bestride

/bɪˈstraɪd//bɪˈstraɪd/

معنی: با پاهای گشاد نشستن یا ایستادن
معانی دیگر: ایستادن یا نشستن به طوری که هر پا در یک طرف چیزی باشد (مثل هنگام اسب یا دوچرخه سواری)، نگهداری ودفاع کردن از

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bestrides, bestriding, bestrid, bestridden, bestrode
(1) تعریف: to be astride of; straddle.

(2) تعریف: to cross or step over with long strides.

(3) تعریف: to tower over; dominate.
مشابه: dominate

جمله های نمونه

1. He bestrode the chair as though it were a horse.
[ترجمه گوگل]صندلی را طوری به دست گرفت که انگار یک اسب است
[ترجمه ترگمان]طوری به صندلی تکیه داد که انگار اسب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. America's media companies bestride the globe.
[ترجمه Edi.nozari] شرکتهای رسانه ای آمریکا جهان را در تسلط دارند.
|
[ترجمه گوگل]شرکت‌های رسانه‌ای آمریکا جهان را شکست می‌دهند
[ترجمه ترگمان]شرکت های رسانه ای آمریکا در سراسر دنیا تبلیغ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was a great leader that bestrode two centuries.
[ترجمه گوگل]او رهبر بزرگی بود که دو قرن را پشت سر گذاشت
[ترجمه ترگمان]او رهبر بزرگی بود که دو قرن طول کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The boy was bestriding the fence.
[ترجمه گوگل]پسر از حصار بند می زد
[ترجمه ترگمان]پسر داشت از حصار رد می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The colossal monument bestrode the harbour.
[ترجمه Edi.nozari] بنای عظیمی که تسلط داشت بر بندر.
|
[ترجمه گوگل]بنای عظیمی که بندر را فرا گرفته است
[ترجمه ترگمان]این بنای یادبودی از لنگرگاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He bestrode his house.
[ترجمه Edi.nozari] او بر خانه اش تسلط داشت
|
[ترجمه گوگل]او خانه اش را خراب کرد
[ترجمه ترگمان]از خانه اش بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This flawed titan bestrides the history of his age like a colossus.
[ترجمه گوگل]این تایتان معیوب مانند یک غول پیکر تاریخ عصر خود را پیش می برد
[ترجمه ترگمان]این تیتان flawed تاریخ سن و سال او مثل یک مجسمه کوه پیکر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A lover may bestride the gossamer idles in the wanton summer air, and yet not fall.
[ترجمه گوگل]ممکن است یک عاشق در هوای تابستانی بیکار و بیکار بگذرد، اما سقوط نکند
[ترجمه ترگمان]یک عاشق ممکن است به bestride gossamer در هوای آزاد تابستان، و در عین حال سقوط نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He held himself ready to bestride the animal at a moment's notice, should flight become necessary.
[ترجمه گوگل]او خود را آماده نگهداشتن حیوان در یک لحظه، در صورت لزوم پرواز کرد
[ترجمه ترگمان]خود را آماده کرده بود که در یک لحظه متوجه شود که حیوان باید پرواز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He gets on your bestride personally, face his leg, palmar touchdown is propped up with making.
[ترجمه گوگل]او شخصاً روی پاهای شما سوار می شود، با پایش روبرو می شود، تاچ داون کف دست با ساختن تکیه می کند
[ترجمه ترگمان]به personally و bestride پا می گذارد، صورتش را با پایش بالا می گیرد، و با این کار، گل و لای را به هم وصل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You face him, bestride on his body one's knees.
[ترجمه گوگل]با او رو به رو می شوی، زانوهایش را روی بدنش می گذاری
[ترجمه ترگمان]با او روبه رو می شوید، و روی زانو هم خم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Rather than a benevolent "socialist" super power China, whose population is made up over 90% Han Chinese, will bestride the world as a racially homogeneous, and communalistic "Middle Kingdom.
[ترجمه گوگل]به جای یک ابرقدرت خیرخواه «سوسیالیست»، چین، که جمعیت آن بیش از 90 درصد چینی هان هستند، جهان را به عنوان یک «پادشاهی میانه» از نظر نژادی همگن و کمونالیستی خواهد دانست
[ترجمه ترگمان]به جای دولت \"سوسیالیستی\" چین، که جمعیت آن بیش از ۹۰ % از چینی های هان چین تشکیل شده است، جهان را به صورت یک قوم homogeneous و communalistic در نظر خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

با پاهای گشاد نشستن یا ایستادن (فعل)
bestride

انگلیسی به انگلیسی

• sit with one leg on either side; stand with one leg on either side

پیشنهاد کاربران

دو لنگه نشستن
( کنایه آمیز ) چنبره زدن
نشستن روی اسب یا دوچرخه

بپرس