1. a shopping binge
خرید بی بند و بار
2. last night he went on such a binge that he is still drunk
دیشب آن قدر (در میخواری) زیاده روی کرد که هنوز هم مست است.
3. They went on a binge last night.
4. Ken's gone on a binge with his mates.
[ترجمه گوگل]کن با جفت هایش پرخوری کرده است
[ترجمه ترگمان]کن با رفقایش به عیاشی رفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He went on a five day drinking binge.
[ترجمه گوگل]او پنج روز مشروب خواری کرد
[ترجمه ترگمان] اون پنج روز عیاشی و مشروب خوری رو ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I tend to binge on chocolate when I'm watching TV.
[ترجمه گوگل]وقتی دارم تلویزیون می بینم عادت دارم شکلات بخورم
[ترجمه ترگمان]وقتی تلویزیون تماشا می کنم، تمایل به خوردن شکلات دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. We discover Athenian women going on a three-day binge every autumn, gleefully burying models of male genitalia.
[ترجمه گوگل]ما زنان آتنی را کشف میکنیم که هر پاییز سه روز پرخوری میکنند و مدلهایی از اندام تناسلی مردانه را با خوشحالی دفن میکنند
[ترجمه ترگمان]ما از زنانی که در هر پاییز به خاطر دفن کردن مدل هایی از اندام های جنسی مردانه از سه روز پرخوری کرده اند، پی می بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He'd been on the binge of all time, wrecking cars, hitting her, almost breaking two of her fingers.
[ترجمه گوگل]او در تمام دوران پرخاشگر بود، ماشینها را خراب میکرد، او را میزد، تقریباً دو انگشتش را شکست
[ترجمه ترگمان]او در تمام مدت در عیاشی بود، ماشین ها را می زد، به او ضربه می زد، تقریبا دو انگشت او را می شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The decline came in part from a buying binge by customers in 1994 as they tried to beat 1995 price increases.
[ترجمه گوگل]این کاهش تا حدی ناشی از خرید بی رویه مشتریان در سال 1994 بود، زیرا آنها تلاش کردند تا بر افزایش قیمت سال 1995 غلبه کنند
[ترجمه ترگمان]این کاهش تا حدی ناشی از خرید برخی از مشتریان در سال ۱۹۹۴ بود که تلاش کردند تا افزایش قیمت سال ۱۹۹۵ را شکست دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. This, in turn, makes binge eating more likely.
[ترجمه گوگل]این به نوبه خود احتمال پرخوری را بیشتر می کند
[ترجمه ترگمان]این به نوبه خود به احتمال زیاد پرخوری را بیشتر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The fight sent Alexander off on a drinking binge.
[ترجمه گوگل]این مبارزه اسکندر را به مشروب خواری واداشت
[ترجمه ترگمان]این جنگ، الکساندر را به عیاشی و عیاشی فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I don't need to binge any more - I can have plenty to eat at mealtimes.
[ترجمه گوگل]من دیگر نیازی به پرخوری ندارم - می توانم در وعده های غذایی مقدار زیادی غذا بخورم
[ترجمه ترگمان]دیگر نیازی به عیاشی ندارم - می توانم غذا بخورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The Yankees went on a building binge that was never completed.
[ترجمه گوگل]یانکی ها دست به یک پرخوری ساختمانی زدند که هرگز تکمیل نشد
[ترجمه ترگمان]یانکی ها به عیاشی پرداختند که هرگز کامل نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Back in Atsugi he went on a movie binge.
[ترجمه گوگل]او در آتسوگی به یک فیلم پرخوری رفت
[ترجمه ترگمان]پیش از بازگشت به Atsugi، او به یک مهمانی پر از پرخوری تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید