blasphemy

/ˈblæsfəmi//ˈblæsfəmi/

معنی: کفر، توهین به مقدسات، ناسزا
معانی دیگر: کفرگویی، توهین (به خداوند یا مقدسات)، ناسزا گویی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: blasphemies
• : تعریف: disrespect or irreverence toward something considered sacred or inviolable, esp. God.
مترادف: impiety, profanity
متضاد: adoration, reverence
مشابه: curse, irreverence, oath, outrage, sacrilege

- The notion that the earth is not the center of the solar system was at one time considered blasphemy.
[ترجمه گوگل] این تصور که زمین مرکز منظومه شمسی نیست زمانی کفر تلقی می شد
[ترجمه ترگمان] این تصور که زمین مرکز منظومه شمسی نیست در یک زمان به کفر تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They think it blasphemy to question the existence of God.
[ترجمه گوگل] آنها فکر می کنند که زیر سوال بردن وجود خدا کفر است
[ترجمه ترگمان] آن ها فکر می کنند که این کفر گویی وجود خداوند را زیر سوال می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The rogue priest was chastised for his blasphemy.
[ترجمه گوگل] کشیش سرکش به خاطر توهین به مقدساتش تنبیه شد
[ترجمه ترگمان] آن کشیش یاغی به خاطر کفر او تنبیه می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- To suggest that the standard treatment for the disease might be doing more harm than good was blasphemy.
[ترجمه گوگل] پیشنهاد این که درمان استاندارد برای این بیماری ممکن است بیشتر از اینکه مفید باشد ضرر داشته باشد، کفرگویی بود
[ترجمه ترگمان] نشان دادن اینکه درمان استاندارد برای این بیماری ممکن است باعث آسیب بیشتر به مقدسات شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. in the middle ages, blasphemy was punishable by death
در قرون وسطی مجازات کفرگویی اعدام بود.

2. You have just heard his blasphemy!
[ترجمه گوگل]تو همین الان توهینش را شنیدی!
[ترجمه ترگمان] تو همین الان blasphemy رو شنیدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was found guilty of blasphemy and sentenced to three years in jail.
[ترجمه گوگل]او به جرم توهین به مقدسات مجرم شناخته شد و به سه سال زندان محکوم شد
[ترجمه ترگمان]او به جرم توهین به مقدسات مجرم شناخته شد و به سه سال حبس محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His writings were branded as obscene and a blasphemy against God.
[ترجمه گوگل]نوشته های او به عنوان رکیک و توهین به خدا شناخته شد
[ترجمه ترگمان]نوشته های او به عنوان توهین و توهین به خدا برچسب خورده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For his blasphemy and irresponsible behaviour, he was doomed to wander about like a sea-tossed ghost, never to rest again.
[ترجمه گوگل]به دلیل کفرگویی و رفتار غیرمسئولانه‌اش، او محکوم به سرگردانی مانند یک روح پرتاب شده در دریا بود و دیگر هرگز آرام نخواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]به خاطر این رفتار blasphemy و غیر منتظره او، محکوم به پرسه زدن در این بود که مثل یک شبح سرگردان در حال پرسه زدن باشد و دیگر هرگز استراحت نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was too close to blasphemy to be comfortable.
[ترجمه گوگل]خیلی به کفر نزدیک بود که راحت نبود
[ترجمه ترگمان]آن قدر به توهین به مقدسات نزدیک بود که احساس راحتی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their conversation was full of blasphemy.
[ترجمه گوگل]صحبت آنها پر از توهین بود
[ترجمه ترگمان]گفتگوی آن ها پر از کفر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. White indicates that the pureness admitting of no blasphemy, not admitting smearing pure, has and sacred.
[ترجمه گوگل]سفید نشان می دهد که طهارت اعتراف به عدم کفر، عدم پذیرش لکه دار کردن پاک، دارای و مقدس است
[ترجمه ترگمان]سفید نشان می دهد که اعتراف به مقدسات توهین به مقدسات نیست و اعتراف نکردن به مقدسات مقدس و مقدس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Since he had made the blasphemy he did not apologize.
[ترجمه گوگل]چون توهین کرده بود عذرخواهی نکرد
[ترجمه ترگمان]از آن جا که کفر او را در آورده بود عذر خواهی نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Such actions are are type of blasphemy.
[ترجمه گوگل]این گونه اعمال از نوع کفر است
[ترجمه ترگمان]چنین اقداماتی نوعی توهین به مقدسات هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Each word was a blasphemy, and there were many words.
[ترجمه گوگل]هر کلمه ای کفر بود و کلمات زیادی بود
[ترجمه ترگمان]هر کلمه a بود و واژه های بسیاری وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The much discussed blasphemy against the Holy Spirit has its explanation here.
[ترجمه گوگل]توهین به روح القدس که بسیار مورد بحث قرار گرفته است در اینجا توضیح خود را دارد
[ترجمه ترگمان]بحث بسیار مورد بحث در مورد توهین به مقدسات در اینجا توضیح خود را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The MP described the killings as a blasphemy before God.
[ترجمه گوگل]این نماینده مجلس این قتل ها را توهین به خدا توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]نماینده مجلس این قتل ها را یک توهین به مقدسات قبل از خدا توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It felt like blasphemy. Or at the very least, horribly irreverent.
[ترجمه گوگل]احساس توهین به مقدسات بود یا حداقل، به طرز وحشتناکی بی احترامی
[ترجمه ترگمان]احساس کفر گویی می کرد یا دست کم به طرز وحشتناکی اهانت آمیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کفر (اسم)
heresy, atheism, blasphemy, infidelity, profanity

توهین به مقدسات (اسم)
blasphemy, sacrilege

ناسزا (اسم)
swearword, swear, blasphemy, profanity, malison

انگلیسی به انگلیسی

• sacrilege, irreverence, impiety
if someone says or does something that shows disrespect for god, you can say that what they are saying or doing is blasphemy.

پیشنهاد کاربران

Blasphemy refers to speaking irreverently or disrespectfully about religious or sacred things. In slang for curse, it is used to describe curse words or profanity that involves religious or sacred terms.
...
[مشاهده متن کامل]

بی احترامی یا بی حرمتی در مورد چیزهای مذهبی یا مقدس، هتک حرمت مقدسات
در زبان عامیانه برای نفرین، برای توصیف کلمات نفرین یا ناسزا که شامل اصطلاحات مذهبی یا مقدس است استفاده می شود.
**************************************************************************************************
مثال؛
For instance, someone might say, “Jesus Christ, that’s a lot of money!”
In a moment of frustration, a person might exclaim, “God damn it, I can’t believe I lost my keys again!”
A character in a movie might say, “Holy shit, did you see that explosion?”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-curse/
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
اسم ( noun ) : blasphemy
فعل ( verb ) : blaspheme
صفت ( adjective ) : blasphemous
قید ( adverb ) : blasphemously
SACRILEGE vs BLASPHEMY
⬛ SACRILEGE ⬛
Violation or injurious treatment of a sacred object, site or person
Sacrilege is the violation or injurious treatment of a sacred object, site or person. This can take the form of irreverence to sacred persons, places, and things. When the sacrilegious offence is verbal, it is called blasphemy, and when physical, it is often called desecration. In a less proper sense, any transgression against what is seen as the virtue of religion would be a sacrilege, and so is coming near a sacred site without permission
...
[مشاهده متن کامل]

حَرمَت شکنی ( انگلیسی: Sacrilege ) از مفاهیم مسیحیت است که به هتک حریم یا مقدسات یک قدیس، یک امر یا یک مکان اشاره دارد.
هتک حرمت منازل یا ساحت قدیسین روحانیت در زمره حرمت شکنی ها است.
⬛ BLASPHEMY ⬛
Act of insulting of religion
Blasphemy, as defined in some religions or religion - based laws, is an insult that shows contempt, disrespect or lack of reverence concerning a deity, an object considered sacred or something considered inviolable.
Some religions consider blasphemy to be a religious crime. As of 2012, anti - blasphemy laws existed in 32 countries, while 87 nations had hate speech laws that covered defamation of religion and public expression of hate against a religious group. Anti - blasphemy laws are particularly common in Muslim - majority nations, such as those in the Middle East and North Africa, although they are also present in some Asian and European countries. Dharmic religions, such as Hinduism, Buddhism and Jainism, have no concept of blasphemy and hence no punishment.
کفرگویی یا توهین به مقدسات شامل اقداماتی است که توهین به خدا، ادیان، شخصیت های مقدس در مذاهب مختلف را مد نظر دارد.
مسیحیت
مسیحیت، توهین به مقدسات را محکوم می کند. در انجیل مرقس ۳:۲۹ توهین به روح القدس گناهی نابخشودنی و ابدی دانسته شده است. توهین به مقدسات به عنوان جدی ترین گناه توسط کلیساها و شاخه های مختلف مسیحیت محکوم شده است.
انگیزیسیون، محکمه های بازجویی دینی و دادگاه های تفتیش عقاید بود که در سده سیزدهم میلادی توسط پاپ گرگوری نهم بنیان نهاده شد و در آن افرادی که متهم به جرایم مذهبی از جمله �الحاد� و �کفرگویی� بودند، محاکمه می شدند. در سده ۱۸ میلادی، محکمه های تفتیش عقاید در اغلب کشورها و قلمروهای اروپایی برچیده شد و در اسپانیا، ناپلئون بناپارت آن را از میان برد.
انگلستان تنها کشوری در سرتاسر قاره اروپا بود که در آن محکمه های انگیزیسیون تسلط پیدا نکرد. آخرین اعدام در بریتانیا به دلیل کفرگویی و توهین به مقدسات در سال ۱۶۹۷ اتفاق افتاده است.
اسلام
در اسلام، توهین به محمد، پیامبر اسلام و خاندانش کفرگویی تلقی می شود و فردی که چنین �جُرمی� را مرتکب شود، در بسیاری از کشورهای اسلامی با مجازات اعدام روبه رو می شود در تاریخ نیز نمونه هایی از اعدام موجود است مانند منصور حلاج.
همه کسانی که از دین اسلام، روی گردان شوند، حکمشان اعدام است.

بپرس