beseech

/bəˈsiːt͡ʃ//bɪˈsiːt͡ʃ/

معنی: تقاضا کردن، استدعاء کردن، التماس کردن، در جستجوی چیزی بودن
معانی دیگر: استدعای عاجزانه کردن، لابه کردن، تضرع کردن، کشتیار شدن، استدعا کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: beseeches, beseeching, beseeched, besought
(1) تعریف: to request urgently; implore.
مترادف: entreat, implore, invoke, pray
مشابه: ask, beg, crave, importune, petition, request, seek, solicit, supplicate

- I beseech your help.
[ترجمه گوگل] از شما کمک می خواهم
[ترجمه ترگمان] به کمکت احتیاج دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to address (someone) with an urgent request.
مترادف: adjure, beg, entreat, implore
مشابه: address, ask, petition, request, supplicate

- Help me, I beseech you!
[ترجمه گوگل] به من کمک کن، من از شما خواهش می کنم!
[ترجمه ترگمان] به من کمک کنید، به شما التماس می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: beseechingly (adv.), beseecher (n.)
• : تعریف: to make an urgent request or appeal.
مترادف: appeal, entreat, implore, plead, sue
مشابه: ask, beg, demand, importune, petition, press, supplicate

جمله های نمونه

1. i beseech you to tell me
استدعا می کنم به من بگویید.

2. the heart did many years beseech us for the cup of jamshid
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد.

3. I beseech you to forgive me.
[ترجمه گوگل]از شما می خواهم که مرا ببخشید
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم مرا ببخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Stay a little longer, I beseech you!
[ترجمه گوگل]کمی بیشتر بمان، التماس می کنم!
[ترجمه ترگمان]کمی دیگر صبر کن، به تو التماس می کنم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Earnestly did we beseech, but to no avail.
[ترجمه گوگل]ما از صمیم قلب التماس کردیم، اما فایده ای نداشت
[ترجمه ترگمان]التماس می کردیم، اما فایده ای نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Spare him, I beseech you.
[ترجمه Edi.nozari] از شما استدعا دارم که از او بگذرید
|
[ترجمه گوگل]از او در امان باش، من از شما خواهش می کنم
[ترجمه ترگمان]از او خواهش می کنم که به او رحم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Each commander began to beseech his immediate superior for reinforcements.
[ترجمه گوگل]هر فرمانده شروع به التماس از مافوق بلافصل خود برای تقویت کرد
[ترجمه ترگمان]هر فرمانده از مافوق نیروی کمکی به او التماس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Accuse me not, beseech thee, that I wear.
[ترجمه گوگل]من را متهم نکن، خواهش می کنم که می پوشم
[ترجمه ترگمان]از تو خواهش می کنم از تو خواهش کنم که من آن را بپوشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I beseech Euodias, and beseech Syntyche, that they be of the same mind in the Lord.
[ترجمه گوگل]از ائودیاس و سینتیخه استدعا می کنم که در خداوند هم فکر باشند
[ترجمه ترگمان]به Euodias التماس می کنم و به Syntyche التماس می کنم که از همان نظر خداوند باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Let us not, I beseech you, sir, deceive ourselves.
[ترجمه گوگل]آقا خواهش می کنم اجازه ندهید خودمان را گول بزنیم
[ترجمه ترگمان]اجازه بدهید، من از شما خواهش می کنم، آقا، ما را فریب بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Let us not, I beseech you, sir, deceive ourselves longer.
[ترجمه گوگل]آقا از شما خواهش می کنم اجازه ندهید بیشتر خودمان را گول بزنیم
[ترجمه ترگمان]از شما خواهش می کنم که بیش از این خود را فریب بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Yea, I beseech thee also, true yokefellow, help these women, for they labored with me in the gospel, with Clement also, and the rest of my fellow-workers, whose names are in the book of life.
[ترجمه گوگل]آری، ای همکار راستین، از تو نیز خواهش می‌کنم، به این زنان کمک کن، زیرا آنها در انجیل با من و کلمنت و بقیه همکارانم که نامشان در کتاب زندگی آمده است، تلاش کردند
[ترجمه ترگمان]آری، استدعا دارم که به این زنان کمک کنید، زیرا آن ها با من در انجیل، با کلمنس، و بقیه همکارانم، که نامشان در کتاب زندگی است، کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Of what Church, I beseech you?
[ترجمه گوگل]از کدام کلیسا خواهش می کنم؟
[ترجمه ترگمان]به چه کلیسایی، به تو التماس می کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. O LORD God of Israel, I beseech thee, tell thy servant.
[ترجمه گوگل]ای یهوه خدای اسرائیل، از تو می خواهم به بنده خود بگو
[ترجمه ترگمان]ای پروردگار متعال، از تو خواهش می کنم به نوکر خود بگو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But I beseech you, that I may not be bold when I am present with that confidence, wherewith I think to be bold against some, which think of us as if we walked according to the flesh.
[ترجمه گوگل]اما از شما خواهش می‌کنم که با آن اطمینانی که در حضورم حضور دارم، جسارت نداشته باشم، که با آن فکر می‌کنم در برابر عده‌ای که در مورد ما فکر می‌کنند که گویی بر اساس جسم حرکت کرده‌ایم، شجاع باشم
[ترجمه ترگمان]ولی من از شما خواهش می کنم که وقتی با آن اعتماد و اطمینان فعلی حضور داشته باشم جسارت نخواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تقاضا کردن (فعل)
adjure, request, demand, beseech, bone, put in, solicit, sue, cry off

استدعاء کردن (فعل)
entreat, beseech, beg, invocate, invoke, supplicate

التماس کردن (فعل)
beseech, imprecate, solicit, supplicate, obtest, prig

در جستجوی چیزی بودن (فعل)
beseech

انگلیسی به انگلیسی

• entreat, plead, beg, ask earnestly, request
if you beseech someone to do something, you ask them very insistently and desperately to do it; a literary word.

پیشنهاد کاربران

استداء کردن
To “beseech” means to ask someone earnestly or urgently to do something.
درخواست جدی یا فوری کردن از کسی برای انجام کاری
مثال؛
I beseech you to lend a helping hand.
In a discussion about seeking help, a person might say, “Sometimes, you have to beseech others for their support. ”
...
[مشاهده متن کامل]

Another might comment, “Let’s beseech the community to rally behind our cause. ”

التماس کردن

بپرس