buyer

/ˈbaɪər//ˈbaɪə/

معنی: خریدار
معانی دیگر: مصرف کننده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who buys.
مشابه: consumer, customer

- How much did the buyer pay for the house?
[ترجمه گوگل] خریدار چقدر برای خانه پرداخت کرده است؟
[ترجمه ترگمان] خریدار این خونه چقدر پول داده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an agent who chooses and purchases goods for a store.

- As a buyer for a major department store, I see all the new products.
[ترجمه گوگل] به عنوان یک خریدار برای یک فروشگاه بزرگ، همه محصولات جدید را می بینم
[ترجمه ترگمان] من به عنوان خریدار یک فروشگاه بزرگ تمام محصولات جدید را می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. i have a buyer for your house
برای منزلتان خریداری دارم.

2. we offer the buyer good value at the right price
ما به خریدار مرغوبیت و قیمت مناسب عرضه می کنیم.

3. Let the buyer beware.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید خریدار مراقب باشد
[ترجمه ترگمان]بگذار خریدار مراقب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The buyer was convinced of the salesman's integrity.
[ترجمه گوگل]خریدار از صداقت فروشنده متقاعد شده بود
[ترجمه ترگمان]فروشنده به صداقت فروشنده اطمینان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In theory, the buyer could ask the seller to have a test carried out.
[ترجمه گوگل]در تئوری، خریدار می‌تواند از فروشنده بخواهد که آزمایشی را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]در تیوری، خریدار می تواند از فروشنده بخواهد که آزمایشی انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These clauses form part of the contract between buyer and seller.
[ترجمه گوگل]این بندها بخشی از قرارداد بین خریدار و فروشنده است
[ترجمه ترگمان]این بندها بخشی از قرارداد بین خریدار و فروشنده را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The company still hopes to find a buyer, but the future looks bleak .
[ترجمه گوگل]این شرکت همچنان امیدوار است که خریدار پیدا کند، اما آینده تاریک به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]این شرکت هنوز امیدوار است که خریدار را پیدا کند، اما آینده تیره به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The buyer missed the boat and never got the house when he offered too low a bid.
[ترجمه گوگل]خریدار قایق را از دست داد و زمانی که پیشنهاد بسیار پایینی ارائه کرد هرگز به خانه نرسید
[ترجمه ترگمان]فروشنده قایق را از دست داد و وقتی که پیشنهاد یک پیشنهاد کوتاه را داد، هیچ وقت خانه را پیدا نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She's the buyer for a stylish boutique in Dublin.
[ترجمه گوگل]او خریدار یک بوتیک شیک در دوبلین است
[ترجمه ترگمان]او خریدار یک بوتیک شیک در دوبلین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He demanded payment of the buyer.
[ترجمه گوگل]وی خواستار پرداخت پول خریدار شد
[ترجمه ترگمان]پول خریدار را خواست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. With no buyer in sight for the company as a whole, the vultures started to circle.
[ترجمه گوگل]بدون هیچ خریداری برای کل شرکت، کرکس ها شروع به دور زدن کردند
[ترجمه ترگمان]با اینکه هیچ مشتری برای شرکت در نظر گرفتن شرکت نداشت، the شروع به چرخیدن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He trotted out the horse for the buyer to watch.
[ترجمه گوگل]او اسب را پیاده کرد تا خریدار تماشا کند
[ترجمه ترگمان]اسب را به طرف خریدار یورتمه رفت تا تماشا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Make the extra effort to impress the buyer and you will be rewarded with a quicker sale.
[ترجمه گوگل]تلاش بیشتری برای تحت تاثیر قرار دادن خریدار انجام دهید و با فروش سریعتر پاداش خواهید گرفت
[ترجمه ترگمان]تلاش بیشتری کنید تا خریدار را تحت تاثیر قرار دهید و به یک فروش سریع تر پاداش خواهید داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He's still looking for a buyer for his house.
[ترجمه گوگل]او همچنان به دنبال خریدار برای خانه اش است
[ترجمه ترگمان]او هنوز دنبال یک خریدار برای خانه اش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The house seller may try to play one buyer off against another, to raise the price.
[ترجمه گوگل]فروشنده خانه ممکن است سعی کند یک خریدار را در مقابل خریدار دیگر قرار دهد تا قیمت را بالا ببرد
[ترجمه ترگمان]فروشنده خانه ممکن است سعی کند که یک خریدار را در برابر دیگری بازی کند، تا قیمت را بالا ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خریدار (اسم)
alienee, buyer, purchaser, shopper, vendee

تخصصی

[حسابداری] خریدار
[حقوق] خریدار، مشتری

انگلیسی به انگلیسی

• purchaser, shopper
a buyer is a person who is buying something or who intends to buy it.
a buyer is also someone who works for a large store or organization, and whose job is to decide what goods to buy for sale in the store or for use by the organization.

پیشنهاد کاربران

خریدار
مثال: The buyer negotiated a lower price.
خریدار قیمت پایین تری را مذاکره کرد.
۱. خریدار. مشتری ۲. مامور خرید. کارپرداز
I have a buyer for your house.
من برای خانه شما یک مشتری دارم.
به موجب

بپرس