bafflement

/ˈbæflmənt//ˈbæflmənt/

معنی: گیجی، دست پاچگی
معانی دیگر: گیجی، دست پاچگی

جمله های نمونه

1. His reaction was one of bafflement.
[ترجمه گوگل]واکنش او گیج کننده بود
[ترجمه ترگمان]عکس العمل او یکی از bafflement بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The general response was one of understandable bafflement.
[ترجمه گوگل]پاسخ کلی یک گیجی قابل درک بود
[ترجمه ترگمان]پاسخ عمومی یکی از bafflement قابل فهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Their bafflement is increased when they find such major changes made.
[ترجمه نوید همتی] این سردرگمی هنگامی پیش خواهد آمد که آنها چنین تغییرات بزرگ انجام شده ای را تشخیص دهند
|
[ترجمه موسی] سردرگمی ( دست پاچگی ) آنها هنگامی افزایش می یابد که چنین تغییرات عمده ای را تشخیص دهند.
|
[ترجمه گوگل]وقتی متوجه می‌شوند چنین تغییرات عمده‌ای صورت گرفته است، گیجی آنها افزایش می‌یابد
[ترجمه ترگمان]این تغییرات زمانی افزایش می یابد که آن ها چنین تغییرات بزرگی را پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I responded with typical teenage indifference and bafflement born of ignorance. "Sheez, Mom, I'm only an hour away.
[ترجمه گوگل]من با بی تفاوتی معمولی نوجوانان و گیجی که ناشی از نادانی بود پاسخ دادم "شیز، مامان، من فقط یک ساعت فاصله دارم
[ترجمه ترگمان]من با بی تفاوتی دختر معمولی و bafflement که از جهالت به دنیا آمده بودم، پاسخ دادم: \" Sheez، مامان، من فقط یک ساعت از اینجا دور هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Seeing the spreading bafflement on the Brown' faces, he adds 'It's his philosophical position and beliefs I'm trying to get at here.
[ترجمه گوگل]او با دیدن گیجی گسترده در چهره‌های قهوه‌ای، اضافه می‌کند: «من سعی می‌کنم این موضع فلسفی و عقاید اوست
[ترجمه ترگمان]با دیدن the که روی چهره های Brown روی می دهد، او اضافه می کند که موقعیت فلسفی و باورهایی که من برای رسیدن به اینجا تلاش می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A year later, in 124 to European bafflement and relief, they turned round and went back again.
[ترجمه گوگل]یک سال بعد، در سال 124 به تعجب و آرامش اروپا، آنها چرخیدند و دوباره برگشتند
[ترجمه ترگمان]یک سال بعد، در سال ۱۲۴ به bafflement و relief اروپایی، آن ها برگشتند و دوباره برگشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What I feel now is a sense of bafflement: why did I deprive myself the pleasure of chamber music for so long?
[ترجمه گوگل]چیزی که اکنون احساس می‌کنم یک حس گیجی است: چرا برای مدت طولانی لذت موسیقی مجلسی را از خودم محروم کردم؟
[ترجمه ترگمان]حالا چه احساسی دارم که باعث شد برای این همه مدت لذت موسیقی را از خودم محروم کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The vice president professed bafflement on what President Kim Jong Il hopes to achieve in the latest standoff with the international community.
[ترجمه گوگل]معاون رئیس‌جمهور درباره آنچه رئیس‌جمهور کیم جونگ ایل امیدوار است در آخرین بن‌بست با جامعه بین‌المللی به آن دست یابد، اظهار تعجب کرد
[ترجمه ترگمان]معاون رئیس جمهور به bafflement در مورد آنچه که کیم جونگ ایل امیدوار است در آخرین بن بست با جامعه بین المللی به دست آورد اعتراف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Despite the interborough bafflement, Brooklyn has been a genuine part of the land of the free since day one, that is, July 177
[ترجمه گوگل]علیرغم سردرگمی بین شهرها، بروکلین از روز اول، یعنی ژوئیه 177، بخشی واقعی از سرزمین آزادگان بوده است
[ترجمه ترگمان]با وجود the bafflement، بروکلین به عنوان بخشی حقیقی از سرزمین آزاد از روز اول جولای سال ۱۷۷ به شمار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I remember my own bafflement when, while still at school, I tried to read his pamphlet The 18th Brumaire of Louis Bonaparte.
[ترجمه گوگل]به یاد می آورم که وقتی هنوز در مدرسه بودم، به یاد می آورم که جزوه هجدهمین برومر لوئی بناپارت را بخوانم
[ترجمه ترگمان]یادم می آید وقتی که هنوز در مدرسه بودم، در حالی که هنوز در مدرسه بودم، سعی کردم pamphlet هیجدهم برومر با لویی بوناپارت را بخوانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But their bafflement turned to suspicion when it emerged that Oide apparently had everything to live for.
[ترجمه گوگل]اما گیجی آنها به سوء ظن تبدیل شد که معلوم شد اواید ظاهراً همه چیز برای زندگی دارد
[ترجمه ترگمان]اما با وجود این که معلوم شد Oide همه چیز را برای زندگی کردن دارد، با دست پاچگی و تردید تبدیل به سوظن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Film critics aren't supposed to confess bafflement at the end of a review, but that's what I feel here.
[ترجمه گوگل]قرار نیست منتقدان فیلم در پایان یک نقد به سردرگمی خود اعتراف کنند، اما این چیزی است که من در اینجا احساس می کنم
[ترجمه ترگمان]منتقدان فیلم نباید در پایان مرور به bafflement اعتراف کنند، اما این چیزی است که من در اینجا احساس می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She tallied up the revelations, and put all the signs of apathy and bafflement out of mind.
[ترجمه گوگل]او آیات را جمع آوری کرد و تمام نشانه های بی تفاوتی و گیجی را از ذهن دور کرد
[ترجمه ترگمان]او در این مورد کاملا اشتباه کرده بود و همه نشانه ها از بی علاقگی و bafflement را در ذهنش به وجود اورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Rowboats, a few feet out to sea, moored empty, shrug their bafflement.
[ترجمه گوگل]قایق‌های پارویی، چند فوتی به سمت دریا، خالی لنگر انداخته‌اند و گیج‌شان را بالا می‌برند
[ترجمه ترگمان]rowboats، چند متر آن طرف تر به دریا، به پهلو لنگر انداخته و bafflement را شانه خالی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گیجی (اسم)
bewilderment, confusion, amusement, stun, stupefaction, stupor, distraction, bafflement, befuddlement, quandary, razzle-dazzle, idler, muddle, wackiness, giddiness, idleness, sopor

دست پاچگی (اسم)
fluster, confusion, hurry, precipitation, bafflement, boo-boo, hurry-scurry

انگلیسی به انگلیسی

• confusion
bafflement is the state of being baffled.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : baffle
✅️ اسم ( noun ) : bafflement
✅️ صفت ( adjective ) : baffling
✅️ قید ( adverb ) : bafflingly
معضل
Without faith of some sort, life is a constant bafflement, apparently devoid of any detectable meaning.
بدون نوعی ایمان ، زندگی یک معضل دائمی است ، ظاهراً عاری از هرگونه معنای قابل تشخیص است.
...
[مشاهده متن کامل]

سردرگمی
Their bafflement is increased when they find such major changes made.
سردرگمی آنها هنگامی افزایش می یابد که چنین تغییرات عمده ای را تشخیص دهند.

بپرس