bald

/ˈbɒld//bɔːld/

معنی: برهنه، طاس، عریان، کچل، بی مو، کل، بی لطف، بی ملاحت
معانی دیگر: تاس، گر، داغ سر، روخ، عاری از گیاه، لخت و لم یزرع، بیابانی، صاف و پوست کنده، رک و راست، ساده، طاس شدن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having little or no hair on the scalp.
مترادف: baldheaded
متضاد: hairy
مشابه: balding, glabrous, hairless, tonsured

- When he took off his hat, I could see that the man was bald.
[ترجمه ali] وقتی که او کلاه ه خود را برداشت. می توانستم ببینم که او مرد کچل بود
|
[ترجمه Monir] وقتی ک کلاشو برداشت تونستم ببینم که مرده کچل بود
|
[ترجمه بهاره] زمانی که کلاهش را برداشت، توانستم ببینم که او کچل است
|
[ترجمه گوگل] وقتی کلاهش را برداشت، دیدم که آن مرد کچل است
[ترجمه ترگمان] وقتی کلاهش را برداشت متوجه شدم که مرد کچل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: lacking a natural growth or covering.
مترادف: denuded, treeless
مشابه: barren, bleak, exposed, stark

- The bald side of the mountain was swept by the wind.
[ترجمه گوگل] سمت طاس کوه را باد برده بود
[ترجمه ترگمان] باد بالای کوه در باد تکان می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: having no supplementary details or ornamentation; plain; bare.
مترادف: bare, outright, plain, unvarnished
مشابه: downright, naked, simple, straightforward, unadorned, unequivocal, unqualified

- I'm going to give you the bald truth about what happened.
[ترجمه گوگل] من می خواهم حقیقت طاس را در مورد آنچه اتفاق افتاده به شما بگویم
[ترجمه ترگمان] می خوام حقیقت رو درباره اتفاقی که افتاده بهت بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: balds, balding, balded
مشتقات: baldish (adj.), baldly (adv.), baldness (n.)
• : تعریف: to lose hair on the scalp.

- He's balding as a side effect of the drug.
[ترجمه Nagar] او به خاطر یکی از عوارض دارو در حال کچل شدن است.
|
[ترجمه گوگل] طاسی او به عنوان یک عارضه جانبی دارو است
[ترجمه ترگمان] او در حال کچل شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. bald hills
تپه های عریان

2. a bald lie
دروغ آشکار

3. a bald statement
اظهار بی شیله پیله

4. the bald facts
واقعیت های بی پیرایه

5. he is going bald
سر او دارد تاس می شود.

6. our new boss is bald
رئیس جدید ما کچل است.

7. the crown of his head is completely bald
فرق سرش کاملا بی مو است.

8. if you, who are bald, mingled with other bald ones . . .
گرچه ای کل با کلان آمیختی . . .

9. The bald statistics tell us nothing about the underlying trends.
[ترجمه مدرک طاهرفر] آمار خالی چیزی در مورد روندهای اساسی به ما نمی گوید
|
[ترجمه گوگل]آمار طاس به ما چیزی در مورد روندهای اساسی نمی گوید
[ترجمه ترگمان]آمار کچل چیزی در مورد تمایلات زیربنایی به ما نمی گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He's one of these men who went bald very young and has a terrible hang-up about it.
[ترجمه Negar] او یکی از افرادی است که در جوانی کچل شده و کنار آمدن با این برای او دشوار است.
|
[ترجمه گوگل]او یکی از این مردانی است که خیلی جوان طاس شد و در مورد آن رابطه وحشتناکی دارد
[ترجمه ترگمان]او یکی از این مردانی است که خیلی زود کچل شده و با این قضیه کنار می اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At twenty he was already going bald.
[ترجمه گوگل]در بیست سالگی او داشت کچل می شد
[ترجمه ترگمان]در بیست سالگی داشت تاس می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Our dog has a bald patch on its leg.
[ترجمه گوگل]سگ ما روی پایش لکه کچلی دارد
[ترجمه ترگمان] سگ ما یه لکه طاس روی پاش داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was short and bald and had a moustache.
[ترجمه گوگل]او کوتاه قد و کچل بود و سبیل داشت
[ترجمه ترگمان]قد کوتاه و طاس داشت و سبیل داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The announcement came in a bald statement from the official news agency.
[ترجمه گوگل]این خبر در بیانیه ای طاس از سوی خبرگزاری رسمی منتشر شد
[ترجمه ترگمان]این خبر در بیانیه ای از سوی آژانس خبری رسمی منتشر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The carpet's so old, it's practically bald.
[ترجمه گوگل]فرش آنقدر قدیمی است که عملاً کچل شده است
[ترجمه ترگمان]این فرش خیلی قدیمی است، تقریبا تاس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Brian's bald head glistened in the blazing sun.
[ترجمه گوگل]سر کچل برایان در زیر آفتاب سوزان می درخشید
[ترجمه ترگمان]سر طاس برایان در آفتاب سوزان می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He tries to hide his bald patch by brushing his hair across it.
[ترجمه گوگل]او سعی می‌کند با برس زدن موهایش روی آن لکه‌ی طاس خود را پنهان کند
[ترجمه ترگمان]سعی می کند سر طاس خود را با شانه کردن موهایش روی آن پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. There were raindrops on his bald crown.
[ترجمه گوگل]قطرات باران روی تاج طاس او بود
[ترجمه ترگمان]روی تاج سر طاس او قطرات باران دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برهنه (صفت)
aphyllous, naked, nude, bald

طاس (صفت)
bald, hairless, glabrous, bald-headed

عریان (صفت)
bare, naked, nude, bald

کچل (صفت)
bald

بی مو (صفت)
bald, hairless, glabrous, smooth

کل (صفت)
total, bald, pilgarlic

بی لطف (صفت)
bald, ungainly

بی ملاحت (صفت)
bald

انگلیسی به انگلیسی

• hairless; bare, exposed; unadorned
someone who is bald has little or no hair on the top of their head.
a bald tyre has become very smooth and is no longer safe to use.
a bald statement, question, or account has no unnecessary words in it.

پیشنهاد کاربران

در پرندگان به معنی سر سفید
عقاب سر سفید_ عقابی که پر های سرش سفید و تنه اش مشکی است
to go bald
کچل شدن
لانگمن دیکشنری :
۱ _ کچل
With no hair on the head
۲ _ ساده
Plain
خسته نباشید به آوا خانم
رک و راست ،
داری پر با موهای سفید بر فرق سر برخی حیوانات ، پرندکان ، مث عقاب سر سفید یا کاکل سفید
صاف و پوست کنده
A bald statement
اظهار بی شیله پیله
A bald lie
...
[مشاهده متن کامل]

دروغ شاخ دار یا آشکار
Bald hills
تپه های صاف
This video shows how massive bald eagles are
این ویدیو نیشون میده که چقدر بزرگن عقابهای کله سفید

کچل و بیمو
bald ( adj ) ( bɔld ) =having little or no hair on the head, e. g. He started going bald in his twenties.
bald
Bald
ساییده شده
Balding tyre, tire
لاستیک ساییده شده
طاسیدن/طاساندن.
کلی و بدون جزییات
bald assertion
ادعای بی اساس
کچل، بی مو، موهای کم پشت
طاس

A person who that doesn’t have any hair on her or his head.

کچل، تاس، سری که مو ندارد
تاس
سپیدروی
کچل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس