banish

/ˈbænɪʃ//ˈbænɪʃ/

معنی: تبعید کردن، دور کردن، طرد کردن، اخراج بلد کردن
معانی دیگر: نفی بلد کردن، اخراج کردن، کنار گذاشتن، برطرف کردن، از سر بیرون کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: banishes, banishing, banished
مشتقات: banishment (n.)
(1) تعریف: to cast (someone) permanently out of a country by official action.
مترادف: exile, expatriate, expel, ostracize, send to Coventry
مشابه: deport, disenfranchise, disfranchise, excommunicate, oust, relegate, transport

- He was banished from the country for his part in antigovernment demonstrations.
[ترجمه گوگل] او به دلیل مشارکت در تظاهرات ضد دولتی از کشور تبعید شد
[ترجمه ترگمان] او به خاطر حضور در تظاهرات antigovernment از کشور اخراج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to force out or away.
مترادف: discard, dismiss, eradicate, exile, expel, oust
متضاد: engender
مشابه: ban, bar, cashier, drum out, eject, evict, exclude, forbid, ostracize, prohibit, reject, relegate, rid, run out, transport

- She banished from her mind all thoughts of failure.
[ترجمه گوگل] او تمام افکار شکست را از ذهن خود دور کرد
[ترجمه ترگمان] تمام افکار ناشی از شکست را از ذهنش بیرون راند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to banish wrinkles
چین و چروک را برطرف کردن

2. akbar tried to banish that thought
اکبر کوشید آن فکر و خیال را از خود دور کند.

3. He was determined to banish all feelings of guilt.
[ترجمه گوگل]او مصمم بود که تمام احساس گناه را از خود دور کند
[ترجمه ترگمان]او مصمم بود که همه احساس گناه را از خود دور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You must try to banish all thoughts of revenge from your mind.
[ترجمه گوگل]شما باید سعی کنید تمام افکار انتقام جویی را از ذهن خود دور کنید
[ترجمه ترگمان]تو باید سعی کنی تمام افکار انتقام را از ذهنت دور کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Banish such thoughts from your mind!
[ترجمه گوگل]چنین افکاری را از ذهن خود دور کنید!
[ترجمه ترگمان]این افکار را از ذهن خود دور کن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They used force to banish the natives from the more fertile land.
[ترجمه Salman Panahi] آنها برای بیرون راندن بومیان از زمین های حاصلخیزتر به زور متوسل شدند.
|
[ترجمه گوگل]آنها برای اخراج بومیان از سرزمین های حاصلخیزتر از زور استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها از زور استفاده می کردند تا بومیان را از سرزمین more دور کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Banish that thought from your mind.
[ترجمه گوگل]این فکر را از ذهن خود دور کنید
[ترجمه ترگمان]این فکر را از ذهنت بیرون کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He needed to banish Mariana from his thoughts.
[ترجمه گوگل]او نیاز داشت که ماریانا را از افکارش بیرون کند
[ترجمه ترگمان]اون نیاز داشت ماریانا رو از افکارش دور کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. How I wish that but once before you banish me we might converse together on fragrant subjects!
[ترجمه گوگل]چقدر دلم می خواهد، اما یک بار قبل از اینکه مرا تبعید کنی، در مورد موضوعات معطر با هم صحبت کنیم!
[ترجمه ترگمان]چه قدر آرزوی من این است که یک بار پیش از آن که من و تو دور هم جمع شویم می توانیم با هم درباره موضوعات خوشبو صحبت کنیم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It will banish any anxieties that you may have about being alone at night or coming home to an empty house.
[ترجمه گوگل]هر گونه اضطرابی را که ممکن است در مورد تنها ماندن در شب یا بازگشت به خانه در یک خانه خالی داشته باشید، از بین می برد
[ترجمه ترگمان]هیچ نگرانی ای نخواهد داشت که شما در شب تنها باشید یا به خانه خالی برگردید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Banish gloom from your thoughts.
[ترجمه گوگل]تاریکی را از افکار خود دور کنید
[ترجمه ترگمان]تاریکی افکار تو را تیره و تار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. So try to banish any such doubts in this crucial period.
[ترجمه گوگل]بنابراین سعی کنید در این دوره حساس، چنین شبهاتی را از بین ببرید
[ترجمه ترگمان]پس سعی کنید هر گونه شک و تردیدهایی را در این دوره حیاتی از خود دور کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is a simplification to banish all but the principal actors from the international stage.
[ترجمه گوگل]اخراج همه بازیگران اصلی به جز بازیگران اصلی از صحنه بین المللی ساده سازی است
[ترجمه ترگمان]این یک ساده سازی برای حذف همه بازیگران اصلی از صحنه بین المللی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The only way to banish the bogeyman was to look him in the eye without flinching.
[ترجمه Salman Panahi] تنها راه برای دفع اون لولو خُرخُره این بود که بدون یکه خوردن ( از ترس ) صاف تو چشم هاش نگاه کنی.
|
[ترجمه گوگل]تنها راه برای اخراج بوگی این بود که بدون لرزیدن به چشمانش نگاه کنیم
[ترجمه ترگمان]تنها راهی که می شد bogeyman را دور کرد این بود که بدون انکه به او نگاه کند، به چشم او نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The study should banish any doubts about women's ability to handle the pressures of business.
[ترجمه گوگل]این مطالعه باید هرگونه تردید در مورد توانایی زنان برای مقابله با فشارهای تجارت را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]این مطالعه باید هر گونه شک و تردیدهای مربوط به توانایی زنان برای رسیدگی به فشارهای کسب وکار را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تبعید کردن (فعل)
abandon, exile, displace, banish, deport, expatriate, proscribe, extrude

دور کردن (فعل)
banish, abduct, remove, distance, dispossess, estrange, oust, parry

طرد کردن (فعل)
banish, reject, discard, excommunicate

اخراج بلد کردن (فعل)
banish

انگلیسی به انگلیسی

• expel; send away, dismiss
if someone or something is banished, they are sent away from a place or got rid of altogether.

پیشنهاد کاربران

راندن ( طرد کردن ) - تبعید کردن
طرد کردن، اخراج کردن، تبعید کردن:
You're banished from out community! ( از جامعه ما طرد شدی! )
They were banished ( = sent out ) from the library for making a noise. ( به خاطر ایجاد سروصدا از کتابخانه اخراج شدند ( طرد شدند ) ) .
...
[مشاهده متن کامل]

He was banished to an uninhabited island for a year. ( به جزیره ای خالی از سکنه به مدت یک سال تبعید شد. )

حذف مطلب اذیت کننده
لانگمن دیکشنری :
۱ _ تبعید کردن
Send away as a punishment
۲ _ فکر چیزی را از سر بیرون کردن
Stop thinking about
از خود به در کردن
از سر خود باز کردن
فکر چیزی یا کسی را از سر بیرون کردن
پشت سر گذاشتن
رفع کردن
انصراف
🔴Banish : تبعید کردن - اخراج و حذف کردن - از شر چیزی خلاص شدن - بیرون کردن ( انداختن )
با Exile مترادفه
🔴Vanish : محو شدن - ناپدید شدن - غیب شدن - منقرض شدن - گم شدن
🔴Banished : تبعید شده
...
[مشاهده متن کامل]

🔴Vanished : ناپدید شده
تعریف دیکشنری از banish :
/VERB/
1 : to force ( someone ) to leave a country as punishment
2 : to send ( someone or something ) away
[often from or to]
3 : ( to cause ( something ) to go away : to get rid of ( something

exile
reject
eject
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس