bespeak

/bəˈspiːk//bɪˈspiːk/

معنی: از پیش سفارش دادن، حاکی بودن از، قبلا درباره چیزی صحبت کردن
معانی دیگر: ذخیره کردن، رزرو کردن، کنارگذاشتن، نمایشگر بودن، نوید دادن، علامت بودن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bespeaks, bespeaking, bespoke, bespoken
(1) تعریف: to arrange for or reserve in advance.

- I will bespeak a place in line for you.
[ترجمه Edi.nozari] من جایی رو در صف برای شما رورو میکنم
|
[ترجمه گوگل] من یک جایی در صف برای شما صحبت خواهم کرد
[ترجمه ترگمان] من یک جایی را در صف برای شما خواهم فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to signify or indicate.
متضاد: belie
مشابه: point, portend, signify

- These actions bespeak good intentions on the part of these two political leaders.
[ترجمه گوگل] این اقدامات حکایت از حسن نیت این دو رهبر سیاسی دارد
[ترجمه ترگمان] این اعمال به نفع این دو رهبر سیاسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Today's events bespeak a bright future.
[ترجمه گوگل]رویدادهای امروز از آینده ای روشن خبر می دهند
[ترجمه ترگمان]رویداده ای امروزی، آینده درخشانی را جلب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She raised her head to bespeak her son's wishes.
[ترجمه گوگل]سرش را بالا گرفت تا خواسته های پسرش را بگوید
[ترجمه ترگمان]سرش را بلند کرد تا خواسته های پسرش را برآورده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He sent her to bespeak his girl friend.
[ترجمه گوگل]او را فرستاد تا با دوست دخترش صحبت کند
[ترجمه ترگمان]او را فرستاد تا دوست دخترش را جلب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Those data bespeak a movement without a compelling product to sell.
[ترجمه گوگل]این داده ها حکایت از حرکتی بدون محصول قانع کننده برای فروش دارند
[ترجمه ترگمان]این اطلاعات یک حرکت را بدون یک محصول قانع کننده برای فروش به شما می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Today's events bespeak future tragedy.
[ترجمه گوگل]حوادث امروز حکایت از تراژدی آینده دارد
[ترجمه ترگمان]رویداده ای امروز به خاطر تراژدی آینده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Only the locked gate and guardhouse bespeak anything more uncommon inside.
[ترجمه گوگل]فقط دروازه قفل شده و نگهبانی چیزی غیرمعمول را در داخل حکایت می کند
[ترجمه ترگمان]فقط در قفل و قراول خانه چیزی غیر معمول را به من نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You need't bespeak contempt, Linton : anybody will have It'spontaneously at your service.
[ترجمه گوگل]شما نیازی به تحقیر ندارید، لینتون: هرکسی به طور خودجوش در خدمت شما خواهد بود
[ترجمه ترگمان]لینتون، شما نیازی به این کار ندارید که مرا تحقیر کنید هر کسی در خدمت شما خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This might bespeak a larger appetite on the part of Oliver Hardy and if so there might be an etymological explanation for Ollie's quote.
[ترجمه گوگل]این ممکن است نشان دهنده اشتهای بزرگ تری از سوی الیور هاردی باشد و اگر چنین باشد ممکن است توضیحی ریشه شناختی برای نقل قول اولی وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این ممکن است اشتهای بیشتری به قسمتی از الیور هاردی داشته باشد، و اگر برای نقل قول از جمله اولی توضیح etymological وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her house, her style of living, all bespeak an exceeding good income.
[ترجمه گوگل]خانه‌اش، سبک زندگی‌اش، همگی حکایت از درآمد بسیار خوبی دارند
[ترجمه ترگمان]خانه او، سبک زندگی، همه عواید بسیار خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. HABERDASHER. Here is the cap your worship did bespeak .
[ترجمه گوگل]HABERDASHER در اینجا کلاهی است که عبادت شما بیان می کرد
[ترجمه ترگمان]خرازی فروشی این کلاهی است که جنابعالی می فرمایید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His polite manners bespeak him ( to be ) a gentleman.
[ترجمه گوگل]آداب مودبانه او نشان می دهد که او یک جنتلمن است
[ترجمه ترگمان]رفتار مودبانه او موجب شد که او یک آقا باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This predisposition may bespeak a different mentality.
[ترجمه گوگل]این استعداد ممکن است بیانگر ذهنیت دیگری باشد
[ترجمه ترگمان]این زمینه ممکن است باعث ایجاد ذهنیت متفاوتی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I come here to bespeak Fanny a seal.
[ترجمه گوگل]من اینجا آمده ام تا به فانی یک مهر بگویم
[ترجمه ترگمان]من به اینجا آمده ام تا نشان فانی را بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His polite manners bespeak the gentleman.
[ترجمه گوگل]اخلاق مودبانه اش گویای آقاست
[ترجمه ترگمان]رفتار مودبانه او آقا را جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He raised his head to bespeak his son's wish.
[ترجمه گوگل]سرش را بلند کرد تا آرزوی پسرش را بگوید
[ترجمه ترگمان]سرش را بلند کرد تا آرزوی پسرش را برآورده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از پیش سفارش دادن (فعل)
engage, bespeak

حاکی بودن از (فعل)
smell, bode, bespeak, hold out, betoken, signify, symbolize

قبلا درباره چیزی صحبت کردن (فعل)
bespeak

انگلیسی به انگلیسی

• reserve in advance; order goods or services; show, bear witness

پیشنهاد کاربران

مثال؛
“His actions bespeak a hidden agenda, ” they are suggesting that his actions indicate a hidden motive.
In a conversation about body language, one might say, “Her crossed arms bespeak defensiveness. ”
...
[مشاهده متن کامل]

A writer might use the word to add depth to their description, such as, “The dark clouds bespeak an impending storm. ”

نشان {چیزی} بودن. از {چیزی} حکایت کردن
مثال:
His talent bespeaks success.
استعدادش حکایت از این می کند که موفق می شود.
حاکی بودن، پیش‎سفارش کردن

بپرس