barb

/ˈbɑːrb//bɑːb/

معنی: خار، نوک، پیکان، ریش، دندانهای ریز، نیش زدن، خاردار کردن، پیکاندارکردن
معانی دیگر: نیش (انتهای تیز قلاب ماهیگیری که به عقب برگشته است)، نوک (قلاب و زوبین)، سوک، داسه، تیزی، نیشداری، گزندگی، حرف زننده، تشر، طعنه، پزگ، (قلاب و زوبین و غیره) نیشدار کردن، چنگک دار کردن، (برخی ماهی ها و جانوران) ریش، زایده های موی مانندی که در اطراف دهان وجود دارد، (پرندگان) پوشپر (پره های موی مانند پر که به ساقه وصل اند)، (گیاه شناسی) موی زبر و سرقلابی، (از ریشه ی عربی)، اسب بربر (که بومی افریقای شمالی بوده و سریع و قوی و نجیب است)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small, sharp point projecting in the opposite direction of the main point or hook, as on an arrow, fishhook, or the like.
مشابه: affront

- The purpose of the barb is to keep the fishhook from slipping out of the tissue of the fish's mouth.
[ترجمه گوگل] هدف از خار این است که قلاب ماهی از بافت دهان ماهی خارج نشود
[ترجمه ترگمان] هدف خارها این است که fishhook را از بیرون آوردن از بافت دهان ماهی دور نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a hurtful remark.
مشابه: insult

- His speech contained several barbs aimed at his opponent.
[ترجمه گوگل] سخنرانی او حاوی چندین خار بود که به سمت حریفش نشانه رفته بود
[ترجمه ترگمان] سخنان او شامل چند مورد حمله با هدف مخالف وی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: barbs, barbing, barbed
مشتقات: barbless (adj.)
• : تعریف: to provide with barbs.

جمله های نمونه

1. the barb of his jokes made us uneasy
تندوتیزی شوخی های او ما را ناراحت کرد.

2. i felt the barb of his personal attacks
زنندگی حملات شخصی او را احساس می کردم.

3. The barb stung her exactly the way he hoped it would.
[ترجمه مریم سالک زمانی] سخنان نیش دار او دقیقا همان طور که انتظارش را داشت، موجب عذاب آن خانم شد.
|
[ترجمه گوگل]خار دقیقاً همان طور که امیدوار بود او را نیش زد
[ترجمه ترگمان]The دقیقا همان راهی بود که او امیدوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The barb of his wit made us wince.
[ترجمه مریم سالک زمانی] شوخی های نیشدارش حسابی حالمان را گرفت.
|
[ترجمه گوگل]خار از هوش او ما را به هم ریخت
[ترجمه ترگمان]The of ما را درهم کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Rules are not to be broken - Barb does everything by the book.
[ترجمه گوگل]قوانین نباید شکسته شوند - بارب همه چیز را طبق کتاب انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]قوانین نباید شکسته شوند و برب توسط این کتاب همه چیز را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Barb is the most two-faced woman I've ever met.
[ترجمه گوگل]بارب دو چهره ترین زنی است که تا به حال دیده ام
[ترجمه ترگمان]بارب \"بهترین زنیه که تا حالا دیدم\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Barb paused and glanced significantly in my direction.
[ترجمه گوگل]بارب مکث کرد و نگاهی چشمگیر به سمت من انداخت
[ترجمه ترگمان]بارب مکث کرد و به سمت من نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We thrive on the superficial barb, and shrink from the deeper, more complex, less titillating ambiguities of an issue.
[ترجمه گوگل]ما بر روی خارهای سطحی پیشرفت می کنیم و از ابهامات عمیق تر، پیچیده تر و کمتر عنوان کننده یک موضوع دور می شویم
[ترجمه ترگمان]ما در خار سطحی زندگی می کنیم و از چیزهای عمیق تر، پیچیده تر، کم تر ابهام آمیز یک مساله کوچک می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Barb seemed quite unconscious of the attention her dress was attracting.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید بارب از توجهی که لباسش به آن جلب می کرد کاملاً بی خبر بود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که بارب از توجهی که لباسش جلب کرده بود کاملا بی خبر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Barb knew firsthand how lonely that first year could be.
[ترجمه گوگل]بارب از نزدیک می دانست که آن سال اول چقدر می تواند تنها باشد
[ترجمه ترگمان]جک دست اول می دانست که این اولین سال چقدر تنهایی می تواند وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Young Luo spelled really! The barb also reappeared the rivers and lakes!
[ترجمه گوگل]لو جوان املا واقعا! بارب همچنین رودخانه ها و دریاچه ها دوباره ظاهر شد!
[ترجمه ترگمان]خیلی جوان لو چه نوشته بود! خارها هم رودخانه ها و دریاچه ها را پیدا کردند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I think Barb may have something there.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم بارب ممکن است چیزی در آنجا داشته باشد
[ترجمه ترگمان] فکر کنم \"بارب\" ممکنه یه چیزی داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Through a new type scraper barb machine being developed, the problem has been solved that effect of barb on roll life in medium steel plate production and the quality of rolled plate was improved.
[ترجمه گوگل]از طریق یک ماشین خاردار اسکراپر نوع جدید در حال توسعه، این مشکل حل شده است که اثر خار بر عمر رول در تولید ورق فولادی متوسط ​​و کیفیت ورق نورد بهبود یافته است
[ترجمه ترگمان]از طریق یک نوع جدید که در حال توسعه است، این مشکل حل شده است که تاثیر خارها بر روی زندگی رول در تولید صفحات فلزی متوسط و کیفیت صفحات نورد شده بهبود یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The lively and recognizable Tiger barb should never be kept with long-finned species, such as angelfish, gouramis, or Veiltail hybrids as they like to nibble at their fins!
[ترجمه گوگل]خار ببر سرزنده و قابل تشخیص را هرگز نباید با گونه های باله بلند مانند ماهی فرشته، گورامی یا هیبریدهای Veiltail نگهداری کرد زیرا آنها دوست دارند باله های خود را نیش بزنند!
[ترجمه ترگمان]The Tiger Woods قابل تشخیص هرگز نباید با گونه های long مانند as، gouramis، یا Veiltail هیبریدی نگهداری شود چون آن ها دوست دارند به fins نوک بزنند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Day dreaming again, Barb? You'll never amount to anything if you spend your time that way.
[ترجمه گوگل]دوباره رویای روز، بارب؟ اگر وقت خود را در این راه صرف کنید، هرگز به چیزی نمی رسید
[ترجمه ترگمان]دوباره داری خواب می بینی، بارب؟ اگر به این روش وقتت را صرف کنی، هیچ وقت به هیچ چیز توجه نخواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خار (اسم)
fluke, prickle, acicula, thorn, bur, thistle, bramble, quill, goad, prick, sting, barb, jag, teasel, teazle

نوک (اسم)
end, bill, point, top, head, tip, peak, summit, horn, apex, beak, vertex, barb, ascender, neb, knap, jag, fastigium, ridge, nib

پیکان (اسم)
fluke, arrow, spear, dart, arrowhead, barb, point of a spear

ریش (اسم)
sore, barb, beard, whisker, ulcer

دندانهای ریز (اسم)
barb

نیش زدن (فعل)
sting, barb, bite, scarify

خاردار کردن (فعل)
barb

پیکاندارکردن (فعل)
barb

انگلیسی به انگلیسی

• sharp hook-like projection; thorn; sharp comment; one of a breed of horse
make barbed
a barb is a sharp curved point on the end of an arrow or fish-hook.
a barb is also an unkind remark.

پیشنهاد کاربران

لانگمن دیکشنری : نوکِ قلاب ماهیگیری
a remark that is funny but unkind/ An unkind remark meant as a criticism of someone or something
سخنی که خنده دار اما نامهربان است/ اظهار ناخوشایند به معنای انتقاد از کسی یا چیزی، طعنه، حرف نیش دار
...
[مشاهده متن کامل]

I tried to ignore their barbs about my new jacket.
His barb about my cooking skills was hurtful.
Some of Weaver’s sharpest barbs were aimed at his boss.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/barb• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/barb
مجازی: نیش ( the barbs of criticism )
پرندگان: کرک
گیاه شناسی: خار
قلاب: نوک، خمیدگی
زخم زبان
به این قسمت از قلاب میگن barb
barb
طعنه زدن بد گویی کردن حرفهای نیش دار
Fights for survival in recall vote as campaigns Trade barbs on final weekend
مبارزه برای موندن ( قدرت ) و فراخوان رای ستادهای تبلیغاتی در لحظات آخر حرفهای نیش دار یا طعنه آمیز بهم میزنن
Abbreviation of Barbara

بپرس