bite

/ˈbaɪt//baɪt/

معنی: نیش، گاز، گزش، گزندگی، گاز گرفتن، گزیدن، سو زاندن، نیش زدن
معانی دیگر: دندان گرفتن، خاییدن، زنه، ژنه، خوردن (فلزات)، زنگ زدن، دچار کردن، گول زدن، کلاه گذاشتن، گول خوردن، محکم گرفتن، گیر، لبه یا سطحی که محکم می گیرند، (در مورد ماهیگیری با قلاب) گاز زدن به طعمه ی سر قلاب، تندی، تیزی، سوز، سوزش، گزایی، لقمه، تکه، نواله، یک دهان پر، خوراک سبک، تنقلات، حاضری، مبلغ کسر شده، (دندان سازی) طرز قرارگیری دندان ها بر روی هم

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bites, biting, bit, bitten
عبارات: bite the hand that feeds one
(1) تعریف: to cut or pierce with the teeth.
مترادف: nip
مشابه: champ, chew, chomp, crunch, cut, eat, gnaw, mouth, nibble, pierce, pinch, sting, wound

(2) تعریف: to hold in or as in the teeth.
مترادف: clench, mouth
مشابه: chew, grit, seize, suck

(3) تعریف: to cause to sting or smart.
مترادف: nip, sting
مشابه: freeze, pierce, prick, smart

- The cold bit our fingers and noses.
[ترجمه الهام باغبان] بینی و انگشتامون بخاطر سرما گز گز میشه
|
[ترجمه مهشید] سرما موجب حس گزگز انگشتان و بینی ما میشود
|
[ترجمه چ] ترجمه من رو هم بزارید
|
[ترجمه گوگل] سرما انگشتان و بینی ما را گاز گرفت
[ترجمه ترگمان] سرما انگشتانم را گاز می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to eat into, as corrosion.
مترادف: corrode, eat, etch
مشابه: consume, dissolve, erode, gnaw

(5) تعریف: to begin or proceed to eat.
مترادف: eat
مشابه: chew, gnaw, munch, nibble
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to cut or wound something with the teeth.
مترادف: nip
مشابه: tear, wound

(2) تعریف: to grip; hold.
مترادف: grip, hold
مشابه: grasp

- These tires don't bite well on the ice.
[ترجمه رهام] این تایر ها روی یخ اصطکاک خوبی ندارند ( خوب عمل نمیکنند )
|
[ترجمه سارا] این تایر ها به خوبی روی یخ گیر نمی کنند
|
[ترجمه گوگل] این لاستیک ها به خوبی روی یخ گاز نمی گیرند
[ترجمه ترگمان] این تایرها روی یخ خرد نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to be duped.
مشابه: swallow

- Did he bite at the trick?
[ترجمه sleepy] ایا او گول خورد؟
|
[ترجمه گوگل] آیا او در ترفند گاز گرفت؟
[ترجمه ترگمان] اون از حقه استفاده کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to take the bait.
مترادف: eat, feed
مشابه: nibble

- These fish bite best in the evening.
[ترجمه نیلو] ماهی ها غروب بهتر به طعمه گاز می زنند
|
[ترجمه گوگل] این ماهی ها در هنگام غروب بهتر گاز می گیرند
[ترجمه ترگمان] این ماهی ها بهترین گاز شب را گاز می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of biting.
مترادف: nip
مشابه: champ, prick, sting

(2) تعریف: an injury that results from such an act.
مشابه: nip, prick, sting, wound

(3) تعریف: that which is bitten off, as food.
مترادف: morsel, mouthful, taste
مشابه: bit, chunk, nibble

(4) تعریف: a stinging or smarting feeling.
مترادف: nip, smart, sting
مشابه: paresthesia, prick, tingle

- the bite of the cold
[ترجمه فاطمه عبدی] سوز سرما
|
[ترجمه مهشید] حس گازگرفتگی از سرما
|
[ترجمه گوگل] نیش سرما
[ترجمه ترگمان] گاز سرما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: a quick meal; snack.
مترادف: nosh, snack
مشابه: morsel, munchies, tidbit

(6) تعریف: sharpness or effectiveness.
مترادف: effectiveness, sharpness
مشابه: force, nip, penetration, potency, sting, wit

- the bite of her remarks
[ترجمه گوگل] نیش سخنان او
[ترجمه ترگمان] نیش زبانش را گاز گرفت،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(7) تعریف: hold; grip.
مترادف: clench, clutch, grip, hold
مشابه: grasp

- the bite of a vise
[ترجمه گوگل] نیش یک گیره
[ترجمه ترگمان] نیش یک گیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(8) تعریف: corrosive effect.
مترادف: causticity, mordancy

- the bite of acid
[ترجمه فاطمه عبدی] خورندگی اسید
|
[ترجمه رونیکا] خوردن اسید
|
[ترجمه گوگل] نیش اسید
[ترجمه ترگمان] گاز گرفتن اسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(9) تعریف: (informal) an amount of money.

- The rent took a big bite.
[ترجمه O] When she has stress she biting her nails
|
[ترجمه گوگل] اجاره لقمه بزرگی گرفت
[ترجمه ترگمان] The یه گاز خیلی بزرگ گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. bite back
جلو دهان خود را گرفتن،از حرف زدن خودداری کردن

2. bite into
بریدن،فرورفتن در

3. bite off more than one can chew
(عامیانه) لقمه را بزرگتر از دهان گرفتن،بیش از توانایی خود کاری به عهده گرفتن

4. bite off more than one can chew
بیش از توانایی خود کار به عهده گرفتن،پا از گلیم خود درازتر کردن

5. bite one's lip
لب خود را گزیدن،جلو خشم یا اعتراض خود را گرفتن

6. bite the bullet
سختی را با شجاعت تحمل کردن،تاب آوردن،سوختن و ساختن

7. bite the dust
(عامیانه) مردن (به ویژه در نبرد)

8. bite the hand that feeds one
(عامیانه) حق ناشناسی کردن،نمک نشناسی کردن،نمک خوردن و نمکدان شکستن

9. mosquito bite
پشه گزیدگی

10. mosquito bite
پشه گزیدگی،جای نیش پشه

11. another bite at the cherry (or a second bite at the cherry)
(انگلیس - عامیانه) یک فرصت دیگر

12. a dog bite
گاز گرفتگی توسط سگ

13. an insect bite
گزیدگی حشره

14. dogs that bite around should be tied
سگ های گازگیر را باید بست.

15. some bugs bite humans
برخی از حشرات انسان را می گزند.

16. put the bite on
برای دریافت وام یا هدیه یا رشوه فشار آوردن،اصرار کردن

17. julie took a bite of the apple and said, "o, how delicious!"
جولی گازی به سیب زد و گفت: ((به،چه خوش طعم است !)).

18. she took a bite of bread and cheese
یک لقمه نان و پنیر خورد.

19. there is a bite to reza's words
حرف های رضا نیش دار است.

20. this dog will bite anyone who comes next to him
این سگ هر کس را که به او نزدیک شود گاز می گیرد.

21. barking dogs don't bite
سگ هایی که پارس می کنند گاز نمی گیرند،کسانی که هارت و پورت می کنند اهل عمل نیستند

22. the feel of an insect's bite
احساس نیش خوردن از حشره

23. the tax takes quite a bite from my monthly pay
مالیات حسابی از حقوق ماهیانه ام می کاهد.

24. a dog that is disposed to bite
سگی که گاز گیر است

25. his bark is worse than his bite
هارت و پورت او زیاد است،اهل عمل نیست ولی سر و صدایش زیاد است

26. their bark is worse than their bite
هیاهو می کنند ولی کاری از ایشان ساخته نیست،فقط هارت و پورت می کنند،سر و صدایشان از صدمه و زیانشان بیشتر است

27. if you touch the snake, he will bite you
اگر به مار دست بزنی تو را خواهد گزید.

28. he didn't even get a chance to grab a bite of food
فرصت اینکه حتی یک لقمه غذا بخورد را هم نداشت.

29. since he was in a hurry, he gulped the bite without chewing
چون عجله داشت لقمه را نجویده قورت داد.

30. He scratched the insect bite on his leg.
[ترجمه گوگل]نیش حشره را روی پایش خراشید
[ترجمه ترگمان]او نیش حشرات را روی پایش خراش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نیش (اسم)
prickle, twinge, sting, nip, bite, fang, tang, tooth

گاز (اسم)
bite, gas, fume, effervescence, effervescency

گزش (اسم)
bite

گزندگی (اسم)
bite

گاز گرفتن (فعل)
gnaw, snap, nip, bite

گزیدن (فعل)
choose, sting, bite, select

سوزاندن (فعل)
cinder, bite, burn, cauterize, corrode, cremate, scorch, inflame, incinerate, sear, stunt

نیش زدن (فعل)
sting, barb, bite, scarify

تخصصی

[کامپیوتر] بایت
[بهداشت] گزیدن - گازگرفتن
[برق و الکترونیک] bismuth telluride-تلورید بیسموت یک ترکیب بین فلزی که دارای توان ترموالکتریکی بالایی است .

انگلیسی به انگلیسی

• nibble, morsel; wound made by biting
grip with the teeth; take bait, eat a lure
when a person or animal bites something, they use their teeth to cut into it or through it. verb here but can also be used as a count noun. e.g. madeleine took a bite. `it's delicious.'
when an insect or a snake bites you, it pierces your skin and causes that area of your skin to itch or be painful. verb here but can also be used as a count noun. e.g. my hands are covered with mosquito bites.
when an action or policy begins to bite, it begins to have a significant or harmful effect.
if you have a bite to eat, you have a small meal; an informal use.
see also bit, biting, bitten.

پیشنهاد کاربران

Bite
رقم
Do not be fritghened the dog will noy bite
گاز گرفتن
گذشته bit
i wasn't bitten
گازم نگرفتند
گاز گرفتن
مثال: The dog bit the mailman on the leg.
سگ پای پستچی را گاز گرفت.
[NOUN]
ییکی از معنیاش لقمه است
لقمه - یک دهان پر - خوراک سبک
💠 Hey Mr. Ricey!! Have you sold all your rice?
Yes, you can deep dead, it's all sold!
God will make you regret it!
Get the hell out of here!
...
[مشاهده متن کامل]

Why? I've been watching you for 2 hours.
I'm not a dog, why throw me a bone?
Just beat it!
I've been waiting for 2 hours.
You could at least give me a lousy bite!
Pay, if you want a lousy bite!
Where is it? If I had any I'd give it to you.
You can afford it!
Give him a bowl, sit there.
You could have done that sooner.
هی آقا پلویی!! همه پلو هات تموم کردی؟
به کوری چشم تو، همش فروختم!
خدا بگم چیکارت کنه جوون!
برو پی کارت بذار کارم بکنم!
برو پی کارت چیه؟ من دو ساعته اینجا دارم گشنه زل میزنم بهتون.
مگه سگ م که استخوون میدی بهم؟
بزن به چاک، برو پی کارت!
دستکم دو ساعته اینجام.
حداقل یه لقمه میدادید زهرمار میکردم، چی میشه!
داداش، پول بده زهرمار بخور!
پول از کجام بهت بدم؟ اگه پول داشتم که بهت میدادم.
یه لقمه بده بخورم. . . گشنمه مرد حسابی.
عجب رویی داره!
یه لقمه/ملاغه بده به این بابا بخوره، بشین همونجا بخور باباجان. . . بشین.
خب اینو از اول می دادی.

اگر درمورد هوا باشه, معنی سرما و سرد شدن هم میشه.
مثلا: weather starts to bite: هوا داره سرد میشه.
/ "What's the difference between "bite
?" and "sting
Don't say that a mosquito or ant `stings' you. You say that it bites you.
Whereas
If a creature such as a bee, wasp, or scorpion stings you, it pricks your skin and pushes poison into your body.
یکی از معناهای bite بریدن، زخم و پاره کردن با یک وسیله ی تیز است.
یه مثالهای زیر توجه بفرمایید:
. The rat started to bite the rope with its sharp teeth
موش شروع به بریدن ( جویدن ) طناب با نداندهای تیزش کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

همانطور که در جمله بالا مشخص است، اشاره به "بریدن طناب با دندانهای تیز" دارد.
?Where was the blade of the pendulum going to bite me
تیغه های آونگ قرار است کجای مرا زخم ( پاره ) کنند.
در جمله بالا مشخص است، اشاره به "بریدن بدن با تیغه ( جسمی تیز ) " دارد.
نکته مهم این است که bite فعلی است که با مفعول به کار می رود. یعنی مفعول جمله غالبا معلوم است. مثلا در جمله های بالا rope ( طناب ) وme مفعول هستند.

bite the bullet
تصمیم بگیرید که کاری سخت یا ناخوشایند انجام دهید که آن را به تعویق انداخته یا در انجام آن مردد بوده است.
Bite nail ناخن جویدن
گول خوردن
در دندانپزشکی، طرز قرارگیری آرواره بالا و پایین نسبت به هم
نیش زدن
bite ( پزشکی - دندان پزشکی )
واژه مصوب: بَست 2
تعریف: جفت شدن دندان های فک بالا و پایین در حالت بَرهمایی مرکزی
بعضی اوقات bite معنی لقمه هم میده.
I can't eat another bite=دیگه نمیتونم حتی یه لقمه بخورم.
گَزیدن ( حشره )
گازیدن ( انسان )
اثر، تاثیر
جمله: . That bee bite Sara
معنی: اون زنبور سارا رو نیش زد.
گزیدگی_نیش_ نیش زدن_گاز گرفتن_طعم خاص_سوز سرما_لقمه گاز زدن
نیش
گاز
دامپزشکی و علوم دامی
بایت، طرز قرارگیری دندان ها روی هم
یک تکه یا بخش
گاز گرفتن، نیش، فرصت
گاز گرفتن ، نیش زدن
گزنده بودن، آزاردهنده بودن
گزیدن، نیش زدن ( حشرات )
نیش زدن. . . . گاز گرفتن
Bite your tongue
زبانت را گاز بگیر
Sting
به عملیات حفاری که با دستگاه های خاص انجام می شود، بایت گفته می شود.
گاز گرفتن
گاز زدن :have a bite
Don't be shy, come and have a bite
خجالت نکش، بیا و یک گاز بزن
دندانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٤)

بپرس