bumpiness


معنی: دست انداز
معانی دیگر: دارای برامدگی

جمله های نمونه

1. Geometry texture is constituted by anomalous small bumpiness, it lies in microcosmic geometrical form.
[ترجمه گوگل]بافت هندسی از برجستگی های کوچک غیرعادی تشکیل شده است که به شکل هندسی کوچک کیهانی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]هندسه به وسیله bumpiness کوچک غیرعادی تشکیل می شود که در شکل هندسی microcosmic قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. And walk through this bumpiness road, in the solemn song of sorrow.
[ترجمه گوگل]و در این جاده پر دست انداز قدم بزن، در آهنگ غمگین
[ترجمه ترگمان]و از میان این جاده پرپیچ و خم که در آن سرود باشکوه اندوه بار آمده بود قدم بر می داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Equipped with damping system, reduce the bumpiness, improve the driver comfortable.
[ترجمه گوگل]مجهز به سیستم میرایی، کاهش ناهمواری، بهبود راحتی راننده
[ترجمه ترگمان]مجهز به سیستم میرایی، کاهش the را کاهش داده، راننده را راحت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The tiny bumpiness of the wire is enough to make the current flow in little curves, distorting the magnetic field.
[ترجمه گوگل]ناهمواری ریز سیم برای ایجاد جریان در منحنی های کوچک کافی است و میدان مغناطیسی را مخدوش می کند
[ترجمه ترگمان]The کوچک سیم برای ایجاد جریان جاری در منحنی های کوچک و منحرف کردن میدان مغناطیسی کافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. So the bumpiness, the rising high altitude, and the long duration of these two things made this short distance of the road the toughest.
[ترجمه گوگل]بنابراین ناهمواری، افزایش ارتفاع زیاد و مدت طولانی این دو مورد، این فاصله کوتاه جاده را به سخت ترین مسیر تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]بنابراین the، ارتفاع زیاد، و مدت زمان طولانی این دو چیز، این فاصله کوتاه را از جاده سخت تر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The life consists of many roads: broad or narrowness; flatness or bumpiness.
[ترجمه گوگل]زندگی از راه های زیادی تشکیل شده است: پهن یا باریک صافی یا برآمدگی
[ترجمه ترگمان]زندگی شامل بسیاری از راه ها می شود: پهن یا محدودیت؛ همواری و bumpiness
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The materials are accelerated by the rotor into a certain absolute speed and direction, and impact on the striking board in a positive bumpiness status with the materials crushed effectively.
[ترجمه گوگل]مواد توسط روتور به سرعت و جهت مطلق معینی شتاب می‌گیرند و در حالت ناهمواری مثبت بر روی تخته ضربه وارد می‌شوند و مواد به طور موثر خرد می‌شوند
[ترجمه ترگمان]مواد توسط روتور به سرعت و جهت مطلق معینی تسریع می شوند، و ضربه بر روی بورد قابل توجه در وضعیت bumpiness مثبت با مواد به طور موثر خرد می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The bottom and the four walls of the wagon must be fairly flat, without any spine or obvious embossment to diminish damage to the goods due to shake, abrasion or bumpiness during transportation.
[ترجمه گوگل]کف و چهار جداره واگن باید نسبتاً مسطح و بدون ستون فقرات یا برجسته باشد تا آسیب به کالا در اثر لرزش، ساییدگی یا برآمدگی در حین حمل و نقل کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]کف و چهار دیوار واگن باید نسبتا صاف باشند بدون هیچ ستون فقرات و یا embossment واضح برای کاهش آسیب به کالا به دلیل تکان دادن، خراش و یا bumpiness در طول حمل و نقل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. On one occasion, I noticed that when I was hymning to the motorcycle, my voice was twisted due to the bumpiness of the road surfaces.
[ترجمه گوگل]یک بار متوجه شدم که وقتی برای موتور سیکلت سرود می‌دادم، به دلیل ناهمواری سطح جاده صدایم پیچ خورد
[ترجمه ترگمان]در یک مورد، متوجه شدم که وقتی به موتور سیکلت نزدیک شدم صدایم به علت the سطح جاده پیچ خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The utility model has the advantages of increasing the elasticity of the tire, improving the travel performance of the tire, and reducing the bumpiness of vehicle.
[ترجمه گوگل]مدل سودمند از مزایای افزایش کشش لاستیک، بهبود عملکرد سفر تایر و کاهش ناهمواری وسیله نقلیه برخوردار است
[ترجمه ترگمان]مدل مصرفی دارای مزایای افزایش کشش لاستیک، بهبود عملکرد حرکت لاستیک و کاهش وزن وسیله نقلیه می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دست انداز (اسم)
ramp, puddle, bumpiness

انگلیسی به انگلیسی

• unevenness

پیشنهاد کاربران

بپرس