banner

/ˈbænər//ˈbænə/

معنی: نشان، درفش، پرچم، شعار، بیرق، علم، سرصفحه
معانی دیگر: (پارچه ای که روی آن شعار می نویسند و علم می کنند) شعار، لوا، رایت، پیشترین، برجسته، (روزنامه) عنوان درشت مقاله، سرعنوان، علامت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a piece of cloth, usu. with a motto or emblem and mounted on a staff, representing a person, organization, or cause.
مترادف: pennant, pennon
مشابه: banderole, bunting, ensign, insignia, oriflamme, standard, streamer

- The troop leader carried the Boy Scouts' banner in the parade.
[ترجمه گوگل] رهبر نیروها پرچم پیشاهنگان را در رژه حمل می کرد
[ترجمه ترگمان] رهبر گروه بیرق پسران پیشاهنگ را در رژه خود حمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a flag, as of a nation or state.
مترادف: flag, pennon, standard
مشابه: bunting, ensign, gonfalon, oriflamme, streamer

- The star-spangled banner referred to in the national anthem of the United States is the American flag.
[ترجمه گوگل] بنر پر ستاره که در سرود ملی ایالات متحده به آن اشاره می شود، پرچم آمریکا است
[ترجمه ترگمان] پرچم پرستاره که در سرود ملی ایالات متحده خوانده می شود پرچم آمریکا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a sign printed on a piece of cloth.
مترادف: flag, sign
مشابه: ensign

- Banners outside the theater announced the upcoming performances.
[ترجمه گوگل] بنرهای خارج از سالن نمایش اجراهای آینده را اعلام می کرد
[ترجمه ترگمان] پرچم های خارجی در بیرون تئاتر عملکرد آتی را اعلام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a newspaper headline, usu. stretching across the page.
مترادف: headline

- The banner read, "War ends in Europe!"
[ترجمه گوگل] روی این بنر نوشته شده بود: "جنگ در اروپا پایان یافت!"
[ترجمه ترگمان] پرچم نوشته شده بود: \"جنگ در اروپا به پایان می رسد!\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: unusually successful.
مترادف: excellent, outstanding, record, successful, superior
مشابه: notable, profitable, red-letter, striking

- It was a banner year for profits.
[ترجمه ممد] این یک بنر برای سود ها بود
|
[ترجمه گوگل] سال بنر برای سود بود
[ترجمه ترگمان] این یک سال سود برای سود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. banner headline
سرعنوان،عنوان درشت مقاله در صدر صفحه ی اول

2. a banner year in sales
سال برجسته از نظر فروش

3. our star-spangled banner
پرچم مزین ستاره ی ما

4. the kaviani banner
درفش کاویانی

5. the star-spangled banner
پرچم امریکا (پرچم ستاره نشان)

6. under the banner of . . .
تحت لوای . . .

7. A plane trailing a banner was circling overhead.
[ترجمه گوگل]هواپیمایی که پشت یک بنر بود بالای سرش می چرخید
[ترجمه ترگمان]یک هواپیما که یک بیرق را دنبال می کرد بالای سرشان می چرخید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There was a banner headline about drugs in schools.
[ترجمه مریم حسن زاده] درمورد مواد مخدر در مدارس یک تیتر تبلیغاتی وجود دارد.
|
[ترجمه HELEN] یک بنر تبلیغاتی درباره دارو و مواد مخدر در مدرسه بود
|
[ترجمه گوگل]تیتر یک بنر در مورد مواد مخدر در مدارس بود
[ترجمه ترگمان]یک تی تر درشت در مورد مواد مخدر در مدارس وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They won the election under the banner of lower taxes.
[ترجمه مریم حسن زاده] آنها انتخابات را زیر پرچم مالیات های پایین تر برده اند.
|
[ترجمه گوگل]آنها در انتخابات با پرچم کاهش مالیات پیروز شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها در انتخابات تحت عنوان مالیات کم تر پیروز شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We should rally under the banner of socialism.
[ترجمه مریم حسن زاده] ما باید زیر پرچم سوسیالیسم تظاهرات کنیم.
|
[ترجمه گوگل]ما باید زیر پرچم سوسیالیسم تجمع کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید تحت پرچم سوسیالیسم جمع شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. 'No nukes here!' the banner read.
[ترجمه گوگل]"اینجا هیچ سلاح اتمی وجود ندارد!" بنر خوانده شد
[ترجمه ترگمان]! هیچ هسته ای اینجا نیست بنر کتاب را خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They marched under the banner of equal educational opportunity.
[ترجمه مریم حسن زاده] آنها تحت پرچم فرصت مساوی آموزشی قرار گرفتند
|
[ترجمه گوگل]آنها زیر پرچم فرصت های آموزشی برابر راهپیمایی کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها زیر لوای فرصت های برابر تحصیلی راهپیمایی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They headed my report with a banner.
[ترجمه مریم حسن زاده] آنها گزارش من را با یک پرچم هدایت کردند.
|
[ترجمه گوگل]آنها گزارش من را با یک بنر هدایت کردند
[ترجمه ترگمان] اونا گزارش منو با یه پرچم هدایت کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He had strung a banner across the wall.
[ترجمه گوگل]او یک بنر را روی دیوار نصب کرده بود
[ترجمه ترگمان]یک پرچم را روی دیوار نصب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It was a banner year for Mexico's tourist industry.
[ترجمه گوگل]این یک سال پرچمدار برای صنعت توریست مکزیک بود
[ترجمه ترگمان]این یک سال پرچم برای صنعت گردشگری مکزیک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A white banner was hanging out of the window.
[ترجمه گوگل]یک بنر سفید از پنجره آویزان بود
[ترجمه ترگمان]یک پرچم سفید از پنجره آویزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نشان (اسم)
trace, attribute, tally, score, slur, benchmark, indication, token, aim, show, sign, seal, stamp, target, mark, marking, insignia, signal, emblem, symptom, brand, presage, track, banner, badge, clue, standard, ensign, vexillum, impress, hallmark, plaque, caret, chalk, cicatrix, symbol, vestige, medal, memento

درفش (اسم)
gimlet, awl, banner, forthcoming, bradawl, oriflamme, vexillum

پرچم (اسم)
blazon, banner, oriflamme, flag, stamen, standard, ensign, vexillum, whiff

شعار (اسم)
slogan, motto, emblem, device, banner, standard

بیرق (اسم)
banner, flag, vexillum

علم (اسم)
knowledge, sign, banner, flag, standard, ensign, science, symbol

سرصفحه (اسم)
head, title, heading, headline, banner, headpiece, front page

تخصصی

[کامپیوتر] صفحه چاپی که یک نام معرف با حروف درشت درون آن است و معمولا" برای معرفی خروجی چاپی از آن استفاده می کنند - باتر ؛ قسمتی از صفحه که شامل تبلیغاتی با طول یک اینچ یا کمتر باشد.

انگلیسی به انگلیسی

• flag; poster; large headline; (internet) advertisement on a web page which is usually in the form of an animated graphic
a banner is a long strip of cloth with a message or slogan on it.

پیشنهاد کاربران

1. پلاکارد 2. پرچم. علم. لوا 3. اسم. عنوان۴. بنر
مثال:
he carried a banner
او یک پرچم و پلاکارد حمل کرد.
under the banner of so - called Smart City. . .
تحت لوای به اصطلاح "شهر هوشمند"
پلاکارد، اعلامیه
banner ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: بَرنما
تعریف: نوعی آگهی که معمولاً به صورت مستطیل ثابتی در جاهای معینی از صفحۀ وب نمایان می‏شود
پارچه نوشته شده
Banner:اعلامیه ( اخبار مهمی چاپ میکنن و روی دیوار میزنن )
D. f:along pieces of cloth with words or sings on it.
D. E:I tip over the banner in a wall that says pay attention it is a danger ( من سرپیچی کردم از ی علامیه روی دیوار ک میگف توجه کن اینجا خطر هس )
به معنی بنر با اعلامیه
along piece of cloth with words or signs in it
پارچه نوشته
a piece of cloth, usu. with a motto or emblem and mounted on a staff, representing a person, organization, or cause
به معنی اعلامیه; بنر:Reach 4
A long piece of cloth with words or signs on it
A long piece of cloth with words or singns on it
A long piece of cloth with words or singns on it

ی تیکه پارچه. . ک روش کلمات یا علامت ها نوشته شده. ( بَنِرو اعلامیه و. . . )
پارچه نوشته ، بَرنوشته
بنر
اعلانیه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس