• : تعریف: one who prepares and distributes drinks at an establishment or counter serving alcoholic beverages.
جمله های نمونه
1. a bartender
متصدی بار (مشروب فروشی)
2. I'll settle up with the bartender, then let's go.
[ترجمه گوگل]با ساقی هماهنگ می کنم، بعد بیا بریم [ترجمه ترگمان]من با متصدی بار کنار میام، پس بیا بریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I'm glad the bartender cut Tommy off - he's already had too much to drink.
[ترجمه سیامک] خوشحالم که متصدی بار تامی رو محروم کرده او قبلا خیلی مشروب میخورد
|
[ترجمه گوگل]خوشحالم که متصدی بار تامی را قطع کرد - او قبلاً مقدار زیادی نوشیدنی خورده است [ترجمه ترگمان]خوشحالم که متصدی بار تامی رو قطع کرده - اون قبلا خیلی مشروب خورده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. If they sell cocktails would you ask the bartender to mix a Harvey Wallbanger?
[ترجمه گوگل]اگر آنها کوکتل بفروشند، از ساقی می خواهید که هاروی والبنگر را مخلوط کند؟ [ترجمه ترگمان]اگه مشروب بخورن از اون متصدی بار میخوای که یه کافه هار وی Wallbanger رو با هم مخلوط کنه؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]تد به عنوان بارمن شغل پیدا کرد [ترجمه ترگمان]تد یه شغل به عنوان متصدی بار پیدا کرده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Matthews was doing a stint as a bartender at the club, and writing songs.
[ترجمه گوگل]متیوز به عنوان بارمن در باشگاه مشغول به کار بود و آهنگ می نوشت [ترجمه ترگمان]متیوز به عنوان متصدی بار در باشگاه کار می کرد و ترانه می نوشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Dunne motioned to the bartender, who refilled their glasses again.
[ترجمه گوگل]دان به متصدی بار اشاره کرد و او دوباره لیوان هایشان را پر کرد [ترجمه ترگمان]دانی به متصدی بار اشاره کرد که دوباره عینکش را پر کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Jimmy waved to Emilio and then to the bartender, who said hi and sent Rosa over with another beer.
[ترجمه گوگل]جیمی برای امیلیو و سپس بارمن دست تکان داد که سلام کرد و رزا را با آبجو دیگری فرستاد [ترجمه ترگمان]جیمی به امیلیو و سپس به متصدی بار اشاره کرد که سلام و احوال پرسی کرد و رو زا را با آبجو دیگری فرستاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The bartender left a glass of cloudy, yellowish water in front of him and stood back.
[ترجمه گوگل]متصدی بار یک لیوان آب کدر و زرد رنگ جلویش گذاشت و عقب ایستاد [ترجمه ترگمان]متصدی بار یک لیوان آب کدر و زرد در جلویش جا گذاشت و عقب ایستاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The bartender put two more beers before them and they drank a while.
[ترجمه گوگل]ساقی دو آبجو دیگر جلوی آنها گذاشت و آنها کمی نوشیدند [ترجمه ترگمان]متصدی بار دوتا آبجو بیشتر در مقابل آن ها گذاشت و مدتی نوشیدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Stewart Tanner, the popular bartender who was supposed to meet Goldman the night of his murder, testified at both trials.
[ترجمه گوگل]استوارت تانر، متصدی بار محبوبی که قرار بود در شب قتل گلدمن با او ملاقات کند، در هر دو دادگاه شهادت داد [ترجمه ترگمان]استوارت تنر، متصدی باری که قرار بود \"Goldman\" رو در شب قتل ببینه، در هر دو محاکمه شهادت داده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Bill Dailey, 5 a bartender at the downtown Radisson Hotel, also bounded back from a massive stroke.
[ترجمه گوگل]بیل دیلی، ساقی 5 ساله در هتل رادیسون مرکز شهر، نیز پس از سکته مغزی شدید برگشت [ترجمه ترگمان]بیل Dailey، ۵ نفر متصدی بار در مرکز شهر radisson نیز از یک سکته شدید عقب جست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The bartender had to go round standing up all the stools that had been knocked down in the fight.
[ترجمه گوگل]ساقی مجبور شد تمام مدفوع هایی را که در دعوا خراب شده بودند، ایستاده دور بزند [ترجمه ترگمان]متصدی بار مجبور شد تمام چهار پایه را که در جنگ کشته شده بودند جمع کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The bartender picked up the crate of empties and took it down to the cellar.
[ترجمه گوگل]ساقی جعبه خالی را برداشت و به سرداب برد [ترجمه ترگمان]متصدی بار جعبه خالیش را برداشت و آن را به سرداب برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The bartender leapt over the bar and tried to stop the fight.
[ترجمه گوگل]متصدی بار از بالای میله پرید و سعی کرد درگیری را متوقف کند [ترجمه ترگمان]متصدی بار روی پیشخوان پرید و سعی کرد مبارزه را متوقف کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
متصدی بار (اسم)
bartender
میخانهدار (اسم)
bartender
انگلیسی به انگلیسی
• bar attendant; waiter a bartender is a person who serves drinks in a bar; used in american english.
پیشنهاد کاربران
bartender همون جور که دوستان اشاره کردند، اشاره به متصدی یک بار ( میخانه ) دارد. basista ( باریستا ) از طرفی دیگر، اشاره به کسی دارد که در یک کافه کار می کنه ( قهوه چی ) . این دوتا با هم فرق دارن!
دوستان" بار تندر " با " باریستا" فرق میکنه . باریستا کارش درست کردن و آماده کردن قهوه است. . سپاس
لانگمن دیکشنری : ساقی Person who serves drinks in a bar
در فارسی معمولا از لفظ باریستا استفاده می کنیم، هرچند ریشه آن فارسی نیست. اگر مفید بود لطفا لایک کنید 🙏🏼💙
drink - slinger ( n. ) ( US ) a bartender
نوشیار
سماکار. [ س َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) سبوکش میخانه را گویند، یعنی خدمتکار شرابخانه . ( برهان ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ) . || مطلق خدمتکار. ( برهان ) ( فرهنگ رشیدی ) : زهره ای و مشتری خریدارت ... [مشاهده متن کامل]
آفتاب و قمر سماکارت . سراج الدین ( از انجمن آرا ) . رجوع به سماکاره شود.
barman
bartender ( گردشگری و جهانگردی ) واژه مصوب: نوشیار تعریف: شخصی که انواع نوشابهها را در نوشگاه آماده و عرضه میکند
He'd had too much to drink and tried to pick a fight with the bartender