bumbler

جمله های نمونه

1. he is a bumbler
او آدمی مخبط است.

2. She somehow bumbled through four years of college.
[ترجمه گوگل]او به نوعی چهار سال کالج را پشت سر گذاشت
[ترجمه ترگمان]اون یه جورایی از چهار سال دانشگاه منو یاد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The old man bumble along the road.
[ترجمه گوگل]پیرمرد در امتداد جاده می چرخد
[ترجمه ترگمان]پیرمرد در طول جاده صدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He kept bumbling on about something.
[ترجمه گوگل]او مدام در مورد چیزی غوغا می کرد
[ترجمه ترگمان]اون همش در مورد یه چیزی حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I could hear him bumbling around in the kitchen.
[ترجمه گوگل]می توانستم صدای او را در آشپزخانه بشنوم
[ترجمه ترگمان]می توانستم صدای او را بشنوم که در آشپزخانه پرسه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Most of us are novices on the computer — just bumbling about on them.
[ترجمه گوگل]بسیاری از ما در رایانه مبتدی هستیم - فقط در مورد آنها غوغا می کنیم
[ترجمه ترگمان]اکثر ما novices روی کامپیوتر کار می کنیم - فقط دست زدن به آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What was Karl bumbling on about?
[ترجمه گوگل]کارل در مورد چه بود؟
[ترجمه ترگمان]کارل bumbling در مورد چه چیزی حرف می زد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I've never seen such bumbling incompetence!
[ترجمه گوگل]من تا به حال چنین بی کفایتی هولناکی ندیده بودم!
[ترجمه ترگمان]تا حالا چنین bumbling را ندیده بودم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I could hear my father bumbling about downstairs.
[ترجمه گوگل]می توانستم صدای پدرم را بشنوم که در مورد طبقه پایین غوغا می کرد
[ترجمه ترگمان]می توانستم بشنوم که پدرم در طبقه پایین چه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The professor bumbled absent-mindedly along the road.
[ترجمه گوگل]پروفسور با غیبت در امتداد جاده غافلگیر شد
[ترجمه ترگمان]پروفسور با حواس پرتی از جاده گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The old man bumbled into the room.
[ترجمه گوگل]پیرمرد به داخل اتاق رفت
[ترجمه ترگمان]پیرمرد داخل اتاق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What are you bumbling about?
[ترجمه گوگل]برای چی غوغا می کنی؟
[ترجمه ترگمان]در مورد چی داری حرف می زنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I don't know what he has done, he just bumbles through life.
[ترجمه گوگل]من نمی دانم او چه کرده است، او فقط در زندگی غوغا می کند
[ترجمه ترگمان]من نمی دانم او چه کرده است، فقط به زندگی ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They put us in a cell, and the next day some bumbling judge bound us over.
[ترجمه گوگل]آنها ما را در یک سلول گذاشتند و فردای آن روز یک قاضی بداخلاق ما را بست
[ترجمه ترگمان]آن ها ما را در یک سلول گذاشتند و روز بعد یک قاضی bumbling ما را محاصره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• blunderer, one who errs through stupidity or carelessness; bungler, one who messes things up

پیشنهاد کاربران

بپرس