معنی: شخص ساده و معصوم، کودک، طفل، نوزادمعانی دیگر: (با b کوچک هم می توان نوشت) هنگامه، غوغا، قیل و قال، همهمه، هیاهو، ولوله، هرج و مرج، اغتشاش، سر و صدای مردم، محل شلوغ و پر سر و صدا، (کتاب مقدس) شهر بابل (در سرزمین شینار)، هر طرح یا نقشه ی غیر عملی، کار نشدنی، بچه، (امریکا - خودمانی) زن یا دختر جوان، تیکه، مه پاره، (در خطاب به همسر یا معشوقه) عزیزم، جون دلم، آدم زودباور، ساده دل، ببو، بی عرضه، بی تجربه (babe in the woods و babe in arms هم می گویند)
• (1)تعریف: a recently born or very young person; baby. • مشابه: baby
• (2)تعریف: a naive or inexperienced person. • مشابه: innocent, naif
• (3)تعریف: (informal) a young woman. • مشابه: baby
جمله های نمونه
1. when it came to buying and selling he was a babe in arms
در خرید و فروش خیلی ناشی و بی تجربه بود.
2. His husband didn't want a babe that was none of his.
[ترجمه mk] شوهرش زن جوانی نمیخواست که اصلا مال او نبود
|
[ترجمه گوگل]شوهرش بچه ای نمی خواست که از او نباشد [ترجمه ترگمان]شوهرش بچه ای نمی خواست که به او تعلق نداشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. It's up to you, babe. I'll do whatever you say.
[ترجمه یوسف نادری] به تو بستگی داره عزیزم. هر کاری بگی میکنم.
|
[ترجمه گوگل]بستگی به خودت داره عزیزم هر کاری بگی انجام میدم [ترجمه ترگمان]به خودت بستگی داره عزیزم هر چی تو بگی می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Do you know the woman with a babe in her arms?
[ترجمه بشرا] آیا شما زنی که بچه در آغوش دارد میشناسید ؟
|
[ترجمه گوگل]آیا زنی را می شناسید که نوزادی در بغل دارد؟ [ترجمه ترگمان]آیا شما زنی را که در آغوش دارد می شناسید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The babe was a wonder to behold.
[ترجمه گوگل]کودک شگفت انگیز بود [ترجمه ترگمان]کودک از دیدن این منظره تعجب کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. How do you feel about that, babe?
[ترجمه علي] خوشگله ، در مورد آن چه حسی داری؟
|
[ترجمه بی] چه خسی در موردش داری عزیزم
|
[ترجمه می] بیبی ، چه احساسی راجب بهش داری ؟
|
[ترجمه گوگل]در مورد آن چه احساسی داری عزیزم؟ [ترجمه ترگمان]نظرت در مورد این چیه، عزیزم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Babe slipped and fell flat on her face.
[ترجمه گوگل]بیب لیز خورد و روی صورتش افتاد [ترجمه ترگمان]عزیزم لیز خورد و روی صورتش افتاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He was like a babe in the woods when he first came to New York.
[ترجمه گوگل]وقتی برای اولین بار به نیویورک آمد، او مانند یک نوزاد در جنگل بود [ترجمه ترگمان]وقتی اولین بار به نیویورک آمد مثل یک نوزاد در جنگل بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The babe in her arms was very lovely.
[ترجمه گوگل]بچه ای که در آغوشش بود خیلی دوست داشتنی بود [ترجمه ترگمان]کودک در آغوش او بسیار دوست داشتنی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I'm sorry, babe. I didn't mean it.
[ترجمه گوگل]متاسفم عزیزم منظورم این نبود [ترجمه ترگمان]متاسفم عزیزم منظوری نداشتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Stop worrying about Lucia - she's no babe in the woods anymore.
[ترجمه گوگل]دیگر نگران لوسیا نباشید - او دیگر در جنگل نیست [ترجمه ترگمان]دیگه نگران \"لوسیا\" نباش اون دیگه توی جنگل نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He slept like a babe and woke just after dawn.
[ترجمه گوگل]او مانند یک نوزاد می خوابید و درست بعد از سحر از خواب بیدار می شد [ترجمه ترگمان]درست مثل یک کودک خوابیده و درست بعد از سحر بیدار شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Even Babe Ruth was in the twilight of his magnificent career by 193
[ترجمه گوگل]حتی بیب روث تا سال 193 در گرگ و میش زندگی حرفه ای باشکوه خود بود [ترجمه ترگمان]حتی عزیزم روت در تاریکی زندگی باشکوه خود با پیشخدمت بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Rex is sleeping like a babe.
[ترجمه گوگل]رکس مثل بچه ها خوابیده است [ترجمه ترگمان] رکس \"مثل یه جیگر میخوابه\" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Babe Connelly was now the boss, and Daley and a few other ambitious young men were right behind him.
[ترجمه گوگل]بیب کانلی اکنون رئیس بود و دیلی و چند مرد جوان جاه طلب دیگر درست پشت سر او بودند [ترجمه ترگمان]عزیزم کانلی حالا رئیس بود و دیلی و چند مرد جوان جاه طلب پشت سر او بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• baby, infant; naive person; term used to address a lover or a loved one; pretty young woman; handsome young man (slang) a babe is the same as a baby; an old-fashioned use. some people use babe as an affectionate way of addressing someone; an informal use.
پیشنهاد کاربران
1. عزیزم. 2. زن خوشگل/ زیبا. 3. نوزاد. 4. فرد ساده لوح و بی تجربه. babe=babes
کودک ؛ عزیزم # a newborn babe # The babe in her arms was very lovely # How do you feel about that, babe? # It's up to you, babe, I'll do whatever you say
عزیز، شخصی که برای شما با ارزش باشه
عزیزم
( محاوره ) زن جَوون سکسی، تیکه
عزیز ، جون دل
در لهجه کرجی یالان ( بچه های کرج ) ، به بچه یا دلبند و مانندآن می گویند: ببه ( به فتح اول و کسر دوم ) ببه جان! اینجه دیار کرجه کرجیا! کرجی گپ بزنین
a word used to address a young woman, or your wife, husband or partner, usually expressing love but sometimes . Ox