:
منع انتشار ( در مورد اخبار یا سرویس و محصول یا . . . ) - جلوگیری - انسداد
▪️a news blackout
▪️Pay - per - view returned after a three - year blackout.
▪️A media blackout was imposed the day after the riots.
3 ) a short period of time when you are not conscious
غش - بیهوشی - ضعف و از حال رفتگی
▪️He suffers from Parkinson’s disease and has occasionally experienced blackouts.
💢VERB
با املای جدا از هم فعل عبارتی محسوب میشه و دارای معانی زیر:
BLOCK STH OUT or
BLOCK OUT STH
1 ) to stop light or noise from passing through something
پنهان کردن - پوشاندن - محو کردن ( چهره و . . . )
▪️[Bad Weather]
[Collocation]
thick/dark/storm clouds block out the sun
▪️In the TV interview, they blacked out the victim’s face.
در مصاحبه تلویزیونی، آن ها چهره قربانی را محو کردند ( تاریک کردند، پوشاندند )
2 ) - to stop yourself from thinking about an unpleasant memory because it upsets you
- to avoid thinking about or remembering something, often because it is stressful or traumatic
نادیده گرفتن - چشم پوشی کردن - به فراموشی سپردن - خودداری نمودن از یادآوری و فکر حادثه ای - بیخیال شدن ( موضوع ناخوشایند، حادثه یا رویداد تلخ و . . . )
▪️What is the reason that some people like to meet other people at a place with loud music?
I guess another reason could be, especially in the case of friends going to a club, that loud music just creates a totally different atmosphere from the one we normally spend most of our time in, like at school, work, or at home, so it’s just something different and you can just block everything else out and enjoy the music and dance maybe
3 ) - to prevent the ability to receive or remember something
- to prevent something from being seen, noticeable, or entering one's awareness
SYN: prevent
▪️Some people are able to block out every distraction.
▪️You can program the TV, blocking out channels you don't want your children to watch.
4 ) - to arrange to have time or space for something by planning in advance
- to reserve a period of time for someone or something
- to lay something out carefully; to map out the details of something
SYN: plan - map out - lay out
برنامه ریزی کردن ( زمان یا کاری بهمراه جزئیات ش )
▪️She blocked out time each day to work on her book.
5 ) - failing electric power in a period of time, causing a loss of lights
- cutting lights in a time when all lights must be hidden by law, or existing no light or power because of an electricity failure
قطع کردن برق - خاموش کردن چراغ های جایی ( در حمله هوایی و غیره ) - تاریک کردن محلی
▪️During the war, people in the cities were required to black out their windows so that the enemy aircraft could not see them.
طی جنگ، مردم در شهر مجبور شدند چراغ های خانه شان را خاموش کنند تا هواپیماهای جنگی دشمن نتوانند آنها را ببینند.
▪️The entire city was blacked out overnight.
کل شهر نیمه شب تاریک شد ( چراغ هایش خاموش شد ) .
6 ) taking action to make certain that information about something is not reported to the public
محرمانه کردن ( اطلاعات و. . . ) - مخفی کردن
▪️The government decided to black out all the information related to inflation.
دولت تصمیم گرفت تمام اطلاعات درباره تورم را محرمانه کند.
7 ) becoming unconscious suddenly someone
غش کردن - بیهوش شدن - از حال رفتن - ضعف کردن و یا دچار بی هوشی شدن
▪️My sister blacked out right after the accident.
خواهرم بلافاصله بعد از تصادف غش کرد ( از هوش رفت، بی هوش شد ) .
▪️Please be careful! She will black out if you announce her of her brother death.
مراقب باش، اگر مرگ برادرش را بهش اطلاع بدی، غش خواهد کرد ( از حال خواهد رفت ) .
▪️Suddenly the man blacked out during the parade.
ناگهان در طی رژه، مرد غش کرد.
8 ) - photography, printing
to mask part of ( a negative ) , in order that light may not pass through it
- to prevent ( a part of a photographic negative ) from printing by painting over with opaque or a comparable substance
خط زدن و سیاه کردن ( در مورد نوشته )
▪️They’ve blacked out all the names in the list.
آن ها تمام اسامی لیست را محو کردند ( خط زدند؛ سیاه کردند ) .

جلوگیری کردن
طرح ریزی کردن
نادیده گرفتن هم میتونه باشه مثلا:
He block out distractions = he ignore distractions
به فراموشی سپردن ( حادثه یا رویداد تلخ و. . . )
فراموش کردن
Stop yourself from thinking about or remembering sth
برق رفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس