اسم ( noun )
• (1) تعریف: a person who makes, fits, and repairs horseshoes.
• مترادف: farrier
• مترادف: farrier
- He brought his horse to the blacksmith to have one of its shoes repaired.
[ترجمه فرزاد زارع] او اسبش را نزد آهنگر برد، تا یکی از نعل هایش را تعمیر کند. ( بازسازی کند، درست کند ) هر چیزی که در جمله بندی صحیح و مناسب باشد ان جمله ترجمه درستی دارد همانگونه که در به کار بردن جملات سایر زبان ها نیز ساختار استفاده کلمات و دستور زبانش صحیح به کار گرفته شود. پس بیایید در ترجمه جملات برای همدیگر بکوشیم تا معانی کاربردی تر را به همدیگر یاد بدهیم سپاس از همراهان و گروه عزیز و خردمند سایت آبادیس.|
[ترجمه امین] او اسبش را نزد آهنگر آورد تا یکی از نعل هایش را تعمیر کند.|
[ترجمه گوگل] اسبش را نزد آهنگر آورد تا یکی از کفش هایش را تعمیر کند[ترجمه ترگمان] اسبش را به آهنگر آورد تا یکی از shoes را تعمیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a person who forges and shapes iron, using a hammer and anvil.
- The blacksmith heated the metal until it glowed red and then began to pound it with his hammer until it began to take on the shape he wanted.
[ترجمه گوگل] آهنگر فلز را آنقدر حرارت داد که قرمز درخشید و سپس با چکش شروع به کوبیدن آن کرد تا شکلی که او می خواست به خود بگیرد
[ترجمه ترگمان] آهنگر با چکش آن را گرم کرد تا اینکه سرخ شد و بعد با چکش آن را گرم کرد تا آن که آن را به شکلی که می خواست بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آهنگر با چکش آن را گرم کرد تا اینکه سرخ شد و بعد با چکش آن را گرم کرد تا آن که آن را به شکلی که می خواست بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید