اسم ( noun )
• (1) تعریف: a quantity of something or a number of like items handled or considered as a group or whole.
• مترادف: bunch, group
• مشابه: amount, clump, crop, lot, mass, quantity, set
• مترادف: bunch, group
• مشابه: amount, clump, crop, lot, mass, quantity, set
- a batch of bread dough
[ترجمه رضاامیری] یک چونه خمیر ( گلوله خمیری که بعدازپهن شدن اندازه یک نان میشود )|
[ترجمه گوگل] یک دسته خمیر نان[ترجمه ترگمان] یک خمیر نان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a new batch of students
[ترجمه گوگل] یک دسته جدید از دانش آموزان
[ترجمه ترگمان] دسته جدیدی از دانش آموزان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دسته جدیدی از دانش آموزان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: an amount or quantity used or produced in one operation.
• مترادف: lot
• مشابه: bunch, measure, mess, run, set
• مترادف: lot
• مشابه: bunch, measure, mess, run, set
- a batch of cement
[ترجمه آیدین جوانمرد] یه پاکت سیمان|
[ترجمه گوگل] یک دسته سیمان[ترجمه ترگمان] یک دسته سیمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a batch of cupcakes