bedrock

/ˈbedrɑːk//ˈbedrɒk/

معنی: پایه، اساس
معانی دیگر: بستری، بیمار بستری (bedrid هم می گویند)، اصول اساسی، صخره ی بستر (که زیر خاک یا صخره های فوقانی قرار دارد)، زیرسنگ، کف سنگ، سنگ بستر، پایه ی مستحکم، ته، زیرینه، سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the solid layer of rock in the earth's surface, usu. beneath soil, sand, gravel, or the like.
مشابه: rock

(2) تعریف: a bottom layer or foundation; base.
مشابه: bottom

(3) تعریف: fundamental principles or ideals.
مشابه: bottom

- His belief in the value of the family was the bedrock of his social philosophy.
[ترجمه mohammadali] اعتقادش به ارزش خانواده، پایه و اساس فلسفه اجتماعی او بود.
|
[ترجمه گوگل] اعتقاد او به ارزش خانواده، بستر فلسفه اجتماعی او بود
[ترجمه ترگمان] عقیده او به ارزش خانواده بس تر فلسفه اجتماعی او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. our democracy rests on the bedrock of justice
دموکراسی ما بر عدالت استوار است.

2. The poor suburbs traditionally formed the bedrock of the party's support.
[ترجمه گوگل]حومه های فقیر به طور سنتی بستر حمایت از حزب را تشکیل می دادند
[ترجمه ترگمان]حومه های فقیر به طور سنتی بس تر حمایت این حزب را تشکیل داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Marriage and children are the bedrock of family life.
[ترجمه گوگل]ازدواج و فرزندان بستر زندگی خانوادگی است
[ترجمه ترگمان]ازدواج و کودکان سنگ بس تر زندگی خانوادگی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some people believe that the family is the bedrock of society.
[ترجمه گوگل]برخی معتقدند خانواده بستر جامعه است
[ترجمه ترگمان]برخی افراد معتقدند که خانواده سنگ بس تر جامعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mutual trust is the bedrock of a relationship.
[ترجمه گوگل]اعتماد متقابل پایه و اساس یک رابطه است
[ترجمه ترگمان]اعتماد متقابل اساس رابطه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Honesty is the bedrock of any healthy relationship.
[ترجمه گوگل]صداقت بستر هر رابطه سالم است
[ترجمه ترگمان]صداقت سنگ بس تر هر گونه رابطه سالم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But this group are the bedrock of the institution - and as such should figure prominently in our prayers.
[ترجمه گوگل]اما این گروه بستر این مؤسسه هستند - و به همین دلیل باید در دعاهای ما نقش برجسته ای داشته باشند
[ترجمه ترگمان]اما این گروه سنگ بس تر موسسه است - و همانطور که باید در prayers به طور برجسته شکل گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Does the bedrock constitutional principle of equal protection for all require affirmative action, merely allow it, or even prohibit it?
[ترجمه گوگل]آیا اصل اساسی قانون اساسی مبنی بر حمایت یکسان از همه مستلزم اقدام مثبت، صرفاً اجازه یا حتی ممنوعیت آن است؟
[ترجمه ترگمان]آیا اصل اساسی اساسی برای حمایت برابر برای همه نیاز به اقدام ایجابی، صرفا به آن اجازه می دهد، یا حتی آن را ممنوع می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The concepts inherent in this right are the bedrock upon which the principles of self-determination and individual autonomy are based.
[ترجمه گوگل]مفاهیم ذاتی این حق، بستری است که اصول تعیین سرنوشت و خودمختاری فردی بر آن استوار است
[ترجمه ترگمان]مفاهیم ذاتی در این حق اساسی هستند که بر مبنای آن اصول خودمختاری و استقلال فردی بر پایه آن استوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They form the bedrock of the Association's existence.
[ترجمه گوگل]آنها بستر وجودی انجمن را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها بس تر وجود انجمن را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Tales of disappointment form the bedrock of Sage's story.
[ترجمه گوگل]داستان های ناامیدی بستر داستان سیج را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]داستان ناامیدی سنگ بس تر داستان Sage را شکل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And underlying all is the bedrock agreement on the goal and on the importance of that goal.
[ترجمه گوگل]و زیربنای همه چیز، توافق سنگ بنای هدف و اهمیت آن هدف است
[ترجمه ترگمان]و اساس همه اینها، توافق اصلی در مورد هدف و بر اهمیت این هدف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The issue is that these misperceptions form the bedrock of development decisionmaking.
[ترجمه گوگل]مسئله این است که این برداشت های نادرست بستر تصمیم گیری توسعه را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]مساله این است که این برداشت های نادرست، سنگ بس تر تصمیم گیری توسعه را شکل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An emphasis on oral history remains the bedrock of the plan for which 1 argue in this book.
[ترجمه گوگل]تأکید بر تاریخ شفاهی اساس طرحی است که 1 در این کتاب برای آن استدلال می‌کند
[ترجمه ترگمان]تاکید بر تاریخ شفاهی، بس تر اصلی طرحی است که در آن ۱ در این کتاب بحث می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They form the bedrock of our economic planet.
[ترجمه گوگل]آنها بستر سیاره اقتصادی ما را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها بس تر سیاره اقتصادی ما را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پایه (اسم)
base, stand, stock, measure, leg, ground, pile, status, prop, mark, degree, grade, basis, stalk, root, stage, mount, rank, stratum, buttress, stanchion, foundation, bedrock, radix, fulcrum, headstock, outrigger, cantilever, sill, column, pillar, phase, footpath, fundament, groundsel, groundwork, mounting, pediment, principium, thallus

اساس (اسم)
base, ground, basis, root, nucleus, element, foundation, cornerstone, bedrock, fabric, grass roots, fundament, groundsel, groundwork

تخصصی

[عمران و معماری] سنگ بستر
[خاک شناسی] سنگِ بستر
[آب و خاک] سنگ بستر

انگلیسی به انگلیسی

• basic; fundamental
solid rock under a layer of soil or rock fragments; fundamentals, essential principles on which something is based; base, bottom
the bedrock of something is all the principles, ideas, or facts on which it is based.

پیشنهاد کاربران

بپرس