معنی: با پاهای گشاد نشستن یا ایستادنمعانی دیگر: ایستادن یا نشستن به طوری که هر پا در یک طرف چیزی باشد (مثل هنگام اسب یا دوچرخه سواری)، نگهداری ودفاع کردن از
• (2)تعریف: to cross or step over with long strides.
• (3)تعریف: to tower over; dominate. • مشابه: dominate
جمله های نمونه
1. He bestrode the chair as though it were a horse.
[ترجمه گوگل]صندلی را طوری به دست گرفت که انگار یک اسب است [ترجمه ترگمان]طوری به صندلی تکیه داد که انگار اسب بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. America's media companies bestride the globe.
[ترجمه Edi.nozari] شرکتهای رسانه ای آمریکا جهان را در تسلط دارند.
|
[ترجمه گوگل]شرکتهای رسانهای آمریکا جهان را شکست میدهند [ترجمه ترگمان]شرکت های رسانه ای آمریکا در سراسر دنیا تبلیغ می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He was a great leader that bestrode two centuries.
[ترجمه گوگل]او رهبر بزرگی بود که دو قرن را پشت سر گذاشت [ترجمه ترگمان]او رهبر بزرگی بود که دو قرن طول کشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The boy was bestriding the fence.
[ترجمه گوگل]پسر از حصار بند می زد [ترجمه ترگمان]پسر داشت از حصار رد می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The colossal monument bestrode the harbour.
[ترجمه Edi.nozari] بنای عظیمی که تسلط داشت بر بندر.
|
[ترجمه گوگل]بنای عظیمی که بندر را فرا گرفته است [ترجمه ترگمان]این بنای یادبودی از لنگرگاه بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]او خانه اش را خراب کرد [ترجمه ترگمان]از خانه اش بیرون رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. This flawed titan bestrides the history of his age like a colossus.
[ترجمه گوگل]این تایتان معیوب مانند یک غول پیکر تاریخ عصر خود را پیش می برد [ترجمه ترگمان]این تیتان flawed تاریخ سن و سال او مثل یک مجسمه کوه پیکر بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A lover may bestride the gossamer idles in the wanton summer air, and yet not fall.
[ترجمه گوگل]ممکن است یک عاشق در هوای تابستانی بیکار و بیکار بگذرد، اما سقوط نکند [ترجمه ترگمان]یک عاشق ممکن است به bestride gossamer در هوای آزاد تابستان، و در عین حال سقوط نکند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He held himself ready to bestride the animal at a moment's notice, should flight become necessary.
[ترجمه گوگل]او خود را آماده نگهداشتن حیوان در یک لحظه، در صورت لزوم پرواز کرد [ترجمه ترگمان]خود را آماده کرده بود که در یک لحظه متوجه شود که حیوان باید پرواز کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He gets on your bestride personally, face his leg, palmar touchdown is propped up with making.
[ترجمه گوگل]او شخصاً روی پاهای شما سوار می شود، با پایش روبرو می شود، تاچ داون کف دست با ساختن تکیه می کند [ترجمه ترگمان]به personally و bestride پا می گذارد، صورتش را با پایش بالا می گیرد، و با این کار، گل و لای را به هم وصل می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. You face him, bestride on his body one's knees.
[ترجمه گوگل]با او رو به رو می شوی، زانوهایش را روی بدنش می گذاری [ترجمه ترگمان]با او روبه رو می شوید، و روی زانو هم خم می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Rather than a benevolent "socialist" super power China, whose population is made up over 90% Han Chinese, will bestride the world as a racially homogeneous, and communalistic "Middle Kingdom.
[ترجمه گوگل]به جای یک ابرقدرت خیرخواه «سوسیالیست»، چین، که جمعیت آن بیش از 90 درصد چینی هان هستند، جهان را به عنوان یک «پادشاهی میانه» از نظر نژادی همگن و کمونالیستی خواهد دانست [ترجمه ترگمان]به جای دولت \"سوسیالیستی\" چین، که جمعیت آن بیش از ۹۰ % از چینی های هان چین تشکیل شده است، جهان را به صورت یک قوم homogeneous و communalistic در نظر خواهد گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
با پاهای گشاد نشستن یا ایستادن (فعل)
bestride
انگلیسی به انگلیسی
• sit with one leg on either side; stand with one leg on either side