معنی: پرتابه شناسی، علم حرکت اجسام پرتاب شوندهمعانی دیگر: دانش جنبش و نیروی برخورد پرتابه ها (گلوله و موشک و بمب و هر چیز پرتاب شونده)، بالیستیک، مبحکپرتاب گلوله واجسام پرتاب شونده
• (1)تعریف: (used with a sing. verb) the scientific study of the motion and properties of missiles such as bullets and rockets.
• (2)تعریف: the study of the characteristics of ammunition and firearms, as in police detection work.
• (3)تعریف: the technology of designing missiles for peak performance.
جمله های نمونه
1. Ballistics: Science of propulsion, flight, and impact of projectiles.
[ترجمه محمد رضا علم طلب] بالستیک: دانش حرکت، پرواز و برخورد پرتابه ها می باشد.
|
[ترجمه گوگل]بالستیک: علم رانش، پرواز و برخورد پرتابه ها [ترجمه ترگمان]ballistics: علم نیروی محرکه، پرواز و ضربه projectiles [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Based on conventional ballistics theory, the mathematical model of the ballistic trajectory which adopts low and high pressure chamber fire mode is established for the small cluster tear bomb.
[ترجمه گوگل]بر اساس تئوری بالستیک معمولی، مدل ریاضی مسیر بالستیک که حالت آتش محفظه فشار پایین و بالا را برای بمب اشک آور خوشه ای کوچک اتخاذ می کند، ایجاد شده است [ترجمه ترگمان]براساس تئوری ballistics مرسوم، مدل ریاضی مسیر بالستیک مورد استفاده قرار می گیرد که در آن حالت آتش محفظه فشار پایین و بالا برای انفجار یک خوشه کوچک ایجاد می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Aim To study the influence of the terminal ballistics effects of bullets on the trauma.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه تأثیر اثرات بالستیک نهایی گلوله ها بر تروما [ترجمه ترگمان]هدف مطالعه تاثیر تاثیرات ballistics پایانه بر روی ضربه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Were you setting up your own ballistics program?
[ترجمه گوگل]آیا برنامه بالستیک خود را تنظیم می کردید؟ [ترجمه ترگمان]تو برنامه گلوله شناسی خودت رو درست کردی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Internal ballistics is coupled, the movement of projectile in and out of barrel are calculated together to avoid the loss of accuracy caused by splitting them.
[ترجمه گوگل]بالستیک داخلی همراه است، حرکت پرتابه در داخل و خارج از لوله با هم محاسبه می شود تا از افت دقت ناشی از شکافتن آنها جلوگیری شود [ترجمه ترگمان]ballistics درونی جفت شده، حرکت گلوله در لوله و خارج از بشکه با هم محاسبه می شوند تا از فقدان دقت ناشی از تقسیم آن ها جلوگیری شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A ballistics expert were taking evidence at the scene of the crime.
[ترجمه گوگل]یک کارشناس بالستیک در صحنه جنایت مشغول شواهد بود [ترجمه ترگمان]یه کارشناس فنی داره مدارک جرم رو توی صحنه جرم بررسی می کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Ballistics are realistic, injuries are fierce and environmental damage, like Cliff Richard, is catastrophic and persistent.
[ترجمه گوگل]بالستیک واقع بینانه است، صدمات شدید و آسیب های محیطی، مانند کلیف ریچارد، فاجعه بار و پایدار است [ترجمه ترگمان]ballistics واقع گرایانه هستند، آسیب های جدی هستند و آسیب های زیست محیطی مانند (کلیف ریچارد)فاجعه بار و پایدار هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Other evidence provided by ballistics tests and fibre matching sealed the case beyond doubt.
[ترجمه گوگل]شواهد دیگری که توسط آزمایشهای بالستیک و تطبیق فیبر ارائه شده بود، بدون شک این پرونده را مهر و موم کرد [ترجمه ترگمان]سایر شواهد ارایه شده توسط آزمون های ballistics و تطابق الیاف، این مورد را فراتر از تردید مسدود کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The weapons are undergoing ballistics tests to see whether they were used in the shootings.
[ترجمه گوگل]این سلاحها تحت آزمایشهای بالستیک هستند تا ببینند آیا از آنها در تیراندازیها استفاده شده است یا خیر [ترجمه ترگمان]این سلاح ها تحت آزمایش ها ballistics قرار دارند تا ببینند آیا آن ها در تیراندازی ها مورد استفاده قرار گرفته اند یا خیر [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Trajectory stability problems of intercepting tactical ballistics missile guidance are investigated by the Lawes Criterion.
[ترجمه گوگل]مشکلات پایداری مسیر هدایت موشکهای بالستیک تاکتیکی رهگیری با معیار Lawes بررسی میشود [ترجمه ترگمان]مشکلات پایداری ناشی از رهگیری و هدایت هدایت موشکی tactical توسط معیار Lawes مورد بررسی قرار می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Ballistics was used in the criminal case to determine the gun's firing capacity.
[ترجمه گوگل]در این پرونده جنایی از بالستیک برای تعیین ظرفیت شلیک اسلحه استفاده شد [ترجمه ترگمان]ballistics در پرونده جنایی برای تعیین ظرفیت اخراج این اسلحه مورد استفاده قرار گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Terminal Ballistics deals with the impact of projectiles on a target.
[ترجمه گوگل]ترمینال بالستیک به برخورد پرتابه ها روی یک هدف می پردازد [ترجمه ترگمان]ballistics پایانه با تاثیر projectiles در یک هدف سر و کار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A Soviet ballistics officer draws the rightconclusion -- that a satellite report indicating incoming U. S. nuclearmissiles is, in fact, a false alarm -- thereby averting a potential nuclear holocaust.
[ترجمه گوگل]یک افسر بالستیک اتحاد جماهیر شوروی به این نتیجه می رسد که یک گزارش ماهواره ای نشان می دهد که موشک های هسته ای وارد شده ایالات متحده در واقع یک هشدار نادرست است - و بدین ترتیب از هولوکاست هسته ای بالقوه جلوگیری می کند [ترجمه ترگمان]یک افسر نیروی دریایی اتحاد جماهیر شوروی، rightconclusion را ترسیم می کند - - که یک گزارش ماهواره ای نشان دهنده ورودی زیر است اس nuclearmissiles در واقع یک هشدار اشتباه است - - در نتیجه از هولوکاست هسته ای بالقوه جلوگیری می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Arthur left Fred to it and lay on his back in his own bedroom, reading a book about ballistics.
[ترجمه گوگل]آرتور فرد را به حال خود رها کرد و به پشت در اتاق خواب خود دراز کشید و کتابی در مورد بالستیک می خواند [ترجمه ترگمان]ارتور فرد را تنها گذاشت و در اتاق خود دراز کشید و کتابی درباره گلوله شناسی خواند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
پرتابه شناسی (اسم)
ballistics
علم حرکت اجسام پرتاب شونده (اسم)
ballistics
تخصصی
[ریاضیات] پرتابه شناسی، علم پرتاب
انگلیسی به انگلیسی
• study of the motion of projectiles (missiles, rockets, etc.)
پیشنهاد کاربران
an idiom, , , He went ballistic یعنی او عصبانی شد، از کوره در رفت
Ballistics واژه ایست که بیشتر در علم روانپزشکی بکار میره ؛ به معنای : رها سازی خشم ، بروز عصبانیت که در صنعت ساخت ونو پرتابه موشک هم استفاده شده ،
لانگمن دیکشنری : پرتاب شناسی Definition : science of the movement of objects , such as bullets fired from a gun